پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

786


گفت دانایی که: گرگی خیره سر،

هست پنهان در نهاد هر بشر!



لاجرم جاری است پیکاری سترگ

 

روز و شب، مابین این انسان و گرگ

 

زور بازو چاره ی این گرگ نیست

 

صاحب اندیشه داند چاره چیست





Wolf and Man Meet by HungryxHungryxHippos


ای بسا انسان رنجور پریش


سخت پیچیده گلوی گرگ خویش



وی بسا زور آفرین مرد دلیر

هست در چنگال گرگ خود اسیر



هر که گرگش را در اندازد به خاک

رفته رفته می شود انسان پاک



وآن که با گرگش مدارا می کند

خلق و خوی گرگ پیدا می کند

تصویر با کیفیت از گرگ....


در جوانی جان گرگت را بگیر!

وای اگر این گرگ گردد با تو پیر



روز پیری، گر که باشی هم چو شیر

ناتوانی در مصاف گرگ پیر



مردمان گر یکدگر را می درند


گرگ هاشان رهنما و رهبرند



اینکه انسان هست این سان دردمند


گرگ ها فرمانروایی می کنند



وآن ستمکاران که با هم محرم اند

گرگ هاشان آشنایان هم اند

whether-human-or-humanoid-wolf-werewolf-there7


گرگ ها همراه و انسان ها غریب

با که باید گفت این حال عجیب؟

-----------------------------------

شعر از: فریدون مشیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی