پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات


سلام

          همونطو که گفته بودم چون این سه مطلب قبلی در واقع یک مطلب بود بعد از نمایش هر سه قسمت کل مطلب رو یک جا میارم تا اگر کسی متوجه ارتباط مطالب با هم نشد با خوندن این قسمت بیشتر متوجه منظور مقاله بشه.

در پایان از همه ی کسایی که این مقاله ی طولانی رو تحمل کردن تشکر می کنم.

 

ساده اما زیبا

درست مثل مروارید

همیشه تابستانها یک علامت سوال بزرگ ذهنم را به خود مشغول می کرد و آن این بود که افرادی که چادری هستند چطور میتوانندگرما را تحمل کنند. اگرمن دختر بودم مطمئن نیستم که چادری میشدم یا نه.

حتما می دانید که رنگ تیره به خصوص مشکی گرما را جذب می کند.بین این همه رنگ متنوع و مختلف که در دنیا وجود دارد مشکی حتما رنگ خسته کننده ای به حساب می آید.

پس چگونه با تمام اینها چادر پوشش رسمی یک کشور می شود و مردم این پوشش را می پذیرند چادر مشکی را؟!!

اول اینکه چرا چادر؟

دوم اینکه چرا رنگ مشکی؟

چرا بعضی از مردم ما انقدر بر روی حجاب آن هم یک نوع از آن یعنی چادر مشکی پافشاری و اصرار می کنند؟

در ابتدا این نکته به ذهن می رسد که این امر به دلیل این است که جامعه ی ایران از دیرباز یک جامعه ی مذهبی بوده است و به همین دلیل است که امروزه برخی از مردم و زنان بر این پوشش تاکید و اصرار دارند.

اما با کوچکترین توجه و تعمقی در دین اسلام به این مهم دست پیدا می کنیم که هیچ جای دین اسلام چیزی به اسم چادر نداریم چادر فقط یک مصداق برای یک قاعده است.هیچ جای دین چنین توصیه ای به صورت مصداقی نشده است.

حجاب قبل از مذهب

جالب است بدانید اساسا حجاب در ایران و حتی سراسر دنیا بیشتر ریشه ی تاریخی دارد تا مذهبی و دینی. راحت تر بگویم قبل از اینکه اساسا دینی پدید بیاید ما در تمدن های بزرگ دنیا می بینیم که حجاب وجود داشته است. برای مثال: درامپراطوری هایی مثل:یونان، روم و ایران که از تمدن های بزرگ آن زمان به حساب می آیند حجاب وجود داشته است. حجاب حتی در میان اعراب هم به نوعی وجود داشته البته درباره ی جامعه ای مثل هند اختلاف نظر وجود دارد که آیا حجاب قبل از ورود اسلام به آن وجود داشته است یا نه. به هر حال آن چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می‏دهند، کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، می‏نویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می‏شود، و به این دلایل، عقیده عده‏ای که می‏گویند «مذهب» موجد حجاب می‏باشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است .

چادر ذاتا مقدس نیست

همان طور که در چند سطر بالا عرض شد چادر از نگاه دین تنها یک مصداق است برای یک قاعده.البته بعضی جاها از حد یک مصداق خارج میشود و به یک نماد فرهنگی تبدیل میشود چادر از گذشته تا به حال برای زنها نماد دینداری بوده است.

نماد به خودی خود نه مقدس است و نه در ذات خودش چیز خاصی دارد اما مردم در تمام دنیا معمولا روی نماد هایشان خیلی حساس هستند و شاید این حساسیت به تقدس هم برسد برای همین هم بعضی خانم ها به خصوص در گذشته نسبت به چادرشان خیلی حساس بودند.

اما باز هم سوال اولم را تکرار می کنم اصلا چرا چنین چیزی که هم داشتن آن در خیلی از فصل ها مثل تابستان زجر آور است و هم رنگ مناسبی ندارد باید نماد بشود ببخشید مگر زنهای ایرانی ذهنشان مشکل داشته است که این پوشش را انتخاب کرده اند؟ یا اینکه از قدیم در ایران زنها به زور مردان چادری شده اند؟

الان را نمیدانم اما وقتی ما گذشته را بررسی می کنیم هیچ مطلبی را پیدا نمی کنیم دال بر اینکه در گذشته زن ها را به زور چادری کرده باشند نه تنها اینطور نبوده که شاید برعکس الان زنها نسبت به پوششان که چادر بود اشتیاق عجیبی نیز داشته اند.

شاید بگویید «خوب دیگه مسئله بدتر شد بازم اگه به زور انتخاب می کردن کسی به عقلشون شک نمی کرد اما الان دیگه حتما مشکل ذهنی داشتن که خودشون با دست خودشون چادر رو انتخاب می کردن .»

اولین پاسخی که برای این مطلب به ذهن می رسد این است که با کمی مطالعه ی تاریخی درباره ی این مطلب به این جمع بندی می رسیم که از همان قدیم برای زن ها نحوه ی حضور اجتماعی یکی از مسائل جدی بوده است البته هر چقدر به امروز نزدیک تر می شویم این مسئله بیشتر مطرح میشود به خصوص با برخورد فرهنگی که با تمدن غرب در صد سال گذشته داشتیم. اما این مسئله خیلی قبل تر از این برخورد فرهنگی برای زنهای ما مسئله شده است و دنبال راه حلی برای حل کردنش گشتند.

برای همین زن ها برای اینکه بتوانند در جامعه حضور موفق داشته باشند این پوشش را انتخاب می کنند البته این حرفهایی که گفته میشود داستان و یا تحلیل شخصی نیست از لابه لای کتاب هایی که در 500سال گذشته راجع به مسائل فرهنگی اجتماعی در حوزه ی زنان نوشته شده است این بحث ها در می آید. طبیعتا حقیر تمام این کتابها را مطالعه نکردم اما این نکات را از لابه‌لای صحبت های اساتید برجسته ی دانشگاه وهمچنین بعضی از منابع موجود پیدا کرده ام.



زن های قدیم به چادر واقعا به چشم وسیله ای نگاه می کردند که با آن میتوانند بیشتر روی انسان بودنشان و همچنین عقلانیتشان با مردها و حتی همدیگر تعامل داشته باشند نه روی ویژگی های ظاهریشان و یا احیانا زیبایی فردی. اگر تعامل زنها در جامعه بر اساس یک ویژگی مثل زیبایی به تنهایی شکل بگیرد به نوعی شاهد بی عدالتی اجتماعی در حق خود زنها خواهیم بود.

یک نظریه ای که امروز در غرب مطرح است این است که زیبایی وزیبا بودن حق مسلم هر فردی است.جزء حقوق فردی است و حجاب این حق را از افراد می گیرد.

زیبایی ظاهری از ویژگی هایی است که به تنهایی می تواند علاقه ایجاد کند. فرض کنید صبح یک روز که می خواهید از یک پارک عبور کنید گلی را میبینید چند دقیقه ای نگاهش می کنید بعد که می خواهید بروید نمی توانید ناخواسته گل را می‌چینید.باغبان که این صحنه را می بیند با لباس سبزش جلو می‌آید و با عصبانیت از شما می‌پرسد چرا اینکار را کردی؟ شما هیچ جوابی ندارید که به او بدهید مگر اینکه بگویید چون زیبا بود فقط همین.



زیبایی از ویژگی های است که خدا آن را به زنها بیشتر داده است تا مردها. شاید برای همین هم باشد که زنها روی داشتن این ویژگیشان بیشتر تکیه می کنند و داشتن این ویژگی برایشان مهم‌تر است.

شکی نیست که زیبا بودن برای زن ها ویژگی مهمی است البته نه اینکه برای مردها اینطور نباشد اما برای خانم ها مهمتر از مردهاست.

هر انسان سالمی در حالت طبیعی به زیبایی علاقه نشان میدهد. انسان ذاتا زیبایی را دوست دارد و به سمت زیبایی حرکت میکند هیچ فرقی هم نمی کند که آن فرد زن باشد یا مرد. در نتیجه تاکید خانم ها بر این ویژگیشان در فضای اجتماعی میتواند باعث این بشود که مرد ها و بیشتر از آن خود زن ها سر چیزی با هم رقابت کنند که یک ویژگی انتسابی است به عبارت ساده تر خود آدم در داشتن یا نداشتن این ویژگی هیچ نقشی ندارد و اصلا دست خودش نیست که زیبا هست یا نه. آن چیزی که دست خود آدم هست آراستگی است .

