سلام
همونطو که گفته بودم چون این سه مطلب قبلی در واقع یک مطلب بود بعد از نمایش هر سه قسمت کل مطلب رو یک جا میارم تا اگر کسی متوجه ارتباط مطالب با هم نشد با خوندن این قسمت بیشتر متوجه منظور مقاله بشه.
در پایان از همه ی کسایی که این مقاله ی طولانی رو تحمل کردن تشکر می کنم.
ساده اما زیبا
درست مثل مروارید
همیشه تابستانها یک علامت سوال بزرگ ذهنم را به خود مشغول می کرد و آن این بود که افرادی که چادری هستند چطور میتوانندگرما را تحمل کنند. اگرمن دختر بودم مطمئن نیستم که چادری میشدم یا نه.
حتما می دانید که رنگ تیره به خصوص مشکی گرما را جذب می کند.بین این همه رنگ متنوع و مختلف که در دنیا وجود دارد مشکی حتما رنگ خسته کننده ای به حساب می آید.
پس چگونه با تمام اینها چادر پوشش رسمی یک کشور می شود و مردم این پوشش را می پذیرند چادر مشکی را؟!!
اول اینکه چرا چادر؟
دوم اینکه چرا رنگ مشکی؟
چرا بعضی از مردم ما انقدر بر روی حجاب آن هم یک نوع از آن یعنی چادر مشکی پافشاری و اصرار می کنند؟
در ابتدا این نکته به ذهن می رسد که این امر به دلیل این است که جامعه ی ایران از دیرباز یک جامعه ی مذهبی بوده است و به همین دلیل است که امروزه برخی از مردم و زنان بر این پوشش تاکید و اصرار دارند.
اما با کوچکترین توجه و تعمقی در دین اسلام به این مهم دست پیدا می کنیم که هیچ جای دین اسلام چیزی به اسم چادر نداریم چادر فقط یک مصداق برای یک قاعده است.هیچ جای دین چنین توصیه ای به صورت مصداقی نشده است.
حجاب قبل از مذهب
جالب است بدانید اساسا حجاب در ایران و حتی سراسر دنیا بیشتر ریشه ی تاریخی دارد تا مذهبی و دینی. راحت تر بگویم قبل از اینکه اساسا دینی پدید بیاید ما در تمدن های بزرگ دنیا می بینیم که حجاب وجود داشته است. برای مثال: درامپراطوری هایی مثل:یونان، روم و ایران که از تمدن های بزرگ آن زمان به حساب می آیند حجاب وجود داشته است. حجاب حتی در میان اعراب هم به نوعی وجود داشته البته درباره ی جامعه ای مثل هند اختلاف نظر وجود دارد که آیا حجاب قبل از ورود اسلام به آن وجود داشته است یا نه. به هر حال آن چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت میدهند، کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، مینویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط میشود، و به این دلایل، عقیده عدهای که میگویند «مذهب» موجد حجاب میباشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است .
چادر ذاتا مقدس نیست
همان طور که در چند سطر بالا عرض شد چادر از نگاه دین تنها یک مصداق است برای یک قاعده.البته بعضی جاها از حد یک مصداق خارج میشود و به یک نماد فرهنگی تبدیل میشود چادر از گذشته تا به حال برای زنها نماد دینداری بوده است.
نماد به خودی خود نه مقدس است و نه در ذات خودش چیز خاصی دارد اما مردم در تمام دنیا معمولا روی نماد هایشان خیلی حساس هستند و شاید این حساسیت به تقدس هم برسد برای همین هم بعضی خانم ها به خصوص در گذشته نسبت به چادرشان خیلی حساس بودند.
اما باز هم سوال اولم را تکرار می کنم اصلا چرا چنین چیزی که هم داشتن آن در خیلی از فصل ها مثل تابستان زجر آور است و هم رنگ مناسبی ندارد باید نماد بشود ببخشید مگر زنهای ایرانی ذهنشان مشکل داشته است که این پوشش را انتخاب کرده اند؟ یا اینکه از قدیم در ایران زنها به زور مردان چادری شده اند؟
الان را نمیدانم اما وقتی ما گذشته را بررسی می کنیم هیچ مطلبی را پیدا نمی کنیم دال بر اینکه در گذشته زن ها را به زور چادری کرده باشند نه تنها اینطور نبوده که شاید برعکس الان زنها نسبت به پوششان که چادر بود اشتیاق عجیبی نیز داشته اند.
شاید بگویید «خوب دیگه مسئله بدتر شد بازم اگه به زور انتخاب می کردن کسی به عقلشون شک نمی کرد اما الان دیگه حتما مشکل ذهنی داشتن که خودشون با دست خودشون چادر رو انتخاب می کردن .»
اولین پاسخی که برای این مطلب به ذهن می رسد این است که با کمی مطالعه ی تاریخی درباره ی این مطلب به این جمع بندی می رسیم که از همان قدیم برای زن ها نحوه ی حضور اجتماعی یکی از مسائل جدی بوده است البته هر چقدر به امروز نزدیک تر می شویم این مسئله بیشتر مطرح میشود به خصوص با برخورد فرهنگی که با تمدن غرب در صد سال گذشته داشتیم. اما این مسئله خیلی قبل تر از این برخورد فرهنگی برای زنهای ما مسئله شده است و دنبال راه حلی برای حل کردنش گشتند.
برای همین زن ها برای اینکه بتوانند در جامعه حضور موفق داشته باشند این پوشش را انتخاب می کنند البته این حرفهایی که گفته میشود داستان و یا تحلیل شخصی نیست از لابه لای کتاب هایی که در 500سال گذشته راجع به مسائل فرهنگی اجتماعی در حوزه ی زنان نوشته شده است این بحث ها در می آید. طبیعتا حقیر تمام این کتابها را مطالعه نکردم اما این نکات را از لابهلای صحبت های اساتید برجسته ی دانشگاه وهمچنین بعضی از منابع موجود پیدا کرده ام.
زن های قدیم به چادر واقعا به چشم وسیله ای نگاه می کردند که با آن میتوانند بیشتر روی انسان بودنشان و همچنین عقلانیتشان با مردها و حتی همدیگر تعامل داشته باشند نه روی ویژگی های ظاهریشان و یا احیانا زیبایی فردی. اگر تعامل زنها در جامعه بر اساس یک ویژگی مثل زیبایی به تنهایی شکل بگیرد به نوعی شاهد بی عدالتی اجتماعی در حق خود زنها خواهیم بود.
یک نظریه ای که امروز در غرب مطرح است این است که زیبایی وزیبا بودن حق مسلم هر فردی است.جزء حقوق فردی است و حجاب این حق را از افراد می گیرد.
زیبایی ظاهری از ویژگی هایی است که به تنهایی می تواند علاقه ایجاد کند. فرض کنید صبح یک روز که می خواهید از یک پارک عبور کنید گلی را میبینید چند دقیقه ای نگاهش می کنید بعد که می خواهید بروید نمی توانید ناخواسته گل را میچینید.باغبان که این صحنه را می بیند با لباس سبزش جلو میآید و با عصبانیت از شما میپرسد چرا اینکار را کردی؟ شما هیچ جوابی ندارید که به او بدهید مگر اینکه بگویید چون زیبا بود فقط همین.
زیبایی از ویژگی های است که خدا آن را به زنها بیشتر داده است تا مردها. شاید برای همین هم باشد که زنها روی داشتن این ویژگیشان بیشتر تکیه می کنند و داشتن این ویژگی برایشان مهمتر است.
شکی نیست که زیبا بودن برای زن ها ویژگی مهمی است البته نه اینکه برای مردها اینطور نباشد اما برای خانم ها مهمتر از مردهاست.
هر انسان سالمی در حالت طبیعی به زیبایی علاقه نشان میدهد. انسان ذاتا زیبایی را دوست دارد و به سمت زیبایی حرکت میکند هیچ فرقی هم نمی کند که آن فرد زن باشد یا مرد. در نتیجه تاکید خانم ها بر این ویژگیشان در فضای اجتماعی میتواند باعث این بشود که مرد ها و بیشتر از آن خود زن ها سر چیزی با هم رقابت کنند که یک ویژگی انتسابی است به عبارت ساده تر خود آدم در داشتن یا نداشتن این ویژگی هیچ نقشی ندارد و اصلا دست خودش نیست که زیبا هست یا نه. آن چیزی که دست خود آدم هست آراستگی است .
تفاوت زیبایی با آراستگی
زیبایی ذاتی خیلی با آراسته بودن فرق می کند هیچ اشکالی ندارد که آدمها در آراسته بودن با هم رقابت کنند. اسلام نه تنها این را نهی نمی کند که بر آن تاکید نیز دارد. اسلام به کسی نمی گوید زیبا نباش بلکه می گوید آراسته باش. بعضی جاها زیبایی با آراستگی تضاد پیدا میکند. آراستگی همان زیبایی است اما مشکلاتی که در زیبایی امکان دارد پیش بیاید در آراستگی پدید نمی آید مثلا ما در آراستگی چیزی به اسم فشن بودن نداریم. یکی از نیازهایی که همه ی افراد دارند به خصوص جوان ها جلب توجه است. در آراستگی هدف پوشش جلب توجه نیست.
هدف ترغیب طرف مقابل به خود از راه تحریک جنسی نیست. اما مشکلی هم ندارد که پوشش ما جذاب باشد این کار با استفاده از رنگ های مختلف امکان پذیر است با تمیز و خوش بو بودن می توانیم دیگران را به خود جلب و جذب کنیم. نیازی نیست حتما با پوشش تنگ و بدن نما از غریزه ی آنها برای جلب شدن توجهشان استفاده کنیم. ضمن اینکه باید توجه داشت که ما با این کار به نوعی به خودمان و طرف مقابلمان توهین کرده ایم. بعضی وقت ها شنیده میشود که می گویند مردم باید جنبه ی خود را بالا ببرند اگر همه بر اساس مد روز لباس بپوشند همه لباس چسبان بپوشند دیگر آفت هایی را که در حالت اول شمردیم پیش نمی آید این دوستان حتما باید به این سوال پاسخ بدهند که مگر آمارهایی که همه ساله از تجاوزهای جنسی در کشورهایی که در آن نوع پوشش به این شکل است منتشر می شود گویای آن نیست که این روش در آن جوامع هم جواب نداده است برای مثال
بر اساس آمار گرفته شده از نشریات انگلیسی زبان
در انگلستان نزدیک به 80.000 زن هر ساله در قربانی تجاوز جنسی یا تجاوز جنسی نافرجام میشوند.تخمین زده میشود که 80.000 زن در بریتانیا در خیابانها به روسپیگری مشغولند.
در آلمان طبق آماری که پلیس اشتوتگارت منتشر کرده است، ۳۵۰۰ زن تن فروش هستند و به طور رسمی به این کار مشغولند، به دلیل اینکه اکثر این ها مهاجراند از حقوق ابتدایی انسانی خود محروم اند.
در آمریکا بنابر آمار موسسه گاتمچر، نزدیک به نیمی از حاملگی زنان آمریکایی ناخواسته بوده و دلایل متنوعی همچون عدم استفاده از وسایل پیشگیری، اعمال غیر اخلاقی، تجاوز و ... وجود دارد.
البته از این نمونه ها زیاد است اما به دلیل اطناب در کلام از بیان همه ی آنها صرف نظر میشود خوانندگان محترم می توانند خودشان درباره ی این موضوع در سایتهای اینترنتی به راحتی آمارهایی در این زمینه پیدا کنند.
چرا حجاب؟
ویژگی های ظاهری اولین چیزی است که در هر ارتباط، طرفین ابتدا به آن نگاه می کنند و بر اساس آن تصور و شناختی هر چند محدود نسبت به هم پیدا می کنند. طبیعتا یکی از این ویژگی های ظاهری که در نگاه اول در تعامل مردها و زنها توجه طرفین به خصوص مردها را جذب می کند زیبایی است.
همه ی زنها با حجاب و پوشش کم تر بدون شک توجه بیشتری را به خود جلب می کنند. طبیعتا با آرایش بیشتر هم می توانند خود را زیباتر از آن چیزی که هستند هم نشان دهند. یادم است در یک داستان اروپایی می خواندم یک روز دختری با پسر جوانی که تازه با او آشنا شده بود قدم میزدند دختر جوان به دوستش می گوید: به نظر تو من قشنگم؟ پسرک بدون اینکه به شرایط توجه کند در جوابی نسنجیده می گوید:الان که نمی تونم بگم باید صبح زود وقتی از خواب بیدار میشی ببینمت. منظور آن پسر این بود که آن زمان آرایش نداری. زن ها این را بهتر می دانند که آرایش تا آنجا می تواند تاثیر داشته باشد که حتی فردی که واقعا زیبا نیست هم با استفاده ی لوازم آرایشی زیبا نشان داده میشود. شاید بتوانیم بگوییم این نوع آرایش نوعی دروغ گفتن است.از این طریق یک صنعتی در دنیا راه افتاده است که بخش قابل توجهی از تجارت جهانی را تشکیل می دهد و فوق العاده سود آور است. این صنعت سالهاست جیب خیلی ها را پر پول کرده است.بحث درباره ی تجارت جهانی لوازم آرایشی در دنیا خودش یک مقاله ی جدا می طلبد کار به جایی رسیده است که افراد مشغول در این صنعت به تجارت انسان یا همان خرید و فروش انسان روی آورده اند. آمارهای غیر رسمی عجیبی درباره ی تجارت جهانی انسان و به خصوص زنها در دنیا منتشر می شود که حتی برخی از آن ها را خود سازمان ملل منتشر شده است.
ویژگی زیبایی ظاهری به دلیل اینکه در مواجه افراد با هم اولین ویژگی است که در سنجش هر کسی به چشم می آید و احراز آن یا همان مشخص شدن آن به راحتی در یک نگاه اتفاق می افتد این قابلیت را دارد که اولین و آخرین ملاک برای سنجش و تعامل آدم ها در فضای غیراداری و حتی اداری باشد. و این اتفاق تضاد جدی با شایسته سالاری دارد.
اینجا سوال دیگری مطرح میشود اگر تمام زنها بر این اساس حجاب را بپذیرند آیا این کار پاک کردن صورت مسئله نیست؟ مشکل اصلی اینجا این است که زنها زیبایی خود را نشان ندهند؟ آیا اینکه مردم ما در سنجش و قضاوت درباره ی افراد اشتباه می کنند مشکل زنهای ماست؟ یا یک مشکل فرهنگی است که باید با فرهنگ سازی درست شود؟ درجوامع غربی که حجاب وجود خارجی ندارد چنین ظلمی به زنها میشود؟
برای پاسخ به این سوالات باید به یک نکته ی مهم توجه شود و آن این است که ما اینجا تنها به یکی از دلایل اثبات حجاب اشاره کردیم که شاید این دلیل دلیل اصلی هم نباشد اما از دلایل اساسی به شمار می آید.
به صورت تیتر وار اگر بخواهیم به دلایل دیگر اثبات حجاب اشاره کنیم میتوانیم از زاویه هایی مثل:
1- حفظ و تداوم نهاد خانواده که هر جامعه ای برای سالم بودن به آن نیاز دارد
2- حفظ امنیت خود زنان
3- ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه
4- کاهش هزینه های اقتصادی با کم شدن استفاه از لوازم آرایشی و جلوگیری از فرهنگ مدگرایی
5- موفقت بیشتر در فضاهای شغلی برای زنان
6- هویت بخشی واقعی به زنان /پرهیز از دید ابزاری و جنسی به زن و نادیده گرفتن کرامات و اصالت آنان
و....
درباره ی مسئله ی حجاب صحبت کنیم که هر کدام از این زوایا نکات مهم و اساسی را در خود دارد و به راحتی از طریق هر کدام از آن ها میتوان حجاب و لزوم آن را اثبات کرد. شاید غرب توانسته باشد با راهکارهایی برخی از مشکلات بی حجابی مثل شایسته سالاری را تا حدودی حل کند اما مثلا در مسئله ای مثل تزلزل نهاد خانواده جامعه شناسان و کارشناسان معاصر غربی همواره اذعان کرده اند و اثرات زیان آور آن بر جامعه را متذکر شده اند. مسائلی از این دست امروزه به مشکلات حل نشدنی در جامعه ی غربی تبدیل شده که مردم در آنجا همواره از آن رنج می برند.
]چرا مشکی رنگ عشقه؟
اما چرا مشکی؟ با نظر کسانی که میگویند «مشکی رنگ عشقه» موافق هستم. تقریبا همه این را شنیدند که مشکی رنگ نه گفتن و ندیدن دنیا و غرایض جنسی است. در نتیجه خیلی طبیعی است با این توضیحاتی که دربالا عرض شد زنان ایرانی رنگ میشکی را انتخاب کنند.
البته ما در انتخاب رنگ مشکی به هیچ عنوان تعصب نداریم حتی در دین پوشیدن این رنگ برای مردان مکروه است در دین رنگ اول سفید است بعد سبز و .... به لحاظ روان شناسی هم اثبات شده که این رنگ ها باعث آرامش روانی میشوند.
اما همانطور که گفتم چادر مشکی برای زنان ایرانی یک نماد فرهنگی است. و نمادها را به راحتی نمی توان رد کرد. مشکی باعث جذب گرما میشود مشکی رنگ شادابی نیست اما این رنگ ویژگی های دیگری هم دارد که ما در بالا آن را ندیده ایم. از جمله اینکه مشکی بدون هیچ سؤالی، قوی ترین و مقتدرترین رنگ است. ما آن را نشانه مرگ و تاریکی می دانیم و این در نتیجه یک حس ناشناخته است. همچنین سیاه می تواند مرموز باشد. حس دریافت شده از سیاه پیش از وقوع پیش آمدی، حال و هوایی از خطر را به همراه دارد و آن به خاطر خطر بزرگی است که دارد. همچنین معمول ترین رنگ برای اتومبیل ها و وسایط نقلیه اداری که وظیفه حمل و نقل رجال و اشخاص بزرگ را به عهده دارند می باشد زیرا این رنگ دلالت دارد بر اینکه شخص درون اتومبیل، مهم و قابل احترام است.
در قرن شانزدهم، این رنگ در بریتانیا سرچشمه پوشیدن سیاه در مراسم عزاداری بود. در دنیای مد، سیاه حقیقتاً در همه جا حضور دارد. هدف کلی لباس سیاه، ابتدا توسط کوکاجو طراحی شد. بعد بارها به عنوان تعالی فرهیختگی و با فرهنگ بودن معرفی شد. این رنگ همچنین شخص را لاغرتر نشان می دهد و کثیفی را هم نشان نمی دهد و این دو خصوصیت اصلی در مد کاربرد زیادی دارد.
همچنین در روان شناسی رنگ سیاه به عنوان رنگی محافظه کار، جدی و بزرگ مورد توجه قرار می گیرد و برای نشان دادن احترام در موقعیت های رسمی و مهم، مورد استفاده قرار می گیرد.
در فرهنگ های مختلف و در نشان های نجابت خانوادگی، سیاه مظهر غم و اندوه است.
سیاه یک حس سنگین و عمیق می بخشد.مردم فکر می کنند جعبه های سیاه، سنگین تر از جعبه های سفید هستند.
با این توضیح حالا دیگر انتخاب رنگ مشکی برای پوشش رسمی در بین زنان ایرانی را انتخابی ضعیف و سطحی نمی دانم.
وقتی زنی در اجتماع ما چادری است همین چادری بودنش پیام و مفهومی خاص برای اطرافیانش دارد. چادری بودن یعنی اینکه این زن میتواند برای رسیدن به هدفی بزرگ تر از علایق سطحی خود چشم پوشی کند. چادری بودن برای یک پسر شاید این پیام را داشته باشد که این زن میتواند صبور باشد و ....
با تمام این حرفها همه انسان ها در انتخاب پوشش خود آزادند و حتما باید خودشان پوششی را با عقلشان انتخاب کنند. پوششی که آن را دوست دارند و فکر می کنند بهترین است چون بی شک زنان و مادران این سرزمین لایق بهترین ها هستند.
(سخن بی عیب و نقص تنها بر زبان مصومین جاریست.)
.....محمد حسن خلعتبری.....
منابع :
قرآن کریم آیات سوره اعراف، احزاب، نور
هارمونی رنگ، تینا ساتن/ برید.ام.ولان / ترجمه مریم مدنی / انتشارات مارل
جامعه شناسی تاریخی زن
عفاف نماد هویت انسانی
http://opiran.blogfa.com/page/jud.aspxتاریخچه حجاب در دین یهود
http://www.mortezamotahari.com پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری
http://www.porsojoo.comدرگاه پاسخگویی به مسائل دینی
سلام اول تشکر می کنم بابت اینکه به این بحث اهمیت دادی، دوم خسته نباشید. مقاله شروع خیلی خوبی داشت برای اینکه همه چیز رو از اول بررسی کردی،ذکر منابع هم کار خوبی بود. بعضی جاها هم استدلال های خوبی داشتی مثل وقتی که به چادر به عنوان یک نماد فرهنگی اشاره کردی.
اما انتقادات: در بخش دوم مقاله: کدام گذشته رو بررسی کردی و چطور؟ دنبال چه مطلبی دال بر اجبار میگشتی؟ اصلا چه کسی این گذشته رو روایت کرده دلیل اینکه این سوال رو می پرسم اینه که مسلما طرز تفکرات و تم فکری هرکس روی مطلبی که می نویسه تاثیر بسزایی دارد و این مطلب نیازی به اثبات نداره. بر مبنای کدام دلیل و تحقیق این استدلال رو داشتی:« زن های قدیم به چادر واقعا به چشم وسیله ای نگاه می کردند که با آن میتوانند بیشتر روی انسان بودنشان و همچنین عقلانیتشان با مردها و حتی همدیگر تعامل داشته باشند» قضیه روسپیگری کاملا مجزا از بحث حجاب است و یک بحث مستقله، همونطور که موضوع تجارت انسان جای بحث مفصل تری دارد. این آمارهایی که ارائه دادی قطعا فقط به دلیل نوع حجابی که اون کشورها انتخاب کردند نیست، عوامل دیگه از جمله شرایط فرهنگی و هنجارهای متفاوت و خیلی مسائل دیگه هم تاثیر گذارند. در ضمن اعتقاد من اینه که انقدر که ما در مورد تداوم خانواده در کشورهای غربی سیاه نمایی می کنیم وضعیت به این اندازه اسف بار نیست چون درسته که تشکیل خانواده کمتر اتفاق می افتد ولی افراد با تفکر و یقین بیشتری این انتخاب رو انجام می دهند در نتیجه از خیلی جنبه ها پایبندی بیشتری دارند، در ضمن یکی از دلایلی که زندگی خانوادگی تداوم کمتری دارد این است که اونها خودشون رو مجبور به تحمل کردن شرایط نمی کنند این اعتقاد را دارند که آدم تو زندگی که یه بار بیشتر تجربه نمی کنه نباید سختی های بیخودی بکشه.در صورتی که ما تو ایران بیش از طلاق واقعی طلاق عاطفی داریم که غیر رسمیه ولی به معنای واقعی کلمه طلاقه،و اصلا شاید اثرات مخرب تری از طلاق واقعی داشته باشه. و طرفین فقط بخاطر وضعیت اجتماعی حاضر به ادامه این شرایط اند.