پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

786


رسیده ام به خدایـی کــه اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم ها قیاسی نیست


خدا کســــی است کـــه باید بــــه دیدنش بروی

خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست


فرار از خورشید

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند

خطا نکردن ما غیـــــر ناسپاسی نیست

به فکر هیـچ کسی جز خودت مباش ای دل

که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست


دل از سیاست اهل ریـــا بکن، خود باش

هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست


(فاضل نظری)



786


پس از اعلام قطع روابط کشور جی بو تی با ایران محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران 24 ساعت به

دیپلمات های جی بو تی در ایران فرصت داد تا کشورشان را روی نقشه جهان پیدا کنند.


786

الان چند ساعت نیست که از اولین تصادف نسبتا جدی زندگیم می گذره. وقتی اومدم سرکار گفتم تا داغم راجع بهش بنویسم خاطره شه. بدم هم نمی اومد با صاحب ماشینی که بهش زده بودم یه سلفی سر صحنه تصادف بگیرم. اما خب چاره ای نبود اونجا باید خودم رو جدی نشون می دادم. یادتون باشه شبا همیشه زود بخوابین که صبح زود وقتی خواستین برین سر کار حواستون 6 دنگ به رانندگی تون باشه. یه لحظه یه نفر تشخیص بده که وسط خیابون باید بزنه رو ترمز شدید در حین اینکه داره با موبایلش صحبت کنه هیچی دیگه... 


اثرات مخرب امواج موبایل


میشین مثل من که چون از پشت زدین مقصرین. خب فدای سرم حوصله بحث کردنم که نداشتم اما برای خودش بده که عذاب وجدان بگیره که چرا باید با تلفن حین رانندگی صحبت کنه. پول خسارت سنسور ماشین اون چیزی از من کم نمی کنه اما با موبایل صحبت کردن اون شاید پس فردا باعث یه اتفاق جدی تر بشه براش خدایی نکرده ...


786



نگرانی بد است


 بین افطار تا سحر روزه داران می توانند از نوشیدنی های سنتی، چای کمرنگ، آب میوه های طبیعی و انواع میوه های تابستانی استفاده کنند.

786



نمی دانم چرا بعضی اصرار دارند به زور هم که شده همه جای دین را با عقل پیوند بزنند. درست است که اسلام دین عقلانیت است اما گره زدن همه چیز آن با عقل و اصول منطقی هم کمی بی مزه گیست. سطحی نگری در دین است. حتما وقتی می خواهیم درباره قواعد عام اجتماعی صحبت کنیم بهتر است با زبان عقل سخن بگوییم اما این سخن گفتن نباید منجر به آن شود که حقیقتی را سطحی بیان کنیم.


عقل کامل


در جمعی خانوادگی نشسته بودیم، سخن از گرمای هوا بود و فلسفه روزه گرفتن... یکی از همبازی های عزیز زمان کودکی که دیگر برای خودش مردی شده بود روزه گرفتن را مسخره کرد و گفت: به نظر من که خرافات منشأ چنین عقایدی است. دوست دیگری شروع کرد به اثبات عقلی روزه و اینکه پزشکان چه تأییداتی نسبت به این دستور دینی کرده اند. از قضا پدر دوست اولمان پزشک بود و جواب مبسوطی در رد دلایل پزشکی اثبات روزه داد...

گفت: این حرف ها را بعضی پزشکان ایرانی از خودشان درآورده اند و اتفاقا اینکه این مدت طولانی معده خالی بماند سود که ندارد هیچ؛ ضرر جدی برای بدن هم دارد.

همبازی قدیمی رویش را به طرف من کرد و گفت نظر تو چیه؟

تو روزه می گیری؟

گفتم آره...

گفت  کدوم پزشک این همه سختی رو برای بدن تایید می کنه؟

یاد یه حرف خیلی کلیشه ای افتادم که قبلا چند بار شنیده بودم اما هر چی تلاش کردم که بخاطر کلیشه ای بودن نگمش نشد و بدون معطلی گفتم: همون که وقتی همه پزشکا جوابت کردن، برات معجزه می کنه....

همبازی عزیز لبخند ملیحی زد و بحث رو عوض کرد...

گاهی حرفای کلیشه ای گویا تر از استدلال های عقلی عمل می کند؛ اینجور وقت ها بدترین زبانی که میشود  چیزی را با آن  توضیح داد زبان عقل است.




لیست قوی ترین ارتش های جهان در سال ۲۰۱۵


اطلاع از قدرت نظامی کشورهای مختلف همواره توجه بسیاری را به خود جلب می‌کند، بنابراین انتشار لیست قوی ترین ارتش های جهان در سال ۲۰۱۵ بار دیگر کارشناسان را به چالش فراخوانده است. در ماه‌های اخیر فهرست قدرتمندترین ارتش‌های جهان در سال ۲۰۱۴ در همین سایت منتشر شده بود.  و هم اکنون نیز لیست سال ۲۰۱۵ منتشر شده است. لازم به ذکر است که رتبه‌بندی قدرتمندترین ارتش‌های جهان توسط موسسه گلوبال فایر پاور (Global Firepower) انتشار می‌یابد و در این زمینه معتبرترین مرجع به شمار می‌رود. بدیهی است که این لیست دارای اشکالاتی نیز هست که کارشناسان نظامی نیز به آن‌ها اشاره داشته‌اند.

قدرتمندترین ارتش‌های جهان در سال ۲۰۱۴

موسسه گلوبال فایر پاور (Global Firepower) یک موسسه بسیار مشهور در زمینه طبقه‌بندی ارتش‌ها و نیروهای نظامی کشورهای مختلف است. این موسسه هم اکنون مرجع بسیاری از تحلیل‌گران نظامی است. رتبه بندی این موسسه از قدرتمندترین ارتش‌های جهان هر ساله مباحث فراوانی را در میان تحلیل‌گران سیاسی به راه می‌اندازد. با وجود انتقادات فراوانی که به این طبقه‌بندی وارد است از جمله لحاظ نکردن قدرت هسته‌ای کشورها و توجه به کمیت و نه کیفیت، اما همچنان می‌توان از آن به عنوان یک مرجع مناسب استفاده کرد.


عکس: رونمایی از جدیدترین ...

786

دولت بنفش و چالش پایگاه اجتماعی

حسن روحانی رئیس‌جمهور کشورمان اخیرا در بیستمین همایش سراسری فرماندهان ناجا گفت: "پلیس موظف به اجرای اسلام نیست، پلیس یک وظیفه بیشتر ندارد و آن هم اجرای قانون است." این اظهار نظر در شبکه های اجتماعی بازتاب قابل توجهی داشت. تا آنجا که تقریبا بیشتر سران کشوری و لشگری نسبت به صحبت رئیس دولت اعتدال موضع گیری رسمی کردند.

این در حالی است که حسن روحانی بر خلاف محمود احمدی نژاد نسبت به مثبت نگهداشتن نظر مراجع و شخصیت‌ها به اقدامات دولت اعتدال تاکید دارد. چند هفته از سفر رئیس جمهور به قم نمی گذرد. سفری که رسانه های اصلاح طلب، سایت ریاست جمهوری و خبرگزاری ایرنا برای گزارش آن تیتر زدند: حمایت آیات عظام و مراجع تقلید از اقدامات دولت یازدهم؛ بدون شک آقای رئیس جمهور روی حمایت مراجع برای جلب افکار عمومی حساب باز کرده است. بنابراین چرا دکتر روحانی باید حرف‌هایی بزنند که جمعی از شخصیت‌ها علیه او و دولتش موضع گیری کنند. اتفاقی که در هفته گذشت شاهد آن بودیم. شروع موضع گیری ها از قم بود. آیت الله نوری همدانی با انتقاد از اظهارات رئیس جمهور گفت: قانون اساسی ما برگرفته از موازین اسلامی است. آیت الله صافی، سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس و حتی فرمانده سپاه پاسداران که از طرف برخی به حمایت بیش از حد ازسیاست های دولت متهم است نیز نسبت به این اظهارات موضع گیری کردند.

 آیا آقای رئیس جمهور قبل از بیان این سخنرانی به بازتاب‌های آن توجهی نداشته اند؟ کمی تامل درباره شخصیت دکتر روحانی می تواند پاسخ این سوال را بدهد. روحانی همان فردی است که از نظر برخی تحلیلگران سیاسی بازی از پیش باخته انتخابات ریاست جمهوری را به یک برد قطعی برای خود مبدل ساخت.  کمتر کسی چند ماه قبل از انتخابات دولت به ذهنش خطور می کرد حسن روحانی رئیس جمهور شود. حتی آقای روحانی گفته بودند در صورت کاندید شدن آیت الله هاشمی از رقابت انصراف می دهد. از چنین شخصیتی برمی آید حرف نسنجیده ای بر زبان بیاورد. پس رئیس جمهور حرفی را بدون منظور و توجه به پیامدهای آن بیان نمی کنند.

سوال اینجاست، آورده این اظهار نظر برای رئیس دولت چیست؟ یا به عبارتی چه چیزی تا این حد برای آقای رئیس جمهور ارزش دارد که برایش مخالفت مراجع را هزینه کند؟

وی در بخش دیگری از این صحبت‌ها که گفته است: "امنیت جامعه با امنیتی کردن جامعه ۲ مقوله متفاوتند". آیا او عقیده شخصی اش را مطرح کرده است؟ اجالتا باید گفت اگر بخواهیم این جمله دوم را بررسی کنیم بیان آن یک حقیقت بدیهیست. بررسی درست یا غلط بودن این اظهار نظر مد نظر نویسنده نیست. غرض یافتن علت بیان این سخنان است. آیا علت بیان این حرف را باید در جسارت اقای رئیس جمهور جستجو کنیم. حتما بیان چنین صحبتی جسارت می‌خواهد اما برای طرح چنین دیدگاهی حتما نباید رئیس جمهور باشید. صادق زیبا کلام هم خیلی تندتر و هم خیلی صریح تر از این جنس صحبت‌ها می کند. به عبارتی کسی که می تواند بودجه نیروی انتظامی و حتی سپاه را کم کند و این کار را هم کرده است، بیان این صحبت‌ها برایش چندان کار دشواری نیست. گویا پاسخ را باید جای دیگری جستجو کرد؟ آورده این اظهار نظر برای دولت اعتدال چیزی بیش از اینهاست. دولت اعتدال حیات خود را در این اظهار نظرها می بیند.

 حیات سیاسی هر دولتی در یک نظام دموکراتیک به جلب نظر مردم و پایگاه اجتماعی آن بستگی دارد. نقطه ای که دقیقا پاشنه آشیل دولت دکتر روحانیست. پایگاه اجتماعی گفتمان اعتدال یک پایگاه ترکیبی است. یعنی بخشی از بدنه اجتماعی اصلاح طلبان به کمک دکتر روحانی آمده است تا شبه گفتمان اعتدال از بدنه اجتماعی مورد نیاز یک دولت بهره مند شود. اما آیا این بدنه اجتماعی برای همیشه با روحان و دولتش می ماند؟ آیا روحانی منهای خاتمی همین طبقه اجتماعی را خواهد داشت؟ چه تضمینی برای دولت وجود دارد که در صورت برآورده نکردن انتظارات اصلاح طلبان پای گفتمان اعتدال بمانند؟ حقیقت امر اما با پرده نمایی از واقعیت داشتن یک شایعه نمایان تر می شود. مدتی است که خبری در محافل سیاسی شنیده می شود مبنی بر اینکه قرار است گروه "اعتدال" با مجموعه ای که نام آنها را "اصولگرایان معتدل" نامیده اند، در انتخابات مجلس دهم ائتلاف کنند.

این خبر اما همچنان در حد یک شایعه مورد توجه قرار می گرفت تا اینکه چند روز قبل، صفر نعیمی رز، سخنگوی فراکسیون رهروان ولایت (فراکسیون منتسب به لاریجانی) این خبر را تایید کرد و گفت: "من به عنوان سخنگوی فراکسیون رهروان ولایت اعلام می‌کنم ما (طیف لاریجانی و روحانی) هم برای انتخابات مجلس و هم موضوعات دیگر می‌توانیم کنار هم قرار بگیریم." این نماینده نزدیک به لاریجانی درباره روابط رییس مجلس فعلی با روحانی تاکید کرد: "ما همواره گفته‌ایم که مواضع آقای لاریجانی ریاست محترم مجلس به آقای روحانی رئیس‌جمهوری کشورمان نزدیکتر است."

روی کار آمدن یک مجلس هم راستا با سیاست‌های دولت بدون شک از اصلی ترین اولویت های دولت در سال جاریست، یک مجلس متحد علاوه بر اینکه انسجام ملی را بالا می برد و تاثیر مستقیم در موفقیت سیاست های دولت دارد می تواند آینده سیاسی دولت روحانی برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری را نیز تضمین کند. حتی اگر این تضمین نتیجه ائتلاف با یک اصولگرای به اصطلاح معتدل و  اهل گفتگو مثل لاریجانی باشد.

حال آیا اگر این ائتلاف رخ دهد اصلاح طلبان روحانی را خواهند پذیرفت؟ اظهار نظرهایی که تا این لحظه از برخی از آنها مطرح شده است که این را نمی گوید؛ ابراهیم امینی عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در پاسخ به این پرسش که اگر این ائتلاف صورت بگیرد آیا فردا روزی اگر روحانی بخواهد باز به سمت اصلاح‌طلبان مایل شود این طیف مجددا روحانی را خواهند پذیرفت یا خیر؟ گفت: خیر البته این بستگی به این دارد که اصلاح‌طلبان چقدر قدرت مانور داشته باشد. ما اگر از جریان خود کاندیدایی داشته باشیم قطعا به روحانی اجازه بازگشت نمی‌‌دهیم.

بدون این اظهار نظر هم درک این مطلب کار چندان دشواری به نظر نمی رسید چراکه رابطه دولت اعتدال با اصلاح طلبان بیشتر یک ائتلاف است نه اتحاد. در انتخابات ریاست جمهوری اصلاح طلبان راهی به غیر از روحانی نداشتند. آنها می خواستند حیات سیاسی داشته باشند اما کسی نبود که بتواند در رقابت های سیاسی دست بالا را داشته باشد. محمد رضا عارف با وجود شخصیت علمی و روش سیستماتیکش در انجام کارها ظرفیت چنین بازی را نداشت. اما سوال اینجاست. آیا چنین بازیگر قابلی ظرفیت نمایندگی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس را نخواهد داشت؟ اصلا با وجود شخصی مثل عارف که می تواند تا حد زیادی منافع دولت را پیش ببرد چرا روحانی باید با لاریجانی ائتلاف کند؟ آیا آقای رئیس جمهور از تکرار تاریخ نگران هستند. اصلاح طلبان قبلا زیرپای شبیه ترین فرد به دکتر روحانی را خالی کردند. آیا روحانی از تجربیات آقای هاشمی بهره مند شده است که به فکر ائتلاف با اصول گرایان افتاده است؟ باید چند ماهی صبر کنیم تا جواب این سوال‌ها را بشود با قطعیت داد.

این اولین بار نیست که این جنس اظهار نظرها را از آقای روحانی مشاهده می کنیم و بدون شک آخرین بار هم نخواهد بود. تا زمانی که گفتمان اعتدال از خودش پایگاه اجتماعی مستقل نداشته باشد آش همین آش است و کاسه همین کاسه. اگر مذاکرات هسته ای به نتیجه برسد این فرصت برای دولت آقای روحانی فراهم می شود که طبقه اجتماعی مستقلی را نمایندگی کند. در صورت موفق بودن مذاکرات این طبقه اجتماعی هم از اصولگراها برای آقای رئیس جمهور فراهم می شود و هم از اصلاح طلب‌ها. به عبارتی گفتمان اعتدال بخشی از طبقه اجتماعی اصولگریان و اصلاح طلب‌ها را مال خود می کند.

اما تا آن زمان رئیس جمهور باید با هر هزینه ای که شده بتواند این بدنه اجتماعی غرضی را برای خود نگهدارد و این اتفاق نمی افتد مگر با چنین اظهار نظرهایی. دولت روحانی تا زمانی که خود را مخالف وضع موجود معرفی کند و دولت احمدی نژاد را وضع موجود می تواند از این بدنه اجتماعی بهره مند شود. تنها حسن روحانی نیست که در تاریخ دست به این تاکتیک زده است. رئیس دولت قبل هم می خواست در اواخر کارش خود را مخالف وضع موجود معرفی کند و از ادبیات اپوزیسیون ها استفاده کند تا آنجا که اظهار نظر تاریخی برادران قاچاقچی را خطاب به سپاه مطرح کرد. که البته باورپذیری مخالف وضع موجود بودن برای کسی که 8سال در کشور بودجه همین برادرانی که از آنها صحبت کرده است را تعیین کرده است و به نوعی همه کاره بوده است سخت بود. مردم باور نکردند که احمدی نژاد مخالف وضع موجود است.

بنابر این می شود تحلیل کرد، دکتر روحانی کاملا هدفمند و حساب شده این اظهار نظرها را می کنند، و حتی به قول اقای شریعتمداری در زنگ حساب انشاء می خوانند. مخالفت های مراجع را به جان می خرند هر چقدر این مخالفت ها بیشتر باشد برای دولت و وجه اش و پایگاه اجتماعی اش در بین اصلاح طلبان بهتر است. اما این وضعیت برای مدت زیادی امکان دوام ندارد. بالاخره دولت باید ابتکاری به خرج دهد تا بتواند پایگاه اجتماعی بدست بیاورد. آن وقت شبه گفتمان اعتدال فرصت این را پیدا می کند که به یک گفتمان تمام عیار در سپهر سیاسی ایران تبدیل شود.

قائله ای که روحانی آغازگر آن بود با این سخنان رهبری تمام شد که: "مقابله با ناامنی‌های روانی در جامعه همچون نگرانی خانواده‌ها از حضور فرزندانشان در خیابان‌ها و بوستان‌ها به دلیل احتمال کشیده شدن آنها به سمت مواد مخدر و یا نگرانی از کشانده شدن جوانان به سمت فحشا و منکرات، بسیار بااهمیت‌تر از مقابله با ناامنی‌های فیزیکی است و باید با چنین ناامنی‌هایی به‌طور جدی مقابله شود." و این عبارت که گفتند: "به دنبال اقتدار هالیوودی نیستیم"

حال این آینده است که اثر بخشی این تاکتیک ها را مشخص می کند. آینده به ما می گوید که آیا دولت روحانی اولین دولت ماندگار نظام سیاسی خواهد بود؟ و یا اولین دولت چهار ساله آن...


...محمد حسن خلعتبری...

786

خطرناک‌ترین نوشیدنی قبل از خواب



خطرناکترین نوشیدنی قبل از خوابیکی از خوش طعم‌ترین نوشیدنی های دنیا می‌تواند در صورت خوردن در هنگام شب و درست پیش از خواب اثراتی مخوف بر سلامت افراد بگذارد.
 با وجود آنکه عده زیادی از افراد علاقمند به خوردن چای داغ قبل از خواب هستن، کارشناسان هشدار می‌دهند انجام این کار می‌تواند سبب تحریک پوستی، دندان درد و حتی خونریزی از بینی در افراد شود.

10 بازی برتر که باید در سال 94 منتظر آنها باشیم

سال جدید آغاز شده و گیمرها منتظر انتشار بازی‌های جدید هستند تا به فهرست بازی‌های مورد علاقه خود بیفزایند.

  هفته نامه کلیک در جدیدترین شماره خود  فهرستی از بازی‌هایی را که به احتمال زیاد امسال عرضه می‌شوند را منتشر کرد. که در ادامه آمده است:

Bloodborne
گیمرهای هاردکور، یعنی آنها که دوست دارند در بازی‌ها به چالش کشیده شده و طعم حقیقی لذت پس از موفقیت را بچشند، علاقه‌ای انکارناشدنی به سری بازی‌های معرکه From Software (ارواح اهریمنی، ارواح ظلمانی 1 و 2) دارند. قطعا برای بسیاری از این گیمرها عرضه‌ نسخه‌ بعدی از این تیم محترم، انحصارا برای PS4 عرضه خواهد شد، ولی این حقیقت چیزی از ستایش ما برای این بازی کم نخواهد کرد. این بازی مشترکات زیادی با عناوین قبلی From Software دارد. مبارزات بازی سرعتی است و برای مغلوب کردن دشمنان فراوان خود باید رویکردی تهاجمی اتخاذ کنید. سیستم خطر در برابر پاداش هم که در ازای حملات بموقع، مقداری از سلامت بازیکن را برمی‌گرداند، او را بیشتر به خطر کردن ترغیب می‌کند.