تفاوت زیبایی با آراستگی

زیبایی ذاتی خیلی با آراسته بودن فرق می کند هیچ اشکالی ندارد که آدمها در آراسته بودن با هم رقابت کنند. اسلام نه تنها این را نهی نمی کند که بر آن تاکید نیز دارد. اسلام به کسی نمی گوید زیبا نباش بلکه می گوید آراسته باش. بعضی جاها زیبایی با آراستگی تضاد پیدا میکند. آراستگی همان زیبایی است اما مشکلاتی که در زیبایی امکان دارد پیش بیاید در آراستگی پدید نمی آید مثلا ما در آراستگی چیزی به اسم فشن بودن نداریم. یکی از نیازهایی که همه ی افراد دارند به خصوص جوان ها جلب توجه است. در آراستگی هدف پوشش جلب توجه نیست.



هدف ترغیب طرف مقابل به خود از راه تحریک جنسی نیست. اما مشکلی هم ندارد که پوشش ما جذاب باشد این کار با استفاده از رنگ های مختلف امکان پذیر است با تمیز و خوش بو بودن می توانیم دیگران را به خود جلب و جذب کنیم. نیازی نیست حتما با پوشش تنگ و بدن نما از غریزه ی آنها برای جلب شدن توجهشان استفاده کنیم. ضمن اینکه باید توجه داشت که ما با این کار به نوعی به خودمان و طرف مقابلمان توهین کرده ایم. بعضی وقت ها شنیده میشود که می گویند مردم باید جنبه ی خود را بالا ببرند اگر همه بر اساس مد روز لباس بپوشند همه لباس چسبان بپوشند دیگر آفت هایی را که در حالت اول شمردیم پیش نمی آید این دوستان حتما باید به این سوال پاسخ بدهند که مگر آمارهایی که همه ساله از تجاوزهای جنسی در کشورهایی که در آن نوع پوشش به این شکل است منتشر می شود گویای آن نیست که این روش در آن جوامع هم جواب نداده است برای مثال

بر اساس آمار گرفته شده از نشریات انگلیسی زبان

در انگلستان نزدیک به 80.000 زن هر ساله در قربانی تجاوز جنسی یا تجاوز جنسی نافرجام می‌شوند.تخمین زده می‌شود که 80.000 زن در بریتانیا در خیابان‌ها به روسپیگری مشغولند.

در آلمان طبق آماری که پلیس اشتوتگارت منتشر کرده است، ۳۵۰۰ زن تن فروش هستند و به طور رسمی به این کار مشغولند، به دلیل اینکه اکثر این ها مهاجراند از حقوق ابتدایی انسانی خود محروم اند.

در آمریکا بنابر آمار موسسه گاتمچر، نزدیک به نیمی از حاملگی­ زنان آمریکایی ناخواسته بوده و دلایل متنوعی همچون عدم استفاده از وسایل پیشگیری، اعمال غیر اخلاقی، تجاوز و ... وجود دارد.


البته از این نمونه ها زیاد است اما به دلیل اطناب در کلام از بیان همه ی آنها صرف نظر میشود خوانندگان محترم می توانند خودشان درباره ی این موضوع در سایتهای اینترنتی به راحتی آمارهایی در این زمینه پیدا کنند.

چرا حجاب؟

ویژگی های ظاهری اولین چیزی است که در هر ارتباط، طرفین ابتدا به آن نگاه می کنند و بر اساس آن تصور و شناختی هر چند محدود نسبت به هم پیدا می کنند. طبیعتا یکی از این ویژگی های ظاهری که در نگاه اول در تعامل مردها و زنها توجه طرفین به خصوص مردها را جذب می کند زیبایی است.

همه ی زنها با حجاب و پوشش کم تر بدون شک توجه بیشتری را به خود جلب می کنند. طبیعتا با آرایش بیشتر هم می توانند خود را زیباتر از آن چیزی که هستند هم نشان دهند. یادم است در یک داستان اروپایی می خواندم یک روز دختری با پسر جوانی که تازه با او آشنا شده بود قدم میزدند دختر جوان به دوستش می گوید: به نظر تو من قشنگم؟ پسرک بدون اینکه به شرایط توجه کند در جوابی نسنجیده می گوید:الان که نمی تونم بگم باید صبح زود وقتی از خواب بیدار میشی ببینمت. منظور آن پسر این بود که آن زمان آرایش نداری. زن ها این را بهتر می دانند که آرایش تا آنجا می تواند تاثیر داشته باشد که حتی فردی که واقعا زیبا نیست هم با استفاده ی لوازم آرایشی زیبا نشان داده میشود. شاید بتوانیم بگوییم این نوع آرایش نوعی دروغ گفتن است.از این طریق یک صنعتی در دنیا راه افتاده است که بخش قابل توجهی از تجارت جهانی را تشکیل می دهد و فوق العاده سود آور است. این صنعت سالهاست جیب خیلی ها را پر پول کرده است.بحث درباره ی تجارت جهانی لوازم آرایشی در دنیا خودش یک مقاله ی جدا می طلبد کار به جایی رسیده است که افراد مشغول در این صنعت به تجارت انسان یا همان خرید و فروش انسان روی آورده اند. آمارهای غیر رسمی عجیبی درباره ی تجارت جهانی انسان و به خصوص زنها در دنیا منتشر می شود که حتی برخی از آن ها را خود سازمان ملل منتشر شده است.



ویژگی زیبایی ظاهری به دلیل اینکه در مواجه افراد با هم اولین ویژگی است که در سنجش هر کسی به چشم می آید و احراز آن یا همان مشخص شدن آن به راحتی در یک نگاه اتفاق می افتد این قابلیت را دارد که اولین و آخرین ملاک برای سنجش و تعامل آدم ها در فضای غیراداری و حتی اداری باشد. و این اتفاق تضاد جدی با شایسته سالاری دارد.

اینجا سوال دیگری مطرح میشود اگر تمام زنها بر این اساس حجاب را بپذیرند آیا این کار پاک کردن صورت مسئله نیست؟ مشکل اصلی اینجا این است که زنها زیبایی خود را نشان ندهند؟ آیا اینکه مردم ما در سنجش و قضاوت درباره ی افراد اشتباه می کنند مشکل زنهای ماست؟ یا یک مشکل فرهنگی است که باید با فرهنگ سازی درست شود؟ درجوامع غربی که حجاب وجود خارجی ندارد چنین ظلمی به زنها میشود؟

برای پاسخ به این سوالات باید به یک نکته ی مهم توجه شود و آن این است که ما اینجا تنها به یکی از دلایل اثبات حجاب اشاره کردیم که شاید این دلیل دلیل اصلی هم نباشد اما از دلایل اساسی به شمار می آید.

به صورت تیتر وار اگر بخواهیم به دلایل دیگر اثبات حجاب اشاره کنیم میتوانیم از زاویه هایی مثل:

1- حفظ و تداوم نهاد خانواده که هر جامعه ای برای سالم بودن به آن نیاز دارد

2- حفظ امنیت خود زنان

3- ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه

4- کاهش هزینه های اقتصادی با کم شدن استفاه از لوازم آرایشی و جلوگیری از فرهنگ مدگرایی

5- موفقت بیشتر در فضاهای شغلی برای زنان

6- هویت بخشی واقعی به زنان /پرهیز از دید ابزاری و جنسی به زن و نادیده گرفتن کرامات و اصالت آنان

و....

درباره ی مسئله ی حجاب صحبت کنیم که هر کدام از این زوایا نکات مهم و اساسی را در خود دارد و به راحتی از طریق هر کدام از آن ها میتوان حجاب و لزوم آن را اثبات کرد. شاید غرب توانسته باشد با راهکارهایی برخی از مشکلات بی حجابی مثل شایسته سالاری را تا حدودی حل کند اما مثلا در مسئله ای مثل تزلزل نهاد خانواده جامعه شناسان و کارشناسان معاصر غربی همواره اذعان کرده اند و اثرات زیان آور آن بر جامعه را متذکر شده اند. مسائلی از این دست امروزه به مشکلات حل نشدنی در جامعه ی غربی تبدیل شده که مردم در آنجا همواره از آن رنج می برند.

]چرا مشکی رنگ عشقه؟

اما چرا مشکی؟ با نظر کسانی که میگویند «مشکی رنگ عشقه» موافق هستم. تقریبا همه این را شنیدند که مشکی رنگ نه گفتن و ندیدن دنیا و غرایض جنسی است. در نتیجه خیلی طبیعی است با این توضیحاتی که دربالا عرض شد زنان ایرانی رنگ میشکی را انتخاب کنند.

البته ما در انتخاب رنگ مشکی به هیچ عنوان تعصب نداریم حتی در دین پوشیدن این رنگ برای مردان مکروه است در دین رنگ اول سفید است بعد سبز و .... به لحاظ روان شناسی هم اثبات شده که این رنگ ها باعث آرامش روانی میشوند.

اما همانطور که گفتم چادر مشکی برای زنان ایرانی یک نماد فرهنگی است. و نمادها را به راحتی نمی توان رد کرد. مشکی باعث جذب گرما میشود مشکی رنگ شادابی نیست اما این رنگ ویژگی های دیگری هم دارد که ما در بالا آن را ندیده ایم. از جمله اینکه مشکی بدون هیچ سؤالی، قوی ترین و مقتدرترین رنگ است. ما آن را نشانه مرگ و تاریکی می دانیم و این در نتیجه یک حس ناشناخته است. همچنین سیاه می تواند مرموز باشد. حس دریافت شده از سیاه پیش از وقوع پیش آمدی، حال و هوایی از خطر را به همراه دارد و آن به خاطر خطر بزرگی است که دارد. همچنین معمول ترین رنگ برای اتومبیل ها و وسایط نقلیه اداری که وظیفه حمل و نقل رجال و اشخاص بزرگ را به عهده دارند می باشد زیرا این رنگ دلالت دارد بر اینکه شخص درون اتومبیل، مهم و قابل احترام است.

در قرن شانزدهم، این رنگ در بریتانیا سرچشمه پوشیدن سیاه در مراسم عزاداری بود. در دنیای مد، سیاه حقیقتاً در همه جا حضور دارد. هدف کلی لباس سیاه، ابتدا توسط کوکاجو طراحی شد. بعد بارها به عنوان تعالی فرهیختگی و با فرهنگ بودن معرفی شد. این رنگ همچنین شخص را لاغرتر نشان می دهد و کثیفی را هم نشان نمی دهد و این دو خصوصیت اصلی در مد کاربرد زیادی دارد.

همچنین در روان شناسی رنگ سیاه به عنوان رنگی محافظه کار، جدی و بزرگ مورد توجه قرار می گیرد و برای نشان دادن احترام در موقعیت های رسمی و مهم، مورد استفاده قرار می گیرد.

در فرهنگ های مختلف و در نشان های نجابت خانوادگی، سیاه مظهر غم و اندوه است.

سیاه یک حس سنگین و عمیق می بخشد.مردم فکر می کنند جعبه های سیاه، سنگین تر از جعبه های سفید هستند.

با این توضیح حالا دیگر انتخاب رنگ مشکی برای پوشش رسمی در بین زنان ایرانی را انتخابی ضعیف و سطحی نمی دانم.

وقتی زنی در اجتماع ما چادری است همین چادری بودنش پیام و مفهومی خاص برای اطرافیانش دارد. چادری بودن یعنی اینکه این زن میتواند برای رسیدن به هدفی بزرگ تر از علایق سطحی خود چشم پوشی کند. چادری بودن برای یک پسر شاید این پیام را داشته باشد که این زن میتواند صبور باشد و ....

با تمام این حرفها همه انسان ها در انتخاب پوشش خود آزادند و حتما باید خودشان پوششی را با عقلشان انتخاب کنند. پوششی که آن را دوست دارند و فکر می کنند بهترین است چون بی شک زنان و مادران این سرزمین لایق بهترین ها هستند.

(سخن بی عیب‌ و نقص تنها بر زبان مصومین جاریست.)

.....محمد حسن خلعتبری.....

منابع :

قرآن کریم آیات سوره اعراف، احزاب، نور

هارمونی رنگ، تینا ساتن/ برید.ام.ولان / ترجمه مریم مدنی / انتشارات مارل

جامعه شناسی تاریخی زن

عفاف نماد هویت انسانی

http://opiran.blogfa.com/page/jud.aspxتاریخچه حجاب در دین یهود

http://www.mortezamotahari.com پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری

http://www.porsojoo.comدرگاه پاسخگویی به مسائل دینی

نظرات  (۲۲)

سلام                                                                                      اول تشکر می کنم بابت اینکه به این بحث اهمیت دادی، دوم خسته نباشید. مقاله شروع خیلی خوبی داشت برای اینکه همه چیز رو از اول بررسی کردی،ذکر منابع هم کار خوبی بود. بعضی جاها هم استدلال های خوبی داشتی مثل وقتی که به چادر به عنوان یک نماد فرهنگی اشاره کردی.

اما انتقادات:                                                                                                                                                         در بخش دوم مقاله: کدام گذشته رو بررسی کردی و چطور؟ دنبال چه مطلبی دال بر اجبار میگشتی؟ اصلا چه کسی این گذشته رو روایت کرده دلیل اینکه این سوال رو می پرسم اینه که مسلما طرز تفکرات و تم فکری هرکس روی مطلبی که می نویسه تاثیر بسزایی دارد و این مطلب نیازی به اثبات نداره.                                                                                                                              بر مبنای کدام دلیل و تحقیق این استدلال رو داشتی:« زن های قدیم به چادر واقعا به چشم وسیله ای نگاه می کردند که با آن میتوانند بیشتر روی انسان بودنشان و همچنین عقلانیتشان با مردها و حتی همدیگر تعامل داشته باشند»                                                                                    قضیه روسپیگری کاملا مجزا از بحث حجاب است و یک بحث مستقله، همونطور که موضوع تجارت انسان جای بحث مفصل تری دارد.                  این آمارهایی که ارائه دادی قطعا فقط به دلیل نوع حجابی که اون کشورها انتخاب کردند نیست، عوامل دیگه از جمله شرایط فرهنگی و هنجارهای متفاوت و خیلی مسائل دیگه هم تاثیر گذارند. در ضمن اعتقاد من اینه که انقدر که ما در مورد تداوم خانواده در کشورهای غربی سیاه نمایی می کنیم وضعیت به این اندازه اسف بار نیست چون درسته که تشکیل خانواده کمتر اتفاق می افتد ولی افراد با تفکر و یقین بیشتری این انتخاب رو انجام می دهند در نتیجه از خیلی جنبه ها پایبندی بیشتری دارند، در ضمن یکی از دلایلی که زندگی خانوادگی تداوم کمتری دارد این است که اونها خودشون رو مجبور به تحمل کردن شرایط نمی کنند این اعتقاد را دارند که آدم تو زندگی که یه بار بیشتر تجربه نمی کنه نباید سختی های بیخودی بکشه.در صورتی که ما تو ایران بیش از طلاق واقعی طلاق عاطفی داریم که غیر رسمیه ولی به معنای واقعی کلمه طلاقه،‌و اصلا شاید اثرات مخرب تری از طلاق واقعی داشته باشه. و طرفین فقط بخاطر وضعیت اجتماعی حاضر به ادامه این شرایط اند.

پاسخ:

سلام

        اینکه تم فکری خیلی تاثیر داره شکی توش نیست اما اینجا حرف چیز دیگه ایه حرف من اینه که من بعد از بررسی هام به چنین نتیجه ای نرسیدم با خیلی هام با طرز تفکرهای مختلف اینوری و اونوری چپ و راست صحبت کردم هیچ کدوم چنین نظری نداشتن.

شاید اگر شما در این زمینه بگردین سندی پیدا کیند که خلاف حرف منو اثبات کنه. اگر چنین چیزی دارین مطرحش کنید. اما من به این جمع بندی رسیدم که حداقل تعداد زیادی از زن ها با اقبال خودشون چادر رو پذیرفتن. از نظر عقلی هم اگر غیر از این باشه اصلا نمیشه یه نماد فرهنگی.

درباره ی قسمت دومش اصلا یکی از دلایل اصلی که چنین پوششی پدید اومده همین بوده از قبل از اسلام بگیر تا الان همین الانم علت اصلی با حجاب بودن همینه. حتی اگر کسی که داره این کارو میکنه فلسفش رو ندونه اما ته دلش چنین چیزی هست.

کمتر تو مسائل اجتماعی میشه گفت یه مسئله به یه مسئله ی دیگه ارتباط نداره. همون طور که تو مقاله  گفتم اصلا نشد ما تجارت انسان و اون بحث دیگه رو خوب بهش بپردازیم وگر نه حتما درباره ی هر کدوم میشد یه مقاله شاید طولانی تر از این نوشت .

درباره ی خانواده باید بگم که کاملا نظرم عکس شماست چون هم خیلی خوندم دربارش هم با چند تا از اقوام  دورم که اونجا هستن خیلی در این باره صحبت کردم. تازه ما اصلا نتونستیم عمق فاجعه رو توصیف کنیم خانواده تو غرب خیلی متزلزله.

راجع به طلاق عاطفی هم خیلی شنیدم این یه واقعیت تلخه تو جامعه ی ما ماها خیلی هامون مشکل ارتباطی داریم اما وجود این مشکل بین ما خوب بودن کار بعضی از کشورهای خارجی رو که زود از هم جدا میشن اثبات نمیکنه طلاق بده هر جا که باشه با هر فرهنگی درسته که بالاخره آخرین راه حله اما اون جامعه ای خوبه که توش آدما جای اینکه زود از هم جدا شن چشمشون رو باز کنن و درست ازدواج کنن. که این حالت نه تو جامعه ی ما اتفاق می افته نه تو خیلی از جاهای دیگه.

در باره ی کتابی که فرمودین کلیتی ازش می دونم کتاب مشهوریه اما جا داره که با دقت بیشتری بررسیش کنم شاید با من موافق باشید که از همین کلیت هم چند تا نکته مشهوده.

این کتاب برای جامعه ی نویسنده نوشته شده برای جامعه ای که تو اون زنها حق تملک و یا ارث بردن رو ندارند. جامعه ای که زنها حق کار خارج از خانه رو ندارند حق رای دادن رو ندارند. ما در تاریخمون به خصوص بعد از ورود اسلام اصلا چینین مسائلی نداریم و نکاتی که مطرح شده اصلا مسئله ی جامعه ی ما نیست.

پاسخ میل برای حل مشکل جامعش چیزی بوده که همون زمان این مسائل برای جامعه ی ما بدیهیات تلقی میشده. نکاتی که تو کتابش داره بیشترش درسته خیلی هاشم نه. حتما تو جامعه ی ما هم به زنها ظلم شده اما هر چی بوده از این جنس نبوده.

خیلی لطف کردین که این کتاب رو بهم معرفی کردین.

ممنون که مطلب رو خوندین و نظر گذاشتین

سلام

من کاملا با نظر خانم یک دوست موافقم که میگن چادر یا حجاب یک اجبار در خانواده های ما ایرانیان است و بنظرم انتقدر در جامعه ما محسوس که نیازی به اثبات نیست البته این رو بگم که این حرف بیشتر در مورد زمانهای قدیم صدق می کنه و این اجباری را که دختران می پذیرفتند به دلیل آگاهی کمشان بوده و لی الانه زمانه، زمانه ارتباطات و به راحتی می توانی در مورد هر چیزی اطلاعات کسب کنی و با آگاهی مسیرت رو انتخاب کنی، همانطور که امروزه می بینیم مادر ها چادری هستند و یا حجاب دارن ولی دخترشان اینطوری نیست چون خودشون انتخاب کردند ولی در قدیم اصلا اینطور نبوده است. البته امروزه خانواده هایی هستند که فرزندشان را مجبور می کنند ولی خیلی کم است. اون موقع اگه دختری میخواست با این کار مخالفت کنه به اصطلاح خودمون می زدند کتلتش می کردند ولی الان یکم این حساسیتها کم شده. اینکه گفتید که حجاب یک نماد فرهنگی، در این مورد باید بگم که برای ما مردم ایران امروزه دیگه یک نهاد فرهنگی نیست ولی برای کسان دیگه که در اینجا نیستند و در خارج هستند و از اوضاع خبر ندارن یک نماد فرهنگی است.

راستی برای اینکه یکم حال و هوا  عوض بشه می خواستم یک داستانی رو بگم که خیلی قشنگ. در جایی بودم و اتفاقی چشمم به این داستان افتاد.

خانم یک دوست در مورد سه خط آخر که نوشتید میخواستم بگم که تا جاییش حرف هاتون درست که میگید خارجی ها نمی خوان سختی بکشن و میگن باید یک بار تجربه کرد ولی آخر سر هم این تجربه داره کار دستشون میده و همانطور که می دونید الان در جامعه غربی چه خانواده های متزلزلی دارند. اون ها از اون ور بوم افتادن ما هم از این ور بوم که دخترهامون رو به جای اینکه اجازه بدن خودش در مورد زندگیش تصمیم بگیره والدین بجاش تصمیم گرفتن و الان زن هایی رو می بینیم که شوهرهایشان را دوست ندارند ولی بخاطر شرایط آن زمان که بعد از طلاق هیچ سرپناهی نداشتند و اگر طلاق می گرفتند یک لکه ننگ بودن مجبور بودن و هستن که با شوهرانشان زندگی کنند و که اسم این میشه طلاق عاطفی. پس نه آن آزاد گذاشتنها خیلی خوبه و نه آن آزاد نگذاشتنها و نتیجه می گیریم که اینها در حد اعتدال خوبه و یک چیز نسبی و نه میشه اینو رد کرد و نه اون رو. احساس می کنم که خیلی مطالب رو دور سرم می چرخونم و به بزرگی خودتون ببخشید دیگه ما اینیم دیگه نمیشه کاریش کرد.

راستی برای اینکه یکم حال و هوا  عوض بشه می خواستم یک داستانی رو بگم که خیلی قشنگ. در جایی بودم و اتفاقی چشمم به این داستان افتاد.

 

روزی مجنون از سجاده شخصی عبور کرد و مرد نمازش را شکست و گفت: مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد و گفت: من عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم چگونه تو عاشق خدایی و منو دیدی.

حالا چرا رنگ مشکی؟

مهم این نیست که چادری باشی یا نباشی مهم اینه که حجابت رو حفظ کنی. حالا چرا یک عده چادر را انتخاب می کنن. به نظر من اگر کسی چادر نپوشه ولی حجابش رو حفظ کنه ولی بازم اون لباسهایی که می پوشه با رنگ های حالا سیاه و یا رنگی باز هم توجه افراد را به خود جلب میکنه و ممکن که اعضای بدن هم کمی نمایان باشه ولی چادر مشکی دیگه این چیزها رو نداره و برای افرادی که اون رو می بینن جلب توجه نمیشه. برای همین میگن چادر کاملتر دیگه. ولی امروزه متاسفانه افراد چادری رو می بینیم که چادر براشون شده یک آلت دست مثلا برای اینکه چاقیش زیاد مشخص نباشه چادر می پوشه و چیزهای دیگه. تو این زمونه دخترهایی رو می بینیم که چادر سرشون کردن و موهاشون بیرون و هفت قلم آرایش دارن و از آن طرف دخترهایی رو می بینیم که چادر سرشون نیست ولی خیلی ساده هستند. اون خانمی که تو این گرما این چادر رو انتخاب می کنه میدونه که شاید تو این دنیا خیلی براش سخت ولی عوضش باعث جلب رضایت و خشنودی کسی شده که همه چیزش از اونه و میدونه که این سختیش ارزشی داره که هیچ چیز نمی تونه جای اون رو پر کنه. این خصلت ما آدم هاست که اگر بدونیم یک چیزی خیلی برامون ارزش داشته باشه همه سختی ها رو تحمل می کنیم تا به اون ارزش که میخوایم برسیم.

آخه این هم شد موضوع که شما بهش پرداختید؟ این همه موضوع های مهمتر از اینا هست که اینا توش گم. اخر سر نشد با این دوستتون یک تبادل افکاری داشته باشیم فکر کنم رفت که دیگه برنگرده. شما هم که به ما لطف داشتید و گفتید اسوه ادب و اخلاق آخه میدونی این اسوه بودنم رو مدیون تو دوست عزیز هستم چون تو سرمشق و الگوی من بودی عزیزم این اخلاق خوبم رو همیشه مدیون تو معلم عزیز هستم.

سلام
خوشحالم که نظرات به اینجا رسیده و داریم به یه نتیجه خوبی میرسیم.
میخواستم نظر بدم اما باید جایی برم و عجله دارم. فقط خواستم به جناب آقای سپنتا عرض کنم که تو آخرین نظر در باره ی دکتر شریعتی مراتب خدمت رسانیم رو اعلام کردم اما شما تشریف نیاوردید.
بعد هم شما بفرمایید در رابطه با چه موضوعی بحث بشه.
درخواست میکنم که یه بحث تخصصی در رابطه با الگو برداری ارائه بشه که مخاطبان بعد از انتخاب یک الگوی خوب بتونن درست مطابق الگوشون رفتار کنن!!!
متشکر
پاسخ:

       سلام

               البته جناب سپنتا میان و نظر می زارن اما به دلیل انتخاب الگوهای بد و نادرست نظری که می زارن طوری نیست که بتونم نمایشش بدم.

قبلن هم گفته بودم دوست ندارم نظری که توش توهین باشه (حالا به هر شخصی) تو وبم بزارم وبلاگ نزدم که ملت توش بیان به هم دیگه فحش بدن به افکار و اعتقادات هم توهین کنن و برن البته من خودم پوستم کلفته و اگر به من حرفی زده بشه ناراحت نمیشم اما به هیچ وجه توهین به دیگران رو تحمل نمی کنم.

یاد بگیریم جای فحش دادن به هم رفتار و عملکرد هم رو نقد کنیم.

شما الگوتو عوض کنی درست میشی.

راستی سعید جان راجع به مقاله نظرتو ندادی.

سلام

آقای سپنتا نظری را که راجع به من گذاشته بودید رو خوندم  چون بعد از نظر من گذاشته بودید ولی چون تا الان وقت نکردم جوابتون رو ندادم. من خیلی راحت می تونستم جوابتون رو بدم ولی  به خاطر احترام به دوستان وبلاگ  چیزی نگفتم. شما که انقدر فکر وقت من هستید من هم به شما پیشنهاد می کنم که وقت زیادی برای اصلاح خودتون بذارید که فکر کنم لازم است.  با اینکه خیلی ناراحت شدم ولی میدونم که این چیزها در هر وبلاگی طبیعی است و یک عده به راحتی به خودشون اجازه میدن بی محابا به دیگران توهین کنن.

سلام حسن جون!
آقا اگه جوابی که دادم بی ادبی بود معذرت میخوام.
در مورد متن هم باید گفت که چندتا چیز میشه بهش اضافه کرد. از جمله اینکه قاعده ی لاضرر و لاضرار با رنگ مشکی بررسی نشده. یعنی اینکه از لحاظ فقهی اگر تو یه نقطه ای که هوا خیلی گرمه و رنگ مشکی باعث ضرر به دارنده ی حجاب میشه  یا هوا خوبه اما این خانم کلا از نظر جسمانی رنگ مشکی یه ضرری بهش میزنه، استفاده از رنگ مشکی جایز نیست و نباید گفت که خدا هم بیشتر میپسنده.
 و همینطور یه نکته ی دیگه که کامل نشد. اینکه در مورد پوشش اگه کامل وجود داشته باشه به جز گردی صورت و مچ دست این هم حجابه و هیچ خدشه نمیشه بهش وارد کرد الا اینکه طبق قاعده ای که تو فقه ما وجود داره پوشش هم آقایون و هم خانم ها نباید طوری باشه که حجم بدنشون معلوم بشه. یعنی دقیقا مثل اون عکسی که تو این متن بود نباید باشه. علتشم پر واضحه دیگه.
اما باز حجاب برتر همون چادره چون تموم موارد رو شامل میشه.
در مورد آراستگی باز هم جا داشت که بررسی بشه. اما فعلا نظرم زیاد شد.
متشکر
پاسخ:
سلام
       نه اختیار داری چه بی احترامی
حرفات کاملا درسته و با همش موافقم.
مرسی از حضورت

 

سلام                                                                                                                                                              ایام شیرین امتحانات مبارک!وامابعد                                                                                                                                                                از کجا معلوم که پوشش چادری که زنان داشتند نتیجه انتخاب شخص آنهاست نه انتظاری که جامعه (اعم از کوچیک و بزرگ) از آنها داشته؟                                                                                                                                                       اجبار فقط این نیست که با چوب بالا سر کسی بایستی و تهدیدش کنی، خیلی وقتا اجبار به انجام کاری پیدا می کنیم، برای اینکه توقعات اطرافیان ما رو به انجام اون کار سوق میده. خیلی وقتا عرف، طرد شدن، ترس از تنهایی و عدم مقبولیت. کار رو انجام میدیم، ولی دلیل نمیشه که قبولش داشته باشیم. خیلی کارها و برنامه ها هستن که از قبل مشخص شدن حتی قبل از اینکه به دنیا بیایم و ما فقط باید انجامشون بدهیم. (نمیگم این کار سراسر اشکاله بالاخره نتیجه تجربه سالهاست ولی بعضی وقتا هم این عقاید تاریخ مصرفشون گذشته و فقط دست و پا گیرند)                                                               من اون استدلالی که گفتی رو قبول ندارم(همون که بهش اشاره کردم رو میگم) بخاطر اینکه به نظرم با وضعی که تو گذشته وجود داشته این امکان برای یه زن وجود نداشته که به همچین چیزی فکر کنه! خیلی از مسائل براش جزء بدیهیات بوده و شاید اگه ازشون می پرسیدی چرا چادر سر می کنن از این سوال تعجب می کردند در صورتی که استدلالی هم براش نداشتن. به نظرت عامه مردم یه چنین استدلالی داشتند؟میدونم که حجاب دلیل و مزیت هایی داره اما حرفم چیز دیگه ایه نمیدونم درست می تونم منظورمو برسونم یا نه؟در مورد مسئله حجاب توضیح بعضی مسائل خیلی سخته، باید خانم باشی تا یه چیزایی رو درک کنی!                                                                                                                                                               من سندی ندارم ولی میتونم جنس احساس و تفکر زنانه رو بخوبی درک کنم. قبل از اسلام رو نمیدونم ولی بعد از اسلام زنهای ما حجاب داشتن چون شرع این دستور را داده و چادر رو انتخاب کردند چون نوع پوشش زنها در عرف این شکلی بوده همونطور که نوع پوشش مردان به یه شکل خاص بوده که ما دلیل این انتخاب ها رو نمی دونیم.                                                             البته من نمی خواهم پوشش چادر رو زیر سوال ببرم چون خود من هم از اون استفاده می کنم ولی میخواهم گره های کور ذهنم در مورد این مسئله باز شه، با استدلال. به قول خودت دارم بلند بلند فکر می کنم.من حجاب رو رعایت می کنم بخاطر اینکه دستور دینمه ولی چجوری رعایت کردن اون برمی گرده به فرهنگ ما که جای بحث داره. اسلام گفته حجاب رو رعایت کنید آدما رو محدود نکرده،ولی فرهنگ گذشته ما چادر اونم با رنگ مشکلی، رو می پسنده. که حالا شده یه نماد، و افرادی که این نوع از پوشش رو انتخاب می کنن میخواهند به وسیله این نماد طرز فکرشون رو نشون بدهند.ما از خیلی قبل تر اینها باید به این مسئله فکر می کردیم که تو انتخاب پوشش برتر به روحیات زنانه هم احترام بگذاریم،به حق زندگی و شاد بودن زنهامون هم فکر کنیم، الان دیگه دیره.اسلام تاکید نکرده چه رنگی ولی ما رنگی رو به این عنوان انتخاب کردیم که نماد غم، مرگ و عزاداریه.چرا؟؟ ممکنه رنگ مشکی اون مزیت هایی که گفته بودی را داشته باشه ولی وقتی این خاصیت رو داره که آدم هر از گاهی انتخابش کنه نه هر روز و هر روز. با حرف آقا سعید کاملا موافقم که به قاعده لا ضرر و لا ضراره اشاره کرد.

وضع خانواده در غرب هم شاید به خاطر اینه که ما از دید خودمون داریم به کارهای اونا نگاه می کنیم با ملاک های خودمون اونا رو می سنجیم، من اصلا نمی گم اونا بی عیب و نقص اند و هرکاری کنند درسته.نه! اصلا اینطور نیست، ولی من در این مورد تاحدی کارشون رو قبول دارم برای اینکه برای خودشون ارزش قائل اند. برای اینکه خودشون رو قربانی کس دیگه ای نمی کنن. البته مسلمه که خودخواهی بیش از اندازه خوب نیست ولی اصلا خود رو ندیدن هم خوب نیست،انتظاری که ما از بعضی نقشها تو جامعه مون داریم. مثلا انتظار داریم یه مادر همه جوره خودش رو فدای بچه اش کنه و اگر یکم به خودش فکر کنه و بعضی جاها خودش رو به بچه اش ترجیح بده میگیم این دیگه چجور مادریه!! در حالی که یه مادر هم حق زندگی کردن داره، مثل بقیه.       در مورد کتاب هم موافقم که بعضی جاهاش اصلا مسئله کشور ما نیست اما خیلی جاهای دیگه اش هم هست. در ضمن خواهش می کنم کاری نکردم، معرفی کتاب سنت قشنگیه خوشحال میشم اگه کسی هم به من کتاب معرفی کنه.                                       موفق باشید

پاسخ:

سلام

         ایام امتحانات عملا در ادبیات مصطلح دانشجویان وصله ی ناجوریه چون اونا رو از زندگی روتین و معمولی دانشجویی جدا می کنه. هر چند بعضی ها رو حتی همین امتحانات هم نمی تونه از زندگی دانشجویی که از فصلهای جدا نشدنیش اینه که لای کتابای درسیت هم باز نکنی جدا کنه.

به هر حال من این ایام رو به عموم دانشجویان که متاسفانه مثل من درس نخونن تسلیت می گم و به شما و درس خونا تبریک.

همونطور که قبلا هم گفتم من اینجا منظورم از اجبار اجبار اجتماعی نیست تو این زمینه با شما هم عقیدم اما برخورد با اجبار اجتماعی باید از جنس فرهنگ باشه و معمولا هنجارهای فرهنگی رو به راحتی نمیشه رد کرد مگر با یه منطق خیلی قوی.

هنوزم نظرم اینه که زنای ما دانسته یا ندانسته ته ته ذهنشون چنین استدلالهایی وجود داره و به این دلیل از این پوشش استفاده می کنن. حتی اگر بیشترشون نتونن تفکر واقعیشون رو بیان کنن. بالاخره نمی تونم خودم رو قانع کنم که زنها سختی چادر رو فقط برای اجبار اجتماعی می پذیرند. با توجه به اینکه الانم تو شرایط فعلی تا حد زیادی تو اکثر خانواده ها چنین اجباری وجود نداره بلکه تو جامعه ی امروز به دلیل ضعف استدلال زنهای چادری هستند که اجبار اجتماعی نه قانونی اذیتشون می کنه.

اما یه نکنه ای هم که این وسط برام جالب و مهمه اینه که بدونم غربی ها واقعا به این مسئله چجوری نگاه می کنن. چون این حرفتون که ما اونا رو با نگاه خودمون می بینیم حرف درستیه. یه حرفی رو شاید زیاد شنیده باشین که هر تکسی رو باید تو کانتکس خودش بررسی کرد تا بتونیم خوب بشناسیمش همونطور که  گفتم اون کتاب و مسائلش برای جامعه ی ما نیست چون اونا دارن از بیرون به ما نگاه می کنن و برامون نسخه می پیچن ما هم نباید همون اشتباه اونا رو بکنیم فکر می کنم ما دیدمون با اونا خیلی متفاوته و دوست دارم دید اونا رو هم دقیقا بدونم چیه البته این باعث نمیشه که حتی یه ذره فکر کنم حرفایی که زدم اشتباهه.

به هر حال بحث خوبی بود همین که این مطلب باعث شده باشه ماها به چنین چیزی یه کم فکر کنیم به نظرم کفایت می کنه. حتی اگر به نتیجه ی مشترکی در این باره نرسیم.

ممنون از حضورتون

سلام
آقا خیلی جالبه که تو این اوضاع امتحانا و انتخابات ما اینجا در مورد حجاب صحبت میکنیم. کاش میشد یه جایی مثل اینجا میشد حداقل مثلا در مورد حداقل فاکتورهای رئیس جمهور و برنامه هاش بحث میکردیم.
البته که به قول یکی از رفقا با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و امتحانات...!
اینطور که از شواهد بر میاد مخاطب یه دوست سرکار خانم هستند که چند مورد رو فکر کردم صلاح باشه بهشون عرض کنم؛ یکی اینکه تا حدودی با نظرشون در مورد اجبار پنهانی که واسه خانم ها در مورد حجاب هست موافقم. اما نه کاملا اینطور هست، الآن نه کاملا هم غیر این نیست! ببخشید اگه ساده تر بلد نیستم. یعنی به همون اندازه که ایراد شما به صاحب متن وارده دقیقا به همون اندازه و به همون شکل به نظر شما وارده.
دوم واقعا جای تبریک داره که افراد با استدلال دنبال پیدا کردن روش و سبک زندگی و ... هستند
سوم نمیدونم چه جوری وارد این مسئله بشم. دین، عقل، هیچکدام! اما از لحاظ دین، عرف بسیار مهمه. و اینکه خیلی راحت بگم عرف مشخص کننده مصادیق برخی از قوانین شرعه. ما احکامی داریم که فقهای ما وقتی کاملا اون رو بیان میکنن، در آخر میگن که باز اگر در عرف منطقه ای طور دیگه است همونطور رفتار بشه. حالا اینکه متاسفانه یا خوشبختانه رنگ مشکی فقط  شده عرف ما در چادر رو باید طور دیگه بررسی کنیم.
سوم اینکه واقعا فکر میکنید که دیگه برای تغییر توی این عرف دیر شده؟ و دیگه نمیشه کاری کرد؟
چهارم لطفا بفرمایید که دقیقا کجای کار غربی ها ( تا اونجا که من فهمیدم در مورد خانواده) رو قبول دارین؟ تا بحث روشن تر بشه.
در آخر هم باید بگم که همونطور که یه سری مسائل رو باید دقیق از طرف خانم هابررسی کرد این مسئله متقابلا هم وجود دارد.
امیدوارم همونطور که من سختی تا انتها خوندن متن سرکار خانم رو کشیدم بقیه هم بتونن!!
متشکر
پاسخ:

سلام

        مثل همیشه منطقی و مستدل.

دایره ی ذهنی منم یه ذره باز کردی.

واقعا جالبه ها...

سلام                                                                                                                        همه دانشجوها زندگیشون به یه منواله، درس خوندنشونم همینطور، به شیوه شیر یا خطه:« شیر یا خط دانشجویی: اگه شیر اومد میخوابم! اگه خط اومد فیلم می بینم! اگه راست ایستاد درس می خونم!!»                               توی این دوره کمتر کسی رو پیدا می کنید که چادر رو بخاطر اجبار سر کنه و برای اینکارش استدلال نداشته باشه، چون الان انواع دیگه ای از پوشش هم وجود داره، منظور من از اجبار در زمان گذشته بوده که لباس و ظاهر یک زن فقط به یه شکل بوده و لا غیر.اگه الان این اعتقاد باشه که فقط اجباره که باعث می شه یه زن چادر سر کنه، این یک توهین بزرگ به شعور اون انسانه. الان یه زن انتخاب می کنه که چه نوع پوششی داشته باشه برای اینکه جامعه تنوع رو می پذیره پس هرکس بنا به انتخاب خودش یه شکل ظاهری داره ولی قدیم که شکل پوشش تمام زنها یک جور بود صحبت از اجبار بوده. من اصلا نخواستم فلسفه حجاب رو زیر سوال ببرم، صحبت من اینه که جنس استدلال فرق می کنه، نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یانه؟                                                                                      مشکل الان ما دقیقا همون ضعف استدلاله. استدلال نامناسب که از روی عقل و منطق نباشه و فقط از روی تعصب باشه کاری می کنه که فرد در مقابل این اعتقاد موضع بگیره و لجباز شه.قبلا هم در این مورد یک مثال عینی تعریف کرده بودم شاید یادت باشه.بنابراین من فکر می کنم هدف هردومون یکیه ولی مسیرهامون متفاوته.

اما در جواب آقا سعید: منم به شیوه خودتون پاسخ می دهم:                                                                                           اولا: اتفاقا به نظر من الان انقدر همه جا صحبت از انتخابات هست که آدم احتیاج داره به جایی که یکم به ذهنش استراحت بده چون تنها  مسئله زندگی انتخابات نیست.                                                                                                         دوما: چه ایرادی؟ من چه ایرادی به نظر صاحب متن وارد کردم؟                                                                                    سوم: درسته ولی نه هر عرفی، مگه غیر از اینه که عرف رو مردم می سازند؟پس امکان خطا و اشتباه توش زیاد هست در ضمن تغییرات زندگی گریز ناپذیره پس چطور میشه با عرفی که برای شرایط متفاوت تنظیم شده در یک زمان و شرایط دیگه زندگی کرد؟ دوباره سوم: آره به نظرم دیر شده چون تغییر عرف به این سادگی ها نیست احتیاج به زمان داره که حداقل به زمان زندگی ما(ینی من) قد نمیده.                                                                                                                                     چهارما: اینکه اونا یادگرفتن تو زندگی به خودشون هم اهمیت بدهند، اینکه اگر به زندگی مشترکشون ادامه میدهن با انتخاب و از روی صداقته نه ترس از حرف مردم، اینکه طلاق براشون آخر دنیا نیست،‌ برعکس اینجا که برای اکثر زنهای مطلقه زندگی دیگه به پایان رسیده، و دیگه هیچ وقت نتونه طعم زندگی مشترک رو بچشه.اینکه زندگی خصوصی و مشترک اونها فقط زندگی خودشونه نه در و همسایه و فک و فامیل و کسی حق دخالت در اون رو نداره. اینکه پدر و مادرها به بچه هاشون یاد می دهن روی پای خودشون بایستند و از یه جایی به بعد به فرد اجازه می دهن که سکان زندگیش رو خودش به دست بگیره خودش رو  در قبال زندگی و آینده اش مسئول بدونه نه پدر و مادرش رو، و بخاطر ساختن آینده اش تلاش کنه.اینکه هر کس سرش به زندگی خودش گرمه و تو کارهایی که بهش مربوط نمیشه دخالت نمی کنه.                                                                                               متوجه منظورتون از قسمت در آخر نشدم؟! کدوم مسئله رو باید از دید آقایون بررسی کرد؟                                                                              اگر متنم انقدر خسته کننده بود معذرت میخواهم قبول دارم که طولانی بود، البته اگه منظور شما از سختی کشیدن فقط همین باشه؟!

پاسخ:
سلام
        من الان خیلی به این نظری که دادین نمی پردازم و منتظر می مونم ببینم سعید چی می گه.
تو یه نگاه اولیه با توجه به صحبتهایی که با بعضی از کسایی که خارج از کشور زندگی می کنن داشتم این نوع نگاه که شما مطرح کردین همون از بیرون دیدنه که دفعه ی قبل گفتم به نظر خیلی شیک و تمیز میاد.
اما ماجرا اینه که جبر اجتماعی اونجا اینجوریه که اگر جوونی بعد از یه سنی با خانوادش زندگی کنه همه مسخرش می کنن اینجا دیگه اون آدم حمایت خانوده رو که خیلی وقتا از جنس عاطفیه و نیاز شدیدی به اون داره نداره.
به این قضیه اینجوری نگاه نکنیم که وای میسن با عقلشون انتخاب می کنن نه ماجرا اصلا اینطوری نیست اونا به دلیل همین جبر اجتماعی که گفتین اصلا نمی تونن که همچین کاری بکنن.
تو این جوامع بیشتر از اینکه این چیزا از سر عقل باشه به نظر میرسه به دلیل مرگ عاطفی و احساسات انسانیه.
ماندن و بودن یه فرزند تا قبل از ازدواج تو خانواده با یه تربیت درست هم برای اون مفیده هم پدر و مارد از نظر عاطفی به همچین کسی نیاز دارن.می دونم کشورهای غربی یه ویژگی های خوب فرهنگی دارن مثل دخالت نکردن تو زندگی هم که ما باید ازشون یاد بگیریم اما اون ویژگی ها حداقل دوری از خانواده و روابط سرد عاطفی نیست.
از همین جنس حرف راجع به خیلی از مثال های دیگه ای هم که زدین میشه زد.
البته من فقط راجع به چهارمنش صحبت کردم و با بقیش موافقم.
سلام
 نمک پرورده ایم حسن جون...
پاسخ:
....
سلام
خدمت سرکار خانم:
اول در مورد انتخابات موافقم اما شخصا دوست داشتم در مورد انتخابات تو این فضا هم صحبت بشه.
دوم منظور از ایراد، سوال اول نظر قبلیتون از نویسنده بود.
سوم بله هر عرفی رو شرع قبول نمیکنه. تو برخی مسائل که دارای یه سری ویژگی باشن. و شاید یکی از دلایل مهم برای تایید نکردن هر عرفی همون باشه که شما گفتین. امیدوارم منظورتون رو فهمیده باشم. توی این قضیه باید تعریفمون از عرف هم مشخص بشه اما باز میشه بدون تعریفش هم بحث جلو بره.
سوم مکرر: موافقم که برای الآن به این سرعت نمیشه تغییر داد.
چهارم هر انسانی وقتی این عناوینی که شما نام بردین رو ببینه اون اولش واقعا میپذیره. میتونیم رک بودن و خیلی چیزای دیگه رو اضافه کنیم که خودمون واقعا خیلی ازش کم داریم. اما تو یه سری از مسائلی که مطرح کردین باید بررسی کرد که هدف از زندگی چیه؟ بعد در مورد درستی و غلطیشون تصمیم گرفت.
در آخر رو هم باید بگم لطفا حذفش کنید.
در مورد سختی متنتون هم درست حدس زدید.
در آخر هم معذرت میخوام بابت تلگرافی جواب دادنام که به خاطر امتحان داشتنام بود و همینطور اینکه از بحث کمی دور شدیم .
متشکر


وای خسته شدم . خیلی متن ها زیاد بود و یکمی گیج شدم ولی می تونم بگم که حرف سه نفر شماها تاجایی درسته. اول باید بگم که با تمام نظرات خانم یک دوست کاملا موافقم. دوم اینکه بالاخره از بیرون دیدن یک مسئله و از درون دیدن یک مسئله هر دوش خوب است و ما نمی تونیم بگیم چون از بیرون دارن به یک مسئله نگاه می کنند پس نگاهشون پر از اشکال بالاخره شاید کسانی که جامعه خودشون رو از درون می بینند نفهمند که چه چیزی شده. درباره اینکه گفته شد میشه عرف رو تغییر داد یا نه. نظر من هم اینه که دیگه نمی شود تغییرش داد.  ی دوست گفتند که فرزندان در خارج مستقل هستند و آقای خلعتبری گفتند که این مستقل بودن باعث می شود از خانواده و حمایتهای خانواده دور بمانند، حالا سه تا سوال پیش میاد و اونم اینکه باید بگذاریم فرزندان مستقل بار بیان و حمایت خانواده رو نداشته باشند؟ فرزندان حمایت خانواده رو داشته باشند و مستقل بار نیان؟ فرزندان هم مستقل باشند و هم حمایت خانواده رو داشته باشند؟ خوب جواب سوال معلوم که هم حمایت خانواده رو داشته باشند و هم مستقل بار بیان. پس می تونیم نتیجه بگیریم که نه کار آنها درسته و نه کار ما و همه چیز نسبی. البته شاید بگید که در جامعه ما هم فرد می تونه مستقل باشه و هم حمایت خانواده رو داشته باشه ولی در جامعه ما والدین به هیچ عنوان نمی گذارند که فرزندان مستقل بار بیان چون از عواقب این کار میترسند.

حالا یک سوال ، اجبار اجتماعی خوبه یا بد؟

در بالای متنم که گفتم که عرف رو نمیشه تغییر داد باید بگم که یک نمونم این مسئله، مادرانی که می خواهند برای پسرشان برن خواستگاری، وقتی می خواهند یک دختری که حجاب داشته باشد رو انتخاب کنند میرن سراغ دختری که چادری و دنبال دختری که چادری نیشت ولی با حجاب نمیرن. اگر دقت کنید می بینید که این برای ما شده یک عرف و نمی شود تغییرش داد. این حرفی که زدم شاید برای آقایون ملموس نباشه ولی برای ما دخترها که در جمع زنان هستیم کاملا ملموس.