10 بازی برتر که باید در سال 94 منتظر آنها باشیم

5)

یک سینما، یک دنیا مشکل

حالا به سراغ مسئله اول مقاله می رویم یعنی تحلیل گاردین از فجر و مشکلات سینمای ایران، اولین نکته این است که سینمای ایران ازنظر فرهنگی در قسمت هنر قرار می گیرد. درباره هنر به مواردی اشاره کردیم. گفته شد هنر حساسیت های خاصی نسبت به ادبیات، زبان ، علم و دانش و حتی مذهب دارد، بیشتر مورد توجه است. مشکلاتش بیشتر از سایر قسمت ها بیان می شود و به نوعی ویترین فرهنگی یک کشور است. حالا در خود هنر هم اقسام زیادی بود، که سینما تنها یکی از آنهاست. همان حالتی را که هنر نسبت به فرهنگ دارد سینما و موسیقی نسبت به هنر دارند. یعنی زمانی که یک نفر موسیقیدان را در کنار یک دکترای ادبیات بگذارید و بعد در عرف جامعه بگویید کدام یک فرهنگی ترند 90 درصد مردم آن فرد موسیقیدان را انتخاب می کنند در حالی که یک ادیب  سالهای متمادی درس می خواند و با قله های فرهنگی کشور آشنا می شود. اما همینکه یک جوان گیتار در دستش بگیرد و کمی هم بتواند بنوازد، در نگاه جامعه او یک هنرمند و اهل فرهنگ است، حتی بیشتر از آن ادیب شست، هفتاد ساله. یک سینماگر با اولین فیلمی که اکران می شود هنرمند شده است. البته این نگاه در میان اصحاب هنر وجود ندارد. موسیقیدانان و سینماگران برجسته عیار سنجی می کنند. اما در میان مردم ماجرا طور دیگریست.

پس این طبیعیست که مهمترین رویداد فرهنگی ایران در جامعه از نظر خیلی ها جشنواره فیلم فجر باشد یعنی یک شاخه از فرهنگ که نه، یک شاخه از هنر به نام سینما. یکی از دلایل این مسئله هم آن است که سینما به نوعی سایر هنرها را هم درخود دارد موسیقی در سینما است. البته موسیقی مطلوب در فیلم موسیقی است که به گونه ای به خورد فیلم رفته باشد که شنیده نشود.

 با توجه به همه این حرفها می توانیم بگوییم که اولا تحلیل گاردین از روی سیاه نمایی نبوده است و با صداقت نظرش را گفته است. چرا که مضامین بیشتر فیلم های جشنواره فجر امسال همین هایی بود که در آن گزارش آمده است. نه فقط امسال که ما سالهای قبل نیز شاهد چنین موضوعاتی بودیم. خیانت چند سال است که موضوع اول جشنواره فجر است. دو دلیلی که برای این مسئله هم آورده دلایل اشتباهی نیست. کمبود بودجه وفیلم نساختن افراد کار بلد سینما از دلایل مهم است اما مهم تر از آن هم وجود دارد. مهم تر از آن این است که این جشنواره سینمایی اساسا هیچ ربطی به فجر انقلاب اسلامی ندارد. پدیده های فرهنگی در جشنواره فجر که همان فیلمها هستند دوگانگی و تضاد را فریاد می زنند، اما نه آنقدر که بعضی تصور می کنند، این تضاد تا حدی ریشه در همان تکثر فرهنگی و تکثر نظر دارد. اما در جشنواره فجر ما این تکثر متعادل که لازمه فضای فرهنگیست درنیامده است و حتی به سمت تک قطبی شدن و بیگانگی از فضای سیاسی و اجتماعی می رود. طلاق، سقط جنین، خیانت، تجمل گرایی همه مسائل یک زندگی و جامعه مدرن است. که البته حضور این مضامین در هرجشنواره ای که قرار است از جامعه ایران حرف بزند از جمله جشنواره فجر ضروری است. چرا که تمام اینها جزئی از جامعه ماست. از طرفی همه جامعه ما هم فق اینها نیست. جشنواره ای که کلش را صرفا همین مضامین دربربگیرد چگونه می خواهد از زبان زندگی همه مردم ایران حرف بزند. یک زمانی نقدی در سینما مطرح میشد که می گفتند سینمای ایران فقط برای مردم شمال تهران است. بعضی فکر کردند همین که در فیلم هایشان شهرستانها را نمایش دهند کفایت می کند. کمتر به روح این حرف توجهی میشد. درست است که جامعه ایران به سمت مدرن شدن در حال حرکت است. اما تقابل بین سنت و مدرنیته هنوز در فضای فرهنگی و حتی سیاسی ما وجود دارد.

واقعیت این است که سنت ، مضامین و زندگی های سنتی هنوز هم جزئی از جامعه و فرهنگ ایرانی هستند. سنت در جامعه ایران زنده است. نفس می کشد و باید به همان میزانی که در جامعه وجود دارد به آن بها داده شود باید به همان میزان فیلمهایی در جشنواره فجر زندگی سنتی مردم را نمایندگی کنند. یکی از کمبود های جشنواره فجر نداشتن مضامینی بود که بتواند سنت را به زبان سینما بیان کند. چه بسا یکی از اصلی ترین دلایل اقبال فیلم یه حبه قند میر کریمی در سال قبل این بود که توانست تا حدی این بار را بر دوش بکشد. نوستالوژی های سنتی هنوز هم می تواند اصلی ترین برگ برنده یک فیلم نامه نویس ایرانی باشد. واقعیت این است که هر چه جلوتر می رویم این نیاز بیشتر احساس می شود.

مشکل دیگر ما اما فیلم های مدرن ماست. برخلاف کششی که در فیلم نامه هایی با مضامین سنتی وجود دارد فیلمنامه هایی که موضوعاتی مدرن دارند و مسائل یک زندگی مدرن را نمایندگی می کنند، بعضا از واقعیت های موجود به دور هستند. البته باید گفت که این حرف درباه همه این فیلمها صدق نمی کند. به نظر می رسد فیلم هایی که درباره زندگی های مدرن است با وجود سرعت حرکت جامعه به این سمت هنوز آن پختگی لازم را ندارند. چه از نظر فیلمنامه که بعضی آن را اساسی ترین مشکل سینمای ایران می دانند، چه از نظر فیلمبرداری و چه از نگاه کارگردانی.

از نگاه ساختاری که گاردین به کمبود بودجه اشاره کرده بود، مشکل سینمای ایران کمبود بودجه نیست. بلکه وابستگی به بودجه دولتیست. این وابستگی به بودجه دولتی است که باعث میشود کارگردانان ما سفارشی ساز شوند. بودجه دولتی پایه های فضای هنری را متزلزل می کند. نکته این است که بودجه دولتی هیچگاه تنها نمی آید. بودجه دولتی با خود سفارشات دارد. این را بکن آن را نکن دارد. تهیه کننده ها در حالت طبیعی در سینما همه کاره هستند. حال فکر کنید این همه کاره خود سیاستگذار هم باشد. خودش انتخاب کند. خودش جشنواره برگزار کند وخودش هم جایزه دهد. هنر هنرمند در چنین فضایی نابود می شود.

عدم درک متقابل عامل جدایی سینما و فرهنگ از انقلاب

مسئله دیگر همانطور که گفته شد این است که جشنواره فجر فقط نامش جشنواره فجر انقلاب اسلامی است و  درحقیقت هیچ ربطی به فجر انقلاب اسلامی ندارد. حدود 30وچند سال پیش یک تغییر اساسی در جامعه، سیاست و فرهنگ ایران اتفاق افتاد. اقتضای این تغییر در نهاد سیاست تغییر در سایر نهادهای اجتماعی بود. سایر نهادها از جمله فرهنگ بعد از گذشت 30وچند سال هنوز نتوانستند خود را با این تغییر تطبیق دهند که هیچ به عاملی بر ضد این تغییر مبدل شده اند. طبیعی است نهاد فرهنگ روی مردم تاثیر گذار است. جالبتر آنکه سیاستمداران ما نیز اقبال چندانی به هنرمندان نشان نداده اند. این اقبالی که می گویم کمی بیشتر از لبخند زدن ها و شرکت در ختم هنرمندان  و دادن پیام های سیاسی است. در همه جای دنیا حدی از تفاهم میان سیاستمداران و اهل فرهنگ وجود دارد. به عبارتی زمانی که می خواهد تغییر اجتماعی یا انقلابی رخ دهد این نخبگان فرهنگ هستند که حرکت را شکل می دهند. جریان از روشنفکران شروع می شود اما روشنفکران بدون حمایت اهل فرهنگ در به حرکت درآوردن توده مردم  توفیق چندانی ندارند.پس انقلاب تعدادی هنرمند دارد که عقایدش را، افکارش را جلو ببرد. حدود 30وچند سال پیش یک تغییر اساسی در جامعه، سیاست و فرهنگ ایران اتفاق افتاد. ابتدای انقلاب 1979هنرمندان فضای فکری متفاوتی داشتند. ما هنرمند انقلابی کم نداشتیم اما ایدئولوژی انقلاب یک ایدئولوژی حد اکثری با شعار های حد اقلی بود. برای همین هنرمندان نیز ذهنیت چندانی از آینده سیاسی کشور نداشتند. نمیدانستند قرار است چه رخ دهد و در توده سازی مردم توفیق چندانی نداشتند. دغدغه شان چیز دیگری بود برای همین اینبار روحانیون آن زمان هنرمندانه کار روشنفکران و هنرمندان را با هم انجام دادند. روشنفکرانمان هم روشنفکران دینی بودند. روحانیون آن موقع چند ویژگی داشتند. از مردم بودند، در مردم بودند، با مردم بودند و برای مردم بودند. یعنی نقطه مقابل بعضی از روحانیون فعلی بودند. این تغییر اجتماعی در حالی بود که جامعه از نظر اقتصادی رو به رشد بود. رسانه دولت پهلوی جزء قدرتمندترین رسانه های منطقه بود. از نظر تسلیهات نظامی ایران در منطقه حرف اول را می زد. جامعه به سمت مدرن شدن و زندگی شهری در حرکت بود. در مجموع  لغت توسعه واژه ای بود که جامعه ایران به سمت آن حرکت می کرد. اینجا به این مسئله کاری نداریم که آیا این توسعه وابسته بود، یا درونزا. آیا مبتنی بر ظرفیت های داخلی بود یا از خارج تامین می شد. مسئولین سیاسی ما در اداره امور کشور تا چه میزان استقلال رای و نظر داشتند. فقط توصیفی از شرایط جامعه ایران در 1979ارائه کرده ایم. با توجه به اینکه بررسی های علمی می گفت علت تقریبا تمام انقلاب های قرن مسئله سیاسی بوده است پس چرا در ایران انقلاب شد. بعد از بررسی به این نتیجه رسیدند که ریشه انقلاب ایران مسئله فرهنگ بود. شعارهای مردم در روزهای انقلاب اسلامی عمدتا فرهنگی بوده است اما این چه انقلاب فرهنگی بوده است که نتوانسته ابزارهای فرهنگی برای خود داشته باشد؟ یک انقلابی که به قول دانشمندان جنسش فرهنگیست، باید راحت تر بتواند ابزارها و تریبون های فرهنگی برای خودش دست و پا کند. انقلاب 1979یک انقلاب حداکثری، آرمانگرایانه، فرهنگی ، به معنای واقعی کلمه مردمی و توده گرا بوده است. احتمالا تعابیری چون انقلاب مستضعفین یا انقلاب پابرهنگان را زیاد شنیده اید. اما امروز طبقه متوسط شهری در ایران چاق تر از هر طبقه ای است. انقلاب اسلامی تا حدی غلبه سنت بر مدرنیته بود. جامعه امروز ایران به سمت مدرن شدن در حال حرکت است. درست است که ارزشهای سنتی هنوز در عمق باورهای فرهنگی مردم ما ریشه دارند اما گسترش شهرنشینی و فرهنگ مدرن در جامعه ایران 1394یک واقعیت اجتماعی است. خیلی طول کشیده است تا پدیده های جدید فرهنگی از جمله سینما، موسیقی و تئاتر در میان برخی از نهادهای فرهنگی ما در یک بازتعریف مبنایی خودش را با دین تطبیق دهد. اتفاقی که هنوز هم تا رسیدن به آن فاصله زیادی داریم اما تا حدی به این سمت حرکت کردیم. نشانه هایش هم در فیلمی مثل مختار نامه، محمد (ص)، ملک سلیمان و حتی یه حبه قند، آژانس شیشه ای، محیا، خیلی دور خیلی نزدیک و....مشهود است. اما هنوز هم فاصله زیادی بین نهاد سیاست و نهاد فرهنگ وجود دارد. این دو نهاد حتی خیلی جاها قابلیت تکلم با هم را ندارند. آنها اصلا زبان هم را نمی فهمند و حقیقت آن است که از هیچ کدام از آنها هم نمی شود ایراد گرفت. هنرمند اقتضای وجودیش را در هنرش می آورد. سیاستمدار ما باید هنرمند را بفهمد وهنرمند برای اینکه حرف مردم را بزند باید نیم نگاهی به سیاست داشته باشد.

با این وجود مشکل دیگر سینمای ما سیاست زدگی در هنر است. اما این بار نه از طرف سیاستمداران، گویا سینماگران ما هم بدشان نمی آید از نگاه سیاست هنر را تفسیر کنند. متاسفانه هنر مثل بچه ای که در دعوای پدر و مادرش از بین می رود در سینمای ما رو به زوال است.

فرض کنید برای تحویل سال می خواهید به یکی از شهرهای شمالی کشور سفر کنید. متناسب با مسیر دقیقتان جاده مورد نظر را انتخاب می کنید. کسی که بخواهده به شرق استان مازندران برود باید از جاده فیروزکوه یا هراز برود. جاده چالوس زیباست اما اگر مقصد شما آمل یا بابل باشد و از چالوس یا جاده رشت بروید، چند ساعت راه خود را دور کرده اید. ما معمولا در کارهای فرهنگی برای رسیدن به آمل از چالوس می رویم. یعنی هدفمان را با مسیری که می خواهیم در آن قدم بگذاریم نمی سنجیم. و جالب این است که انتظار داریم نتیجه ایده آل هم کسب کنیم. همین مقاله که شما در حال خواندن آن هستید، یک قالب ارائه مطلب است. قالب مکتوب در ارائه پیام برای یک نوع خاصی از مخاطب است. برای کسی که اولین بار است درباره یک مسئله فرهنگی حرفی را می شنود و برای ورود به یک مسئله قالب مکتوب مناسب نیست. نثر هیچگاه جاذبه عکس، صدا و تصویر را ندارد. کسی که اولین بارش است که در یک مسئله ورود پیدا می کند جذابیت می خواهد، باید برایش فیلم پخش کرد، موسیقی گذاشت. اما قالب مکتوب در ارائه پیام برای آدمهای عمیق تر است. برای عمق بیشتر پیدا کردن نسبت به یک موضوع یا مسئله، مخاطبان خاص با نثر خوب ارتباط برقرار می کند. کسی که در در زمینه فرهنگی و سینمااطلاعاتی داشته و الان دنبال کامل کردن آن است. مثل شما مخاطب عمیق که همین الان مشغول خواندن این مقاله هستید.

منابع:

کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت

مبانی سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی، نویسنده: دکتر صالحی امیری

روزنامه گاردین

کتاب دغدغه های فرهنگی موسسه صهبا

کتاب پویایی فرهنگ و تمدن اسلام، نویسنده: علی اکبر ولایتی

مقاله انقلاب سیاسی ایران؛ خیانت و یک دروغ بزرگ

مقاله در ایران آزادی وجود ندارد؟! روزنامه کیهان

                                                                          (سخن بی عیب و نقص تنها بر زبان معصومین جارسیت.)

                                                                                                         محمد حسن خلعتبری

 

 

4)

موجود زنده ای به نام فرهنگ

 تعریف فرهنگ

فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می‌کنند. فرهنگ ازآنِ مردم است؛ تایلور فرهنگ را  مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعه خویش فرامی‌گیرد تعریف می‌کند. نکته برجسته این تعریف یادگیری از جامعه است. در این نگاه فرهنگ زیرساخت تمام تقسیم بندی های اجتماعیست، اقتصاد، سیاست، ورزش همه و همه اینها محصول فرهنگ است. مارکس می گفت اقتصاد زیربناست و سایر دسته بندی های اجتماعی روبنا ادبیات آکادمیک فضای فرهنگی به ما می گوید که فرهنگ زیربناست و سایر وجوه اجتماعی همه به نوعی روبنا هستند.

لغت نامه معین واژه «فرهنگ» را مرکب از دو واژه«فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کرده‌است.

در جای دیگری گفته شده است فرهنگ از دو جزء «فره» به معنای پیش و فرا؛ و «هنگ» به معنای کشیدن و راندن، ساخته شده‌است. در نتیجه «فرهنگ» به معنای پیش‌کشیدن و فراکشیدن است. به همین سبب است که در فارسی‌زبانان فرهنگ را سبب پیشرفت می‌دانند.

اقسام فرهنگ

 کامپیوتر را روشن می کنیم که با یک سرچ ساده اطلاعاتی در این زمینه کسب کنیم. وقتی که شروع به گشتن می کنیم. برای اینکه شاید حوصله خواندن تقسیم بندی های علمی را نداشته باشیم سری به سرویس بندی خبرگزاری ها می زنیم. یکی از جاهایی که می شود تقسیم بندی از فرهنگ را بدست آورد این است که خبرگزاری های داخلی ما چگونه سرویس های خبر ی خود را دسته بندی کرده اند. 80درصد جریان گردش خبر در داخل کشور با چهار خبرگزاری اصلی است یعنی فارس، مهر، ایرنا و ایسنا. علاوه بر این چهارخبرگزاری چند خبرگزاری مهم دیگر هم با هم بررسی می کنیم.

  فارس: در این تقسیم بندی ها یک تقسیم بندی کلی وجود دارد که معمولا به اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی سیاسی و.....تقسیم می شود یک تقسیم بندی دیگر درون سرویس فرهنگی است که ما آن را در نظر میگیریم. خبرگزاری فارس فرهنگ با به راهبر و فرهنگ، سینما، تئاتر، موسیقی وهنرهای تجسمی، کتاب و ادبیات و سایر مواردی که می بینید تقسیم کرده است.


دیدن این تقسیم بندی ها به ما اثبات می کند، میزان تفاوت دیدگاه حتی در ابتدایی  ترین مسئله در حوزه فرهنگ یعنی  انواع، اقسام و اجزاء فرهنگ خارج از حد تصور است. سراغ نقاط مشترک تقسیم بندی می رویم. نقاط مشترک آنها این بود که تقریبا همه قبول دارند که موسیقی، تئاتر، ادبیات، رسانه در مقوله فرهنگ است. اما ایسنا ومهر اساسا قسمت فرهنگ را از هنر جدا کرده اند. این کار می تواند به دلیل توجه ویژه یک خبرگزاری به بخش هنر یا خبرهای هنری باشد شاید هم این تفکیک تصادفی بوده. تقسیم بندی مهر به مراتب تخصصی تر است در مقوله فرهنگ نسبت به سایر خبرگزاری ها. این بررسی های تشدد را به ما نشان می دهد و تاحدودی درباره تقسیم بندی، اجزاء و انواع مقوله های فرهنگی به ما ذهنیت می دهد. باید دید بررسی های علمی دقیق در این حوزه به ما چه می گوید.

تقسیم بندی علمی فرهنگ

در دسته بندی های علمی فرهنگ مادریست که نام بچه هایش را اینگونه انتخاب کرده است.

·        علم و دانش

·        ایدئولوژی و مذهب

·        ارزش

·        اخلاق

·        قانون

·        عرف و عادتها

·        میراث فرهنگی

·        زبان و ادبیات

·        هنر

فرزند ارشد فرهنگ که نامش علم و دانش است جایگاه خاصی میان برادران خود دارد. همه برادران درمواقع لازم چیزهایی از او قرض می گیرند و به نوعی به برادر بزرگتر وابسته اند. در نقطه مقابل علم و دانش هنر قرار دارد. هنر ته تغاری مادر است. عرف است که بچه های آخر خانواده ویژگی های  خاصی دارد. فروزند آخر وابستگی زیادی به مادرها دارند. پدران و به خصوص مادرها به فرزندان آخرشان توجه خاصی دارند. امکانات بیشتری برایش فراهم می کنند.

 لوس بودن، نیاز بیشتر به توجه، تحت تاثیرقرار دادن سایر اعضای خانواده، فرزند مادر بودن(بچه ننه)، خرابکاری کردن، استعاداد فوق العاده و بعضا حیرت انگیز، توانایی های باالقوه بسیار، نگاه متفاوت به دلیل تفاوت سنی و داشتن خلاقیت به دلیل همین متفاوت بودن نگاه، درچشم بودن و همیشه نزدیک به پدر و مادر بودن. اینها همه از ویژگی های فرزندان ته تغاری است. هنر هم در خانواده ای که مادرش فرهنگ است وضعیت مشابهی دارد. مثلا این همه موزه در کشور داریم که به آنها رسیدگی نمی شود. از آثار باستانیمان که در دنیا بی نظیر است مراقبت چندانی صورت نمی پذیرد. خیلی از این آثار باستانی به دلیل همین عدم رسیدگی رو به نابودی می رود

کدام از این قسمت ها خود زیرشاخه هایی دارد. مثلا تئاتر، موسیقی، سینما جزء زیرشاخه های هنر است. اگر ذهنتان روی این مسئله حساس شده که ،آیا تئاتر و سینما با ارزش، اخلاق و ایدئولوژی رابطه ای دارد یا نه دقیقا مسیر درستی را طی کرده اید. تک تک اجزاء یک شاخه فرهنگی با تک تک سر شاخه ها و حتی تک تک زیرشاخه های آنها با هم در ارتباط است. ما دو نوع رابطه داریم.

 

پویایی فرهنگ را در این نمودار میتوانید مشاهده کنید.  تمام اجزا فرهنگ با هم در ارتباطتند. قاون و عادتها روی زبان و ادبیات تاثیر مستقیم و غیر مستقیم دارد. رابطه ایدئولوژی و مذهب با علم و دانش نیز همینطور است. پس هم در ساخت فرهنگ و تلاش برای انجام یک کار فرهنگی و هم برای قضاوت پدیده های فرهنگی مثلا توقیف یک نشریه یا روزنامه باید به صورت مستقیم یا غیر مستقیم همه ابعاد فرهنگ را در نظر گرفت.

معمولا پدیده ها با هم دو نوع رابطه دارند.

1)      رابطه عرضی

2)      رابطه طولی

رابطه عرضی می شود ارتباط معاونین یک اداره باهم و رابطه طولی میشود ارتباط هر کدام از آنها با رئیس. طبیعتا در رابطه های طولی این رئیس است که قدرت اثرگذاری بیشتر دارد نه یک معاون. اما در روابط عرض قدرت معاونین با هم تقریبا برابر است.

در تقسیم بندی های فرهنگی هم این قاعده وجود دارد و هم ندارد. گاهی یک عنصر جزئی در فرهنگ که در حالت معمولی با یک پدیده دیگر ارتباط طولی دارد چنان بر آن تاثیر می گذارد که به کلی جنس این نابرابری ارتباطی را به هم می ریزد. همه اجزا و عناصر فرهنگی با هم در عین اینکه رابطه طولی دارند نسبت عرضی هم دارند به این معنا که تک تک عناصر و اقسام فرهنگ روی هم تاثیر گذاشته و از هم تاثیر می پذیرند. اصلا یکی از خاصیت های مسائل فرهنگی این است که این نگاه از بالا به پایین را به چالش می کشد.

 در ارتباطات گفته می شود امکان ندارد که شما روی یک نفر تاثیر بگذارید و از آن فرد اثر نپذیرید. جنس یک رابطه موفق جاده دو طرفه است. رابطه اقسام فرهنگی هم با هم همینطور است. موسیقی، تئاتر وسینما قطعا یک بعد فنی و حرفه ای دارند. بعدی که در آن کسی به اخلاق نمی پردازد. حرفی از ایدئولوژی نیست. اما بخش عمده این هنرها خلاقیت است. در فضای خلاقیت اساسا خنثی بودن بی معنی است. زمانی که یک هنرمند یک اثر را خلق می کند عصاره وجودی خودش، دیدگاهش، ادبیاتش، ارزشها و باورهایش، اخلاق و ایدئولوژی اش همه و همه در آن اثر وجود دارد.

همه اینها در ظرفی به نام سینما، تئاتر، موسیقی و...ریخته می شود. برای همین هم هست که می گویند فضای فرهنگی یک فضای پویا است. پویا به این معنا که توقف در آن جایی ندارد. مثل یک رودخانه که آب در آن دائما در حال حرکت است. فرهنگ هم این گونه است. اصلا برای همین است که سنجش فرهنگ و امور فرهنگی سخت می شود. این ویژگی در کنار کوه یخ بودن و محو  بودن پدیدهای فرهنگی باعث سختی در سنجش فرهنگ شده است. برای اینکه بتوانیم فضای فرهنگی را به خوبی لمس کنیم باید در اتمسفر فرهنگ باشیم. هوای فرهنگ را نفس بکشید. با اهل فرهنگ بنشینید و بلند شوید. و به عبارتی دنیا را از دریچه ذهنی آنها ببینید. آمارهای کمی هیچگاه گویای وضعیت فرهنگی نیست. بازیگرها یک حرفی دارند می گویند برای اینکه بتوانی یک تقش را برای مخاطب واقعی بازی کنی باید حس بگیری. اینجا هم برای انجام یک کار فرهنگی اثر گذار باید ابتدار حس آن کار فرهنگی را گرفت.

تقسیم بندی دوم

در یک تقسیم بندی دیگر فرهنگ را به دو فرهنگ مادی و معنوی تقسیم می کنند. فرهنگ مادی فرهنگی است قابل اندازه گیری، قابل قیاس و قابل ارزیابی. این فرهنگ جنبه کمی دارد. فرهنگ مادی شامل تمامی ابداعات، اختراعات و اکتشافاتی است که از نسل های گذشته به ارث رسیده و نسل کنونی بر توسعه ی آن ها افزوده است. (در ادامه می گوییم که آیا این تقسیم بندی درست است یا نه..)

فرهنگ معنوی یا غیر مادی، جنبه های کیفی زندگی بشر را شامل می شود. به آسانی قابل اندازه گیری و قابل مقایسه نیست. اعتقادات، نظام خویشاوندی، آداب، ارزشهای اخلاقی، زبان، هنر، ادبیات و ... که هویت یک جامعه را تشکیل می دهند از جنبه های غیر مادی آن جامعه است. این نوع فرهنگ بر خلاف فرهنگ مادی به آسانی قابل انتقال نیست.

اینجا هم ما آن مسئله پویایی را داریم یعنی این دو گونه ی فرهنگ بر هم اثرگذار هستند. اعتقادات و روش زندگی انسان ها می تواند برای به وجود آوردن مشخصه هایی در فرهنگ مادی، ایجاد انگیزه کند یا بالعکس، ورود یک نوآوری و تولید جدید به یک جامعه می تواند فرهنگ مربوط به این عنصر فرهنگ مادی جدید را هم وارد جامعه کند.

زمانی که شما از سطح فرهنگی یک شخص صحبت می کنید این سطح فرهنگی به عوامل زیادی بستگی دارد.  و این بستگی داشتن و مخلوط شدن مخلوط شدن دو شیئ جامد نیست. اگر یک قطره خون در یک لیوان آب زلال بریزد رنگ کل لیوان عوض می شود. ترکیبات فرهنگی عموما منجر به قلب شدن کل یک ماهیت می شوند نه یک بخش از آن شاید شکل زیر تا حدی مسئله پویایی در فرهنگ و ارتباط دو طرفه یا رفت و برگشت طبیعی در فرهنگ را شرح دهد.

تفاوت فرهنگ با تمدن و هنر

بعضی فرهنگ را مساوی تمدن می دانند. بعدی معتقدند فرهنگ همان هنر است. معمولا در خیلی از تقسیم بندی های رایج هم فرهنگ و هنر و فرهنگ و تمدن با هم می آیند. اما واقعا مرز میان فرهنگ و تمدن کجاست؟

 انسان از چوب کشتی می‌سازد یا از معدن فلز استخراج می‌کند و آن را برای ساختن ابزار به کار می‌برد؛ این تمدن است. اما در عین حال قدمی از این فراتر می‌نهد؛ یعنی می‌کوشد تا این کشتی را به سبکی خاص و طرزی زیبا بسازد. یا چیزی که از این فلز پدید می‌آورد، شکل هنری داشته باشد؛ این فرهنگ است. معماری، از نظر آنکه زیبایی و ظرافت تخیلی دارد، جزء فرهنگ به شمار می‌رود، ولی از آنجا که اطمینان‌بخش و محکم‌کنندة سرپناه می‌شود و به آسایش زندگی کمک می‌کند، در قلمرو تمدن است. قانون، تمدن است در آنجا که نظم اجتماعی را موجب گردد و فرهنگ است در آنجا که واجد باریک‌بینی هنری و آموخته‌های انسانی است.

اگر قومی از میزان نسبتاً بالایی از رشد تولیدات صنعتی و مظاهر شهری بهره‌مند باشد، ولی از نظر اخلاق اجتماعی و فردی و مناسبات انسانی ، در حد ابتدایی قرار داشته باشد، به آن قوم نسبتِ "بافرهنگ" داده نمی‌شود، در حالی که کلمة "متمدن" در اینجا صادق است.

با همه پیوستگی فرهنگ و تمدن، دو تفاوت در میان آن‌ها وجود دارد:

 نخست آنکه تمدن بیشتر جنبة عملی و عینی دارد، و فرهنگ بیشتر جنبة ذهنی و معنوی دارد؛ به گونه‌ای که هنر، فلسفه، حکمت، ادبیات و اعتقادات در قلمرو فرهنگ هستند، پس ما اینجا تکلیف هنر هم مشخص کردیم، هنر از اجزای فرهنگ است. علت اینکه معمولا فرهنگ و هنر را با هم بکار می برند این است که عموما جلوه ظاهری فرهنگ هنر است و شاید نماد اصلی تجلی فرهنگ های مختلف هنرمندان باشند.  تمدن بیشتر ناظر به رفع حوایج مادی انسان در اجتماع است.

دوم آنکه تمدن بیشتر جنبة اجتماعی دارد و فرهنگ بیشتر جنبة فردی. تمدن تأمین‌کننده پیشرفت انسان در هیأت اجتماع است؛ فرهنگ گذشته از این جنبه می‌تواند ناظر به تکامل فردی انسان باشد.

فرهنگ به فهمیدن، دریافتن، اندیشیدن، ژرف‌بینی و آگاهی به امور ربط پیدا می‌کند و دیررس، دیریاب، روینده، عمیق و پایدار است. ولی تمدن به امور سطحی و زودگذر و آنی زندگی وابسته است و بیشتر جنبة اکتسابی و تقلیدی دارد؛ زودرس، زودیاب و معمولاً پایدار و تغییرپذیر است. کلمه تمدن از کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان مشتق می‌شود. کلمه متمدن شدن اساسا به معنی شهرنشین بودن است.

با توجه به این دو ویژگی متمایز کننده فرهنگ از تمدن می خواهیم یک تعریف از تمدن ارائه دهیم. تمدن یعنی سبک زندگی مجموعه‌ای از انسان‌ها که در یک دوره تاریخی در یک منطقه جغرافیایی زندگی می‌کردند و دارای اهداف مشترکی بودند و دستاوردهای خاصی داشتند.

پس فرهنگ مثل اکسیژن جاری است جنبه های پنهان زیادی دارد. اما شاید نمود ظاهریش تمدن باشد. زمانی که در ترافیک خیابان گیر کرده اید و از گرمای هوا شیشه را پایین می دهید و ماشین بقلی آب دهانش را در فاصله نزدیک به شما به بیرون پرتاب می کند، شما بلافاصله شیشه ماشین را بالا کشیده، کولر روشن می کنید. به همسرتان زل می زنید و می گویید عجب آدم بی فرهنگی بود. همسرتان که اینبار استثنا حوصله بحث کردن اول صبح را دارد و رشته کارشناسی اش مطالعات فرهنگی بوده است می گوید: بی فرهنگ نداریم، این آدم بد فرهنگ هست. حق با همسرتان است. آن مرد فرهنگش غلط است اما فرهنگ دارد، مشکل او این است که متمدن نیست. آداب شهرنشینی را نمی داند.

786
پرویز پرستویی گزینه اول بازیگر نقش سردارسلیمانی 
  

نام حاج قاسم سلیمانی چند وقتی است که بیش از پیش در میان مردم شنیده می شود و عملیات های موفق او در عراق و در مبارزه با گروه تروریستی داعش، این سردار را کانون توجه افکار داخلی و جهانی قرار داده است. اما عظمت سردار سلیمانی فقط محدود و منحصر به حضور اخیر ایشان نیست و حاج قاسم در دوران دفاع مقدس، فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را به عهده داشت.

 
چهره جذاب و کاریزماتیک سردار سلیمانی، ظرفیت فراوانی برای یک روایت تصویری و سینمایی دارد؛ موردی که باعث شد فیلمساز جوانی به نام سیدسعید حسن پور که سابقه ساخت چند مستند، فیلم کوتاه و نیمه بلند را در کارنامه دارد، در نخستین تجربه بلند و سینمایی اش سراغ ساخت فیلمی بر اساس زندگی و مبارزات سردار پرآوازه ایرانی برود.
 
حسن پور درباره ساخت فیلم «سردار» گفت: حدود شش ماه قبل که عملیات های سپاه قدس در عراق آغاز شد و عکس های حاج قاسم سلیمانی میان سربازان عراقی و بعدا در فضای مجازی منتشر می شد، در ذهنم کلید خورد که ما به یک فیلم استراتژیک و راهبردی در سینما نیاز داریم و سردار سلیمانی هم شخصیت پرتره و بسیار مناسبی برای طرح چنین موضوعی است. فیلم «سردار» قصد دارد با محوریت زندگی و مبارزات حاج قاسم سلیمانی، قهرمانی و روحیه مقاومت رزمندگان ایرانی را به تصویر بکشد.

پرویز پرستویی

 این اثر می تواند گوشه ای از توان های نظامی و سیاسی و دیگر توانایی های جمهوری اسلامی ایران را در منطقه و جهان به نمایش بگذارد. این فیلمساز ادامه داد: الان به اتفاق شورای نویسندگان که افرادی چون رضا امیرخانی و سیدمهدی شجاعی در آن حضور دارند، مشغول آماده کردن طرح کلی اثر و نوشتن سیناپس (خلاصه فیلمنامه) هستیم، اما خود فیلمنامه توسط دو نویسنده نوشته خواهد شد. از آنجا که فیلم راهبردی است و طرح موضوعات در آن از حساسیت بالایی برخوردار است، فیلمنامه زیر نظر آقای حسن عباسی نوشته می شود. حسن پور ضمن بیان این نکته که با طی شدن روند پیش تولید و فراهم آمدن مقدمات کار، فیلم در نیمه دوم سال کلید می خورد، درباره بازیگران این فیلم هم گفت: ان شاءالله پس از تصویب فیلمنامه اولیه، سراغ انتخاب بازیگران فیلم خواهیم رفت که پروسه بسیار سختی خواهد بود. اما گروه سازنده برای نقش سردار سلیمانی روی پرویز پرستویی، بازیگر خوب و توانای کشورمان اتفاق نظر دارند.

ParvizParastoee
 
این کارگردان در خصوص بازتاب های احتمالی این فیلم هم گفت: از ابتدا می دانستیم که فیلم حاشیه سازی خواهد بود و مطمئن هستیم بازتاب زیادی در زمان تولید و نمایش خواهد داشت.حسن پور افزود: متاسفانه هنوز موفق نشده ایم با شخص سردار به صورت مستقیم در این زمینه صحبت کنیم، اما از سوی برخی افراد نزدیک ایشان غیرمستقیم سردار را در جریان تولید این فیلم قرار داده ایم. در واقع ما در این زمینه موافقت کتبی نداریم، اما موافقت لفظی و شفاهی داریم.
 
شورجه: سردار سلیمانی شخصیت سینمایی و جذابی دارد


 
جمال شورجه، کارگردان شناخته شده سینمای ایران که به گفته حسن پور، یکی از مشاوران کارگردان فیلم «سردار» است، دراین خصوص به جام جم گفت: آقای حسن پور در این زمینه صحبت هایی با من داشت و یکی دو جلسه ای هم به دفتر آمد و با هم صحبت کردیم. من در این جلسات به ایشان گفتم بهتر است قبل از این که پروژه «سردار» کلید بخورد، ابتدا یک فیلم کوتاه و مستندی در این خصوص ساخته شود تا میزان آمادگی در این زمینه محک بخورد.
 
کارگردان فیلم های «۳۳ روز» و «حماسه مجنون» ادامه داد: قطع به یقین شخصیت و زندگی سردار حاج قاسم سلیمانی واجد ویژگی های خیلی جذاب و سینمایی است؛ منتها این که کدام یک از بخش های زندگی ایشان را بشود روایت کرد یا کدام بخش ها را نه، بحث دیگری است. حتی به لحاظ مباحث اطلاعاتی و نظامی و سیاسی شاید به صلاح نباشد برخی از بخش های زندگی سردار در قالب فیلم مطرح شود.
 پرویز پرستویی بازیگر سینما در نمایی از فیلم آژانس شیشه ای به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا
با این اوصاف باید دید کارگردان و گروه سازنده روی چه بخشی در این زمینه تمرکز خواهند کرد.

3)

دینداران می گویند: ؟! موسیقی تعطیل.../ کارویژه ارمیا در شبکه من و تو

اخیرا در عرصه هنر کشور شاهد تعطیلی کنسرت های برخی از خوانندگان در استانها بودیم. اینگونه شد که به دلیل مخالفت های چهره های مطرح چند استان از جمله بوشهر، مشهد و شیراز با برگزاری کنسرت که از وزارت فرهنگ مجوز داشت مخالفت شد.

یکی استدلالهای مخالفین تغییر سیمای فرهنگی استان بود. یکی دیگر ترویج موسیقی بود. و..... خب از چند بعد به این مسئله می شود نگاه کرد. اول اینکه معمولا افراط و تفریط مادر همدیگر هستند. درست است که افراط در یک مسئله نقطه مقابل تفریط در همان مسئله است. اما این دو مولد یکدیگرند یعنی گاهی با بررسی اتفاقات اجتماعی به این می رسیم که افراط در یک زمینه فرزند تفریط در همان حوزه می شود. آلبوم یک خواننده زن از وزارت فرهنگ مجوز می گیرد. بعد در مراسمی که یک پایش وزارت ارشاد است اجرای زنده می کند. و چندی بعد مرجعیت این وزارت خانه در مسئله اعطای مجوز به کنسرت ها با اقدامات عملی برخی چهره ها زیر سوال می رود. اینجا ما به اصل مسئله کاری نداریم. اینکه آیا موسیقی حرام است یا حلال است (که البته در اسلام مشخص است که هر موسیقی حرام نیست.) اینکه این اقدامات درست بوده یا اشتباه هم مد نظر ما نیست. ملاک ارزشی ما برای قضاوت در این زمینه عرف و جامعه است. سوال اصلی اینجاست آیا در جامعه ایران پذیرش این وجود دارد که یک زن در یک مراسم زنده که یک پایش وزارت ارشاد است تک خوانی کند یا نه؟ و چون این لغو کنسرت ها به اتفاقات دیگر گره خورده است سوال دیگر نیز این است که آیا واقعا می شود نام کسانی را که به آن نماینده مجلس حمله کردند حزب الهی گذاشت؟ اعطای مجوز به یک آلبوم که خواننده اش زن است به خودی خود کار غیر شرعی نیست. اقتضای چنین تصمیمی چند مدت بعد برگزاری کنسرت زنده آن خواننده می شود. زمانی که ما به دو خواننده مجوز می دهیم بعد به یکی می گوییم تو می توانی کنسرت بگذاری و به دیگری می گوییم تو نمی توانی فقط بخاطر اینکه زن هستی، فقط برای جنسیتت. این یک تبعیض علنی است. این کار سلب آزادی و حق شهروندی آن هنرمند است. جلوه کردن در ذات یک خواننده و هنرمند است. به خصوص اگر این هنرمند زن باشد. جدای از اینکه هر انسانی نیاز به مورد توجه قرار گرفتن دارد یک هنرمند به مراتب بیشتر به این مسئله نیاز دارد و یک هنرمند زن نیز خیلی بیشتر از یک هنرمند مرد. شما نمی توانید یک ماشین را در سطح شیبدار بگذارید، بدون بالا کشیدن ترمز دستی، سنگ جلوی چرخش را بردارید و بعد با کمال اعتماد به نفس از او انتظار داشته باشید که حرکت نکند. آیا واقعا می خواهید حریف نیروی جاذبه زمین  شوید؟ وقتی این مسئله مشخص شد خود به خود بعضی مسائل حل میشود. برخورد فرهنگی نگاه فرهنگی می خواهد.

بعد دیگر این است که خوانندگانی که دراین استانها بنا بود کنسرت اجرا کنند چه کسانی بودند؟ در چه ژانری قصد اجرای موسیقی را داشتند؟ پاپ می خواندند یا رپ یا سنتی! طبیعتا تک تک این جزئیات در تصمیم ما مبنی بر برگزاری کنسرت یا لغو آن تاثیر دارد. شاید کسی بگوید ژانر فرق نمی کند مخاطب اجرای موسیقی در استان افراد واحدی هستند و فضایی که بعد از آن کنسرت درست می شود هم یکسان است. باید دوباره این حرف را بررسی کرد که آیا واقعا خروجی کنسرت مازیار فلاحی با مضامین عاشقانه و عریان در ژانر پاپ با کنسرت علیرضا قربانی درژانر سنتی و مضامین بیشتر عارفانه یکسان است؟

در احادیث دینی داریم که موسیقی باعث ضعف اراده می شود. خود من به عنوان یک انسان مذهبی به این حدیث اعتقاد دارم. استفاده بیش از حد از موسیقی و وابسته شدن به آن اراده انسان را سست می کند. اما آیا فقط موسیقی است که در یک استان باعث سستی اراده می شود. همین الان استان خراسان جزء استانهای جرم خیز کشور است. از نظر ارتکاب جرایم مختلف جزء چندتای اول است. شخصیت های محترم مذهبی از این بابت احساس خطر نمی کنند؟ باز هم تاکید می کنم که این حرفها به معنی تایید کاری نیست اما مسئله اینجاست که اگر شخصیت های برجسته و محترم مذهبی آن استان با کلیت یک هنر، مخالفت کنند این کار چه پیامدی می تواند داشته باشد؟

اگر بخواهیم از زاویه دینی به این مسئله نگاه کنیم، آسیب شناسی فضای فرهنگی کنسرت ها حتی کنسرت های سنتی به تنهایی یک مقاله صد صفحه ای را به خود اختصاص می دهد اما اینجا بحث چیز دیگری است. در اسلام یک قاعده مرجع وجود دارد که بر اساس آن اجتهاد هم می شود به نام دفع افسد به فاسد. آیا پیامد های مخالفت با کنسرت سنتی علیرضا قربانی و حزب الهی خواندن کسانی که به علی مطهری حمله کردند افسدی نبود که با برگزاری کنسرت دفع شود.

افسد می شود اینکه مردم جامعه فکر کنند، دین و مذهب نقطه مقابل فرهنگ و هنر است. یک انسان حزب الهی یعنی یک فرد غیر فرهنگی بی هنر. نباید فراموش کنیم که در جامعه ما بالاخره کسانی هم هستند کمه اعتقاد دینی و مذهبیشان محکم نیست. این گروه به دو دسته تقسیم می شوند. 1) افرادی به اعتقادات مذهبی غیر محکم غیر محجبه 2) افرادی با اعتقادات مذهبی غیر محکم محجبه.

بالاخره همه خانم های چادری که اعتقاداتشان محکم نیست. شبکه من و تو برنامه ای می سازد با محوریت موسیقی به نام آکادمی گوگوش. سال اول برنامه پخش شده و مخاطب زیادی در داخل ایران جذب می کند. زمانی که خوب مخاطب جذب کرد و برای خودش برند شد در فینال مسابقات یک خانم باحجاب شوهر دار به اسم ارمیا را قهرمان می کند. کل این برنامه می خواهد بگوید که زن های مذهبی هم می توانند وارد دنیای موسیقی شوند و کل اقدامات برخی از دوستان داخلی این معنا را میرساند که آدم های مذهبی ضد هنر و فرهنگ هستند. شما قضاوت کنید. مردم این جامعه کدام برخورد را انتخاب می کنند؟

من وتو برای هر دوی اینها برنامه ریزی می کند واصلا اولویتش را گروه دوم می گذارد اما بعضی از افرادی که خود را منبع دین و مذهب می دانند نه تنها برای گروه دوم و برای محکم کردن اعتقاداتشان یا به اصطلاح جذب کردنشان برنامه ای ندارند که آنها را با این کارها دفع هم می کنند.

پس کار در حوزه فرهنگی نگاه فرهنگی می خواهد. نگاه فرهنگی تصمیم فرهنگی می آورد و تصمیم فرهنگی هم می تواند منجر به تاثیر گذاری شود. این تاثیر گذاری متناسب با فضای ذهنی صاحب اثر اتفاق می افتد. اگر مذهبی باشد تاثیر اثرش دینی خواهد بود و اگر نباشد هم اتفاق دیگری می افتد. برای همین یک نگاه فرهنگی باید بداند. فرهنگ چیست؟ چه اجزا و ابعادی دارد؟

2)

یک عالم فرهنگ از جنس کوه یخ

درباره سیاه نمایی باید دید که در این گزارش چه مستنداتی آورده شده است. مثلا در جایی با اشاره به چند فیلم جشنواره گفته شده: فیلم “دوران عاشقی” علیرضا رئیسیان با بازیگر معروف، لیلا حاتمی روی پرده رفت. حاتمی در این فیلم داستان زنی را بازی می کند که مرتکب زنا و حاملگی ناخواسته شده است و در فیلم دیگر “خانه دختر” نیز داستان روی موضوع تجرد گرایی می چرخد. “فیلم عصر” یخبندان نیز به موضوع خیانت می پردازد که در آن به شدت روی مسائل تجمل گرایی مانور داده شده است.

اگر واقعا بخواهیم روی این حرفها بررسی دقیقی داشته باشیم ناگزیریم چند صفحه ای از سینما خارج شویم. برای صحبت در یک موضوع ابتدا باید زمینه آن موضوع را بررسی کرد. جنس و ماهیت هر مفهوم و مسئله به زمینه اش بستگی دارد. اصطلاحا هر تکستی را باید در کانتکست خود بررسی کرد. سینما در تمام جوامع از جمله جامعه ایران جزء مسائل و مقوله های فرهنگی به حساب می آید. فرهنگ را برخی به کوه یخ تشبیه می کنند که9 / 10 از حجم آن زیر آب است و قابل رویت نیست.

برای اینکه توقعمان از جشنواره فیلم فجر و سینما روشن شود باید ابتدا بستر فرهنگی و ویژگی های خاص آن را بشناسیم.

 اولین نکته در مسئله فرهنگ این است که جنس مسائل فرهنگی محو است. برای همین سنجش فرهنگ و برآورد توصیفی آن کار بسیار دشواریست. جریانات فرهنگی عمدتا زیرپوست شهر بی سرو صدا حرکت می کنند.

نکته دوم اینکه به دلیل همین محو بودن جنس مسائل فرهنگی تنوع نظر و فکر در این زمینه ها امری اجتناب ناپذیر است. اساسا فرهنگ مبتنی بر تکثر است. هر کسی از یک مسئله واحد قرائت خاصی مطرح می کند. در ارتباطات نظریه ای داریم به نام مرگ مولف. یعنی امکان دارد از یک اثر هنری هزار جور برداشت شود و هر هزار برداشت هم درست باشد. تا حدی که بعضی از این برداشتها اصلا مد نظر خالق آن اثر نبوده است. به این می گویند مرگ مولف. شما در حقیقت نیت صاحب اثر را کشتید. پیامی که او در آن اثر گذاشته بوده است را محو کرده اید و خودتان به پیام و تفسیر جدید از آن اثر رسیده اید. ما در مسائل فرهنگی خیلی جاها مرگ مولف داریم. برای همین این تکثر آراء در فضای فرهنگ طبیعی است. لزوما این پذیرش تکثرگرایی به معنی اصالت دادن به تکثر گرایی و نسبیت فرهنگی نیست.

ویژگی سوم مسائل فرهنگی این است که تاثیر تدریجی و قوی دارد. دفعی و مقطعی نیستند. رویدادها در فرهنگ تاثیرگذارند اما این رویدادها نیستند که فرهنگ را می سازند بلکه فرآیند ها هستند. فرهنگ یک پروژه نیست بلکه پروسه است. تاثیرش چند وجهی است. گاهی زود اثر می کند، گاهی دیر اما زمانی که اثر کرد دیگر تغییرش کار دشواری است. ساخت این میزان از تاثیر ماندگار هم زمانبر است.

ویژگی چهارم به اهمیت زمینه یک اثر مربوط می شود. در ابتدا گفته شد برای بررسی یک مسئله به شناخت از زمینه آن نیاز داریم. در فعالیت های فرهنگی عمدتا زمینه یک اثر از خود آن اثر اهمیت بیشتری دارد. هنر یک هنرمند هم در اصل، فهم این زمینه ها و جانمایی مناسب آن در پیام خود است. اگر هنرمند مسائل اصلی جامعه اش را تشخیص دهد. سعی کند مسئله اصلی مردم را جلو تر از خودشان و البته با فاصله کمی از آنها بفمد و بعد بتواند از المانهای زمان حال برای درک بهتر آینده نزدیک استفاده کند. اثر موفقی ارائه میدهد.

غلبه کیفیت بر کمیت ویژگی پنجم در مسائل فرهنگی است در این زمینه همواره اصالت با کیفیت است. البته معیارهای کمی هم در سنجش کیفیت مورد استفاده قرار می گیرند اما هیچگاه کل یک اثر را نمی توان با خط کش کمیت سنجید، بلکه نیاز به یک داور کیفی دارد.   یک متخصصی که قبلا خود این مسیر راه پیموده است. سختی های آن را میداند. در آن مسئله جامعیت نگاه دارد، می تواند درباره یک مسئله فرهنگی اظهار نظر کند.

و ویژگی آخر هم چند بعدی بودن و چند وجهی بون فضای فرهنگیست. هیچگاه یک مسئله علت موفقیت یک فیلم سینمایی نیست بلکه مجموعه ای از عوامل باعث موفق یا ناکامی یک پدیده فرهنگی می شود درنتیجه همه آنها را باید با هم به صورت یکجا و در یک کل نگری بررسی کرد.


ویژگی های پدیده های فرهنگی


اگر کسی خواست در خصوص کیفیت یک جشنواره سینمایی، یک آلبوم موسیقی موزه های ایران یا حتی مسئله حجاب اظهارنظر کند باید قبل از هر چیز و در کنار سایر ذهنیات خود این مسائل را هم در نظر بگیرد علاوه بر این یک ضرورت حیاتی، زمان بررسی یک مسئله یا پدیده فرهنگی این است که بدانیم آن پدیده فرهنگی ذیل کدام یک از انواع، اقسام و جزئیات فرهنگ است. فرض کنید یک بازیکن تیم ملی هندبال در مسابقه فینال جام جهانی فوتبال بدون آگاهی قبلی از قوانین این رشته و زمین بازی جدید وارد مسابقه شود. در ابتدای بازی توپ را با دست گرفته و به سمت دروازه حریف پرتاب کند. توپ بخاطر قدرت دست بالای بازیکن گل شود، اما به جای اینکه او و تیمش را تشویق کنند داور خطا می گیرید و هم تیمی هایش به آن فرد نگاهی می کنند که از هزار تا فحش بدتر است. کاری که در هندبال مورد تشویق همگان است و اساس هندبال مبتنی بر آن است یعنی حمل توپ با دست در فوتبال خطاست. یا برعکس. هر زمین بازی قواعد خاص خود را دارد. نحوه برخورد با یک شخصیت فرهنگی متفاوت است با برخورد با یک آدم سیاسی یا فرهنگی و نحوه برخورد ایندو فرق می کند با برخودر با یک مجرم، چرا که جنس مسئله ها با هم فرق می کند.نمی شود انتظاری که از موسیقی داریم را از سینما هم داشته باشیم و توقع داشته باشیم همان انتظار و نیاز را تئاتر هم برای ما برطرف کند. نمی شود از همه انواع هنر یک انتظار واحد را داشت. چراکه هر زمین بازی قواعد خاص خود را دارد. موسیقی با قاعده ها و اقتضائات خاص خودش موسیقی است. سینما با قاعده ها و اقتضائات خاص خودش سینماست و سیاست هم با قاعده ها و اقتضائات خاص خودش سیاست است.  اصلا یکی از دلایلی که در قانون اساسی ما آمده است برای بعضی از پرونده هایی که در بعضی زمینه های خاص وجود د ارد باید یک هیئت منصفه باشد که در آن آدمهایی با سطحی از اطلاعات در آن حوزه مشخص حضور داشته باشند. یا اینکه برخی دادگاه ها را از نظر موضوعی جدا می کنند. مثلا دادگاه ویژه روحانیت، یا دادگاه های سیاسی یا دادگاه رسیدگی به جرایم مطبوعاتی و وجود نهادی به نام شورای نظارت بر مطبوعات، همین است.


(سخن بی عیبت و نقص تنها بر زبان معصومی جاریست)

...محمد حسن خلعتبری...

786

مقاله های دنباله داری که با عنوان رنگی از فرهنگ در وبلاگ می آورم در حقیقت یک مقاله است که به چند قسمت تقسیم شده.
پس از ارائه در اینجا بناست به صورت عمومی کار بشه خواهشا نکات و نظراتتون رو به صورت خصوص یا عمومی در مورد هر قسمت مرقوم بفرمایید.
ممنون...


 رنگی از فرهنگ

گاردین: خودرو، مواد مخدر و تجردگرایی، جشنواره فیلم فجر امسال را احاطه کردند/ یک عالم فرهنگ از جنس کوه یخ/ دینداران می گویند؟!: موسیقی تعطیل.../کارویژه ارمیا درشبکه من و تو / موجود زنده ای به نام فرهنگ/ یک سینما و یک دنیا مشکل

1)

گاردین: خودرو، مواد مخدر و تجردگرایی، جشنواره فیلم فجر امسال را احاطه کردند

زمانی که نام ایران در رسانه های بین المللی مطرح می شود مردم دنیا معمولا منتظرند خبری از

Ø     مذاکرات هسته ای

Ø     5+1

Ø     حسن روحانی و ظریف وزیر امور خارجه اش

Ø     خاتمی و گفتگوی تمدن هایش

Ø     احمدی نژاد و روحیه استکبار ستیزی اش

و باشناخت ترهایشان هم منتظرند خبری از آیت الله خامنه ای رهبر عالی ایران با تبحر سیاسی اش

بشنوند، اما اینبار یک سوژه غیر سیاسی مورد توجه آنها قرار گرفت. سوژه ای از جنس فرهنگ، آنها از نظر خودشان مهم ترین رویداد فرهنگی ایران در سال 93 را هدف گرفته بودند. تقریبا نیمی از زمستان93 گذشته بود که روزنامه گاردین با انتشار خبری از زمستان فرهنگی در جامعه ایران خبر داد.  جشنواره فیلم فجر انقلاب اسلامی چشمشان را گرفت و برای گزارش این رویداد تیتر زدند:خودرو، مواد مخدر و تجردگرایی، جشنواره فیلم فجر امسال را احاطه کردند در متن این گزارش آمده بود: طلاق، سقط جنین، خیانت، تجمل گرایی اصلی ترین تم جشنواره فیلم فجر امسال را تشکیل دادند و می توان گفت فیلم های امسال از ضعیف ترین فیلم های چند سال اخیر به حساب می آیند.

 این روزنامه فکت های خود را با این تحلیل گره زد که: فیلم های امسال تنها به فکر فروش بوده اند. گاردین به زدن این حرفها اکتفا نکرد و گفت: در این فیلم ها بسیاری از چهره های معروف و داستان های تکراری بدون مفهوم از جمله مواد مخدر و اعتیاد و خیانت دیده می شوند. این رسانه در پایان گزارش خود گفت: "اکنون باید پرسید که چرا بسیاری از کارگردانان ایرانی قادر به ساختن یک فیلم خوب نیستند و چرا آن عده ای که فیلم های خوبی دارند، این هنر خود را ارتقا نمی دهند و بعد از چند سال، این عرصه را رها می کنند.اکنون بسیاری از فیلمسازان در این زمینه با مشکل مالی مواجه هستند ولی در اصل باید گفت دو مشکل اصلی چالش جدی فیلم در ایران است که یکی نبود و غیبت فیلمسازان خوب است و دوم کمبود بودجه."

از طرفی علی جنتی وزیر ارشاد در سخنرانی خود در اختتامیه جشنواره فجر این جشنواره را از بهترین جشنواره های فجر توصیف کرد. و برخی کارشناسان در وزارت فرهنگ و ارشاد هم با آقای وزیر هم نظرند. اما وقتی از سینما گران در مورد تفاوت عمده جشنواره فجر93 با سالهای قبل می پرسیم با جوابهای دیگری روبرو می شویم. کمال تبریزی درباره ممیزی در جشنواره امسال می گوید: "پیش از این و حتی در جشنواره‌های فیلم قبل وبعد از انقلاب هم چنین مرسوم بود که فیلم‌ها بدون ممیزی چندانی به جشنواره می‌آمدند، اما گویا امسال وضعیت تغییر کرده است."

سوال اینجاست آیا مشکل سینمای ایران ممیزیست یا به قول خبرنگار گاردین نبود و غیبت فیلمسازان خوب وکمبود بودجه است؟ یا اینکه باید عامل را در جای دیگری جستجو کرد؟  مگر جشنواره فجر امسال ما چه تفاوتی با سالهای قبل داشته که از دید یک روزنامه انگلیسی زبان انقدر برجسته شده است؟ آیا این گزارش نوعی سیاه نمایی رسانه ای است یا اینکه ریشه در واقعیت فرهنگی دارد؟ جدای از اینها به صرف یک اظهار نظر و گزارش یک روزنامه آیا می توان راجع به وضعیت سینمای ایران حکم کلی صادر کرد؟


(سخن بی عیبت و نقص تنها بر زبان معصومی جاریست)

...محمد حسن خلعتبری...

باسلام و احترام

اول تشکر می کنم از نظرای خصوصی که دوستان عزیزم دادن برای اینکه بقیه نسبت به مطلب ذهنیت پیدا نکن پاسخش رو برای ایملتون فرستادم.

امیدوارم هر دوست عزیزی که به خودش زحمت خوندن این متن رو داده تا اینجا از کارش لذت برده باشه و تا حدی روی تحلیلش نسبت به شرایط سیاسی تاثیرگذار بوده باشه هر چند که این انتظار از یک مقاله خیلی توقع زیادیه. در هر صورت حرف عمده ای که توی این مقاله هست با خوندن قسمت ششمش کامل میشه.

 


6)

سوال چهارم این بود:

4)پایگاه اجتماعی و مردمی دولت یازدهم چگونه است؟

جواب این سوال یک قید زمانی دارد در حال حاضر این پایگاه اجتماعی نسبت به اوایل روی کار آمدن دولت رو به کاهش است. اگر با همین روال پیش برویم امکان ریزش لحظه ای و جدی این بدنه اجتماعی می رود. که مباحثش را در بالا طرح کردیم. آقای روحانی چند راه برای حل کردن این مشکل دارد 1)می تواند پایگاه اجتماعی اصلاح طلبی را مال خود کند. که این کار نیازه مقدمات جدی دارد و بسیار مشکل است.2)از بدنه اجتماعی اصولگرایان استفاده کند. با توجه به اینکه اقای روحانی ذاتا اصولگرا بوده اما در میان پایگاه مردمی اصولگرایی قبل و بعد از ریاست جمهوری اقبالی نداشته است.3)یک بدنه اجتماعی جدید متشکل از برخی اصولگرایان و اصلاح طلبان برای خود درست کند. تا این لحظه دولت مسیر سوم را انتخاب کرده است اما برای رسیدن به این مهم نیاز به دستاوردهای عملی جدی در دولتش دارد برای رسیدن به این دستاوردها هم زمان چندانی ندارد. نقطه عطف حالت سوم توافق هسته ای است یک توافق هسته ای متوسط و نه ضعیف می تواند برای دولت حداقل تا انتخابات آتی یک بدنه اجتماعی مستقل و موقت دست و پا کند.

اما سوال نهایی و هدف اصلی این مقاله یعنی پیش بینی آینده مناسبات سیاسی اصلاح طلبان با دولت. سوال طرح شده در ابتدای مقاله این بود:

5)با توجه به پاسخ چهار سوال ابتدایی، آینده روابط سیاسی میان دولت اعتدال با گفتمان اصلاحات چگونه خواهد بود؟

 

5)

با توجه به مقدمات گفته شده در 4 مقاله قبلی مجدد سوال اول مقاله را طرح می کنم:

1)اولویت اول یا مسئله اصلی دولت فعلی چیست؟ یا به عبارتی گفتمان کلی دولت یازدهم چیست و چه اقتضائاتی را با خود به همراه دارد؟

پاسخ روشن است. "توسعه"

 با توجه به صحبتهایی که ارائه شد و قرابتی که بین شخصیتها و اولویتهای اصلاح طلبان و جبهه مشارکتی ها بیان شد باید گفت اولویت و مسئله اصلی دولت فعلی نیز بحث توسعه است. اما هنوز دولت شاخه مشخصی از توسعه را هدف نگرفت چرا که از طرفی در بعد آزادی های سیاسی شعار می دهد که از ابعاد توسعه سیاسی است و اط طرفی هم علم توسعه اقتصادی را برافراشته است چرا که قرابت این دولت با جریان آقای هاشمی از تمام گرایش های سیاسی بیشتر است و وزیران آقای هاشمی بیشترین سهم را در کابینه دارند. تیم اقتصادی دولت تقریبا همان تیم اقتصادی آقای هاشمی است. نکته اینجاست زمانی که شما بخواهد دو مسئله را با هم در الویت داشته باشید ناگزیر به تعریف حد اقلی از اولیتها و اهداف خود می شوید که این امر اعتراضهای زیادی را دربرخواهد داشت. که البته دولت فعلی هوشمند تر از آن است و خوانش حقیراز عملکرد دولت این است که دولت نقشه راهش را میداند و اولویتهایش را اما به دلایل سیاسی سعی می کنم مسائلی را برای خود اولویت نشان دهد. زمانی که ما یک چیز را به عنوان اولویت اولمان انتخاب می کنیم این دقیقا به معنای حذف سایر اولیات هاست زمانی که در تقابل با اولویت اول قرار می گیرند.

اما سوال دوم مقاله:

2)نسبت دولت فعلی با دولت احمدی نژاد چیست؟ یا به عبارتی دولت یازدهم خود را چگونه در مقابل دولت دهم تعریف می کند؟ و اساسا چه تعریفی از دولت نهم و دهم دارد؟

از عوامل رای آوردن آقای روحانی این بود که خود را مخالف وضع موجود معرفی کرده بود. و دولت احمدی نژاد را نماد وضع موجود.