 

پاسخ:
سلام
         به خاطر امتحانات یه کم جواب نظرتون دیر شد. امیدوارم همه ی کسایی که میان اینجا هم تو امتحاناشون موفق باشن.
همونطور که گفتین از داخل یا خارج دیدن چیزی هر دوش می تونه خوب باشه اما میتونه بدم باشه. در حالتی هر دوش بده که ما ابعادی از اون مسئله رو نبینیم حالا به دلیل زیاد نزدیک بودن بهش مثل ماهی که شاید قدر آب رو ندونه یا دور بودن ازش مثل آدمای پول داری که شاید از درد فقرا هم بگن و خیلی هم خوب صحبت کنن اما هیچ وقت حس واقعی اونا رو نفهمن.
منظور منم همین بود که ما بعضی از جنبه های زندگی غربی رو نمی بینیم و راجع بهش قضاوت می کنیم.
درباره این یه مصداق هم که بچه ها مستقل بار میان یا نه فکر کنم این اختلاف دیدگاه به این برمی گرده که من پسرم و شما دختر تو خانواده های ایرانی به پسرا بیشتر استقلال داده میشه تا دختراها. البته من به کیلی نمی تونم بگم اینکار خوبه یا بده این یه چیزیه که باید راجع بهش فکر کرد.
اما راجع به عرفی که گفتین اینجا این مسئله به حجاب برنمی گرده چادر چون تو جامعه ی ما یه نماد فرهنگیه فقط باحجاب بودن کسی رو نشون نمیده بلکه نشان از کلی مطلب دیگه هست که خیلی هاش هیچ ربطی هم به حجاب نداره.
اگر کسی چادر داشته باشه و ویژگی های خوب یه دختر چادری رو نداشته باشه مطمئن باشید خانواده ها به خصوص خود خانمها گول ظاهرش رو نمی خورن.
البته بازم می گم که حرف زدن راجع به این چیزا کلا کار راحتی نیست و نمیشه حکم کلی راجع بهش صادر کرد.

اقای خلعتبری اگه میشه در مورد پوشش آقایان هم صحبت بشه چون تا الان هیچ حرفی در این مورد زده نشده است و در جای خودش کاملا لازم و ضروری

ممنون

پاسخ:

       سلام

                اتفاقا خیلی پیشنهاد خوبیه. به خصوص که هر چی داریم میریم جلو تر این مسئله بیشتر میره رو اعصاب چون آدم چیزایی رو می بینه که اصلا باورش نمیشه.

البته خیلی از چیزایی که راجع به پوشش خانم ها گفته شد در پوشش آقایون هم صدق می کنه به علاوه اون بحثای حاشیه ایش جلب توجه و همون مسئله ی زیبایی و آراستگی و ....

اصلا چرا همیشه آقایون باید راجع به پوشش خانم ها حرف بزنن و اصطلاحا گیر بدن دیدن آقایون به شکل آدمی زاد نه بعضا بعضی از احشام خیابانی حق خانمهاست اگر بخوان هر شکلی غیر از آدم ببینن می تونن برن باغ وحش.

ببخشید اما درباره ی بعضی از پوشش ها که تعداد کمی از مردها دارن بهترین ادبیاتی که به ذهنم میرسه همینه.

به هر حال تو این بحثم اعتقاد دارم  حرف همه رو باید شنید حتی کسی که خودش رو مثل جوجه تیغی یا هر چیز دیگه ای درست می کنه اون آدم هم از سر یه نیاز طبیعیه که این کارو انجام میده و نمیشه از بیرون بهش نگاه کرد و دربارش قضاوت کرد. اگه فرصت شد حتما اما بعید می دونم بشه. اگر دوست داشتید می تونید خودتون یه چیزی بنویسید که همه بتونن ازش استفاده کنن.

سلام
باز هم معذرت بابت اطاله کلام
اگه بخوایم در مورد زندگی در خارج صحبت کنیم و یا بهتر بگم سبک زندگی تو خارج و اینجا صحبت کنیم کلا بحث رو عوض کردیم و... .

پاسخ:

سلام

         کاملا درسته.

اما این بحثم بحث جذابیه بعدن اگر بتونیم بهش بپردازیم خوب میشه.

آقا اولین بار بود اومدم وبلاگت.
خیلی خفن و باحال و جذاب بود.
حتما بازم میام حسن جون.
در ضمن با دیزاین وبلاگت خیلی حال کردم.

پاسخ:
سلام
         حسن آقا خیلی لطف کردی از ورود حضرتعالی شدیدا استقبال میشه.
دیزاین وبلاگ هم خیلی با شما حال کرده.
سوالا اول: شما خودتون گفتید چادری هستید.آیا بخاطر توقعات دیگران حاضر شدید یک چنین انتخابی رو انجام بدهید؟؟
سوال دوم: از لحن صحبت شما برداشتی داشتم که شما توقع دارید آقایان بخاطر این که شما چادری هستید ازتون تشکر کنن؟چرا؟
بی صبرانه منتظر دریافت جواب هستم.
سلام
جواب سوال اول: بله چادری هستم، فکر کنم با خوندن نظراتم متوجه می شدید که چرا چادر رو انتخاب کردم،اونجا توضیح دادم.
جواب سوال دوم: ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از کدوم قسمت دقیقا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
توقع داشتم زودتر از اینها جوابمو بدهید.از اون موقع که سوالمو پرسیدم هر شب به وبلاگ سر زدم.
اتفاقا با خوندن نظرات این سوال تو ذهنم شکل گرفت،
همون سوالی که برای بار اول تو وبلاگ مطرح کردید که باعث به وجود آمدن این مقاله شد.
سلام
ببخشید اگه معطل شدید ولی هر وقت فرصت کنم میتونم بیام اینجا
من تو نظرات گفته بودم حجاب دارم بخاطر اینکه دستور دینمه،و چادر رو انتخاب کردم بخاطر اینکه پوششی است که نماد خیلی از طرز تفکرات کسانی که از اون استفاده می کنن.
اولین سوالی که مطرح کرده بودم این بود که اگه مردها به جای زنها بودن چکار می کردن؟ تا حالا به سختی حجاب فکر کرده بودن یا نه؟ و گفتم اگه این سختی رو بتونن درک کنن بازم در مورد لزوم حجاب لحنشون طلبکارانه خواهد بود یا نه؟
کی من همچین حرفی زدم که منتظرم دیگران از من تشکر کنن؟ اصلا چه ارتباطی به دیگران داره که بخوام ازشون طلبکار باشم؟ من برای اونها این پوشش رو انتخاب نکردم که حالا منتظر تشکرشون باشم.سوال شما شعور و شخصیت من رو زیر سوال برده.
پاسخ:
سلام
        قرار نبود که من وارد بحث شما بشم و الانم نمی خوام چنین کاری بکنم. فقط چند تا نکته
اول اینکه اگر می خوایم سوالی از کسی بپرسیم بهتره که تو سوال پیش فرض و نتیجه گیری خاصی نباشه اگرم بود وقتی طرف مقابل به صراحت میگه که چنین منظوری نداره دیگه پافشاری نشه.
دوم اینکه همیشه اولین احتمالی که راجع به سوال دیگران میدیم بدترین احتمال نباشه شاید کسی متوجه بعضی از زوایای سوالی که می پرسه نباشه البته شایدم باشه.
و سومین مطلب بهتره که دو طرف با نگاه مثبت تری بحثشون رو ادامه بدن چون اگر می خواین کسی حرف شما رو قبول کنه اولین چیزی که لازمه اینه که طرف مقابل تفکر منفی خاصی راجع به شما نداشته باشه.
با تشکر از علی آقا و جناب یه دوست.
سلام
من کی همچین جسارتی کردم؟؟ فقط یه انتقاد بود نه توهین. ولی ظاهرا حرفم، حرف خوبی نبوده ببخشید،قبول دارم که اشتباه از من بوده.
جناب مدیر ما خیلی هم خوشحال می شیم شما دخالت کنی، اصلا شما داور باش که این وسط دعوا نشه.
ما مخلص شمام هستیم.
جناب یه دوست؟:))
پاسخ:
سلام 
        علی جان شما لطف داری.

نه عزیزم راحت باش به جز من اینجا با آدمای با ظرفیتی طرفی و هر انتقادی دوست داشتی از هر کسی میتونی بکنی.

تقریبا مطمئنم یک دوست محترم هم خیلی از شما کدورتی به دل نمی گیرن.

سلام
نمیدونم چی باید بگم الان؟
پرچم سفید


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی