پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

صرفا جهت به روز بودن مخاطبین محترم وبلاگ

اسامی تایید صلاحیت شدگان

 

 

 
صلاحیت 8 نفر در انتخابات ریاست جمهوری احراز شد
شنیده ها حاکی است که بر اساس بررسی های شورای نگهبان صلاحیت هشت نفر برای حضور در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری احراز شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، اسامی این هشت نفر به ترتیب حروف الفبا به این شرح است:

1- غلامعلی حداد عادل

2- سعید جلیلی

3- محسن رضایی

4- حسن روحانی

5- محمدرضا عارف

6- محمدباقر قالیباف

7- محمد غرضی

8- علی اکبر ولایتی

گفتنی است هنوز شورای نگهبان به صورت رسمی این اسامی را اعلام نکرده و اسامی ذکر شده صرفا شنیده های خبرنگار مهر می باشد.


سلام

          همونطو که گفته بودم چون این سه مطلب قبلی در واقع یک مطلب بود بعد از نمایش هر سه قسمت کل مطلب رو یک جا میارم تا اگر کسی متوجه ارتباط مطالب با هم نشد با خوندن این قسمت بیشتر متوجه منظور مقاله بشه.

در پایان از همه ی کسایی که این مقاله ی طولانی رو تحمل کردن تشکر می کنم.

 

ساده اما زیبا

درست مثل مروارید

همیشه تابستانها یک علامت سوال بزرگ ذهنم را به خود مشغول می کرد و آن این بود که افرادی که چادری هستند چطور میتوانندگرما را تحمل کنند. اگرمن دختر بودم مطمئن نیستم که چادری میشدم یا نه.

حتما می دانید که رنگ تیره به خصوص مشکی گرما را جذب می کند.بین این همه رنگ متنوع و مختلف که در دنیا وجود دارد مشکی حتما رنگ خسته کننده ای به حساب می آید.

پس چگونه با تمام اینها چادر پوشش رسمی یک کشور می شود و مردم این پوشش را می پذیرند چادر مشکی را؟!!

اول اینکه چرا چادر؟

دوم اینکه چرا رنگ مشکی؟

چرا بعضی از مردم ما انقدر بر روی حجاب آن هم یک نوع از آن یعنی چادر مشکی پافشاری و اصرار می کنند؟

در ابتدا این نکته به ذهن می رسد که این امر به دلیل این است که جامعه ی ایران از دیرباز یک جامعه ی مذهبی بوده است و به همین دلیل است که امروزه برخی از مردم و زنان بر این پوشش تاکید و اصرار دارند.

اما با کوچکترین توجه و تعمقی در دین اسلام به این مهم دست پیدا می کنیم که هیچ جای دین اسلام چیزی به اسم چادر نداریم چادر فقط یک مصداق برای یک قاعده است.هیچ جای دین چنین توصیه ای به صورت مصداقی نشده است.

حجاب قبل از مذهب

جالب است بدانید اساسا حجاب در ایران و حتی سراسر دنیا بیشتر ریشه ی تاریخی دارد تا مذهبی و دینی. راحت تر بگویم قبل از اینکه اساسا دینی پدید بیاید ما در تمدن های بزرگ دنیا می بینیم که حجاب وجود داشته است. برای مثال: درامپراطوری هایی مثل:یونان، روم و ایران که از تمدن های بزرگ آن زمان به حساب می آیند حجاب وجود داشته است. حجاب حتی در میان اعراب هم به نوعی وجود داشته البته درباره ی جامعه ای مثل هند اختلاف نظر وجود دارد که آیا حجاب قبل از ورود اسلام به آن وجود داشته است یا نه. به هر حال آن چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می‏دهند، کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، می‏نویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می‏شود، و به این دلایل، عقیده عده‏ای که می‏گویند «مذهب» موجد حجاب می‏باشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است .

درست مثل مروارید

 

چون این آخرین قسمت مقالست باید بگم که خیلی از نکات و زوایای مهم از این مطلب موند که نشد بهش بپردازیم. اگر کسی از اینکه تا الان نمی تونست نظر قطعی بده خسته شده الا دیگه وقتشه.

امیدوارم تا اینجا خسته نشده باشین

اما ادامه ی مطلب:

برای پاسخ به این سوالات باید به یک نکته ی مهم توجه شود و آن این است که ما اینجا تنها به یکی از دلایل اثبات حجاب اشاره کردیم که شاید این دلیل دلیل اصلی هم نباشد اما از دلایل اساسی به شمار می آید.

 

 به صورت تیتر وار اگر بخواهیم به دلایل دیگر اثبات حجاب اشاره کنیم میتوانیم از زاویه هایی مثل:

1-     حفظ و تداوم نهاد خانواده که هر جامعه ای برای سالم بودن به آن نیاز دارد

2-     حفظ امنیت خود زنان

3-     ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه

4-     کاهش هزینه های اقتصادی با کم شدن استفاه از لوازم آرایشی و جلوگیری از فرهنگ مدگرایی

5-     موفقت بیشتر در فضاهای شغلی برای زنان

6-      هویت بخشی واقعی به زنان /پرهیز از دید ابزاری و جنسی به زن و نادیده گرفتن کرامات و اصالت آنان

و....

درباره ی مسئله ی حجاب صحبت کنیم که هر کدام از این زوایا نکات مهم و اساسی را در خود دارد و به راحتی از طریق هر کدام از آن ها میتوان حجاب و لزوم آن را اثبات کرد. شاید غرب توانسته باشد با راهکارهایی برخی از مشکلات بی حجابی مثل شایسته سالاری را تا حدودی حل کند اما مثلا در مسئله ای مثل تزلزل نهاد خانواده جامعه شناسان و کارشناسان معاصر غربی همواره اذعان کرده اند و اثرات زیان آور آن بر جامعه را متذکر شده اند. مسائلی از این دست امروزه به مشکلات حل نشدنی در جامعه ی غربی تبدیل شده که مردم در آنجا همواره از آن رنج می برند.

 

]چرا مشکی رنگ عشقه؟

اما چرا مشکی؟ با نظر کسانی که میگویند «مشکی رنگ عشقه» موافق هستم. تقریبا همه این را شنیدند که مشکی رنگ نه گفتن و ندیدن دنیا و غرایض جنسی است. در نتیجه خیلی طبیعی است با این توضیحاتی که دربالا عرض شد زنان ایرانی رنگ میشکی را انتخاب کنند.

البته ما در انتخاب رنگ مشکی به هیچ عنوان تعصب نداریم حتی در دین پوشیدن این رنگ برای مردان مکروه است در دین رنگ اول سفید است بعد سبز و .... به لحاظ روان شناسی هم اثبات شده که این رنگ ها باعث آرامش روانی میشوند.

اما همانطور که گفتم چادر مشکی برای زنان ایرانی یک نماد فرهنگی است. و نمادها را به راحتی نمی توان رد کرد. مشکی باعث جذب گرما میشود مشکی رنگ شادابی نیست اما این رنگ ویژگی های دیگری هم دارد که ما در بالا آن را ندیده ایم. از جمله اینکه مشکی بدون هیچ سؤالی، قوی ترین و مقتدرترین رنگ است. ما آن را نشانه مرگ و تاریکی می دانیم و این در نتیجه یک حس ناشناخته است. همچنین سیاه می تواند مرموز باشد. حس دریافت شده از سیاه پیش از وقوع پیش آمدی، حال و هوایی از خطر را به همراه دارد و آن به خاطر خطر بزرگی است که دارد. همچنین معمول ترین رنگ برای اتومبیل ها و وسایط نقلیه اداری که وظیفه حمل و نقل رجال و اشخاص بزرگ را به عهده دارند می باشد زیرا این رنگ دلالت دارد بر اینکه شخص درون اتومبیل، مهم و قابل احترام است.

                          

 

در قرن شانزدهم، این رنگ در بریتانیا سرچشمه پوشیدن سیاه در مراسم عزاداری بود. در دنیای مد، سیاه حقیقتاً در همه جا حضور دارد. هدف کلی لباس سیاه، ابتدا توسط کوکاجو طراحی شد. بعد بارها به عنوان تعالی فرهیختگی و با فرهنگ بودن معرفی شد. این رنگ همچنین شخص را لاغرتر نشان می دهد و کثیفی را هم نشان نمی دهد و این دو خصوصیت اصلی در مد کاربرد زیادی دارد.

 همچنین در روان شناسی رنگ سیاه به عنوان رنگی محافظه کار، جدی و بزرگ مورد توجه قرار می گیرد و برای نشان دادن احترام در موقعیت های رسمی و مهم، مورد استفاده قرار می گیرد.

 در فرهنگ های مختلف و در نشان های نجابت خانوادگی، سیاه مظهر غم و اندوه است.

 سیاه یک حس سنگین و عمیق می بخشد.مردم فکر می کنند جعبه های سیاه، سنگین تر از جعبه های سفید هستند.

با این توضیح حالا دیگر انتخاب رنگ مشکی برای پوشش رسمی در بین زنان ایرانی را انتخابی ضعیف و سطحی نمی دانم.

وقتی زنی در اجتماع ما چادری است همین چادری بودنش پیام و مفهومی خاص برای اطرافیانش دارد. چادری بودن یعنی اینکه این زن میتواند برای رسیدن به هدفی بزرگ تر از علایق سطحی خود چشم پوشی کند. چادری بودن برای یک پسر شاید این پیام را داشته باشد که این زن میتواند صبور باشد و ....

 

                     

 

با تمام این حرفها همه انسان ها در انتخاب پوشش خود آزادند و حتما باید خودشان پوششی را با عقلشان انتخاب کنند. پوششی که آن را دوست دارند و فکر می کنند بهترین است چون بی شک زنان و مادران این سرزمین لایق بهترین ها هستند.

 

(سخن بی عیب‌ و نقص تنها بر زبان مصومین جاریست.)

.....محمد حسن خلعتبری.....

 

 

منابع :

قرآن کریم آیات سوره اعراف، احزاب، نور

هارمونی رنگ، تینا ساتن/ برید.ام.ولان / ترجمه مریم مدنی / انتشارات مارل

جامعه شناسی تاریخی زن

عفاف نماد هویت انسانی

http://opiran.blogfa.com/page/jud.aspxتاریخچه حجاب در دین یهود

http://www.mortezamotahari.com پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری

http://www.porsojoo.comدرگاه پاسخگویی به مسائل دینی

درست مثل مروارید


در مقاله ی قبلی به نکات کلی پیرامون حجاب اشاره شد از سختی های انتخاب این پوشش گفته شد از رنگش و .... در کنار این نکات به این اشاره شد که حجاب از چه زمانی به وجود آمده است و اینکه آیا صرفا ریشه ی مذهبی دارد یا نه و اینکه چرا چادر برای بعضی مقدس است و چرا اصلا یک نماد فرهنگی شده.

خواهشی که دارم اینه که همه ی دوستان از اینجا به بعدش رو با دید انتقادی مطالعه کنند اما فراموش نشه که هنوز یه قسمت دیگه از مقاله مونده. برای همین بازم تو نظر قطعی دادن باید یه کم دقت کرد.

اما ادامه ی مطلب را با هم می خوانیم:

الان را نمیدانم اما وقتی ما گذشته را بررسی می کنیم هیچ مطلبی را  پیدا نمی کنیم دال بر اینکه در گذشته زن ها را به زور چادری کرده باشند نه تنها اینطور نبوده که شاید برعکس الان زنها نسبت به پوششان که چادر بود اشتیاق عجیبی نیز داشته اند.

شاید بگویید «خوب دیگه مسئله بدتر شد بازم اگه به زور انتخاب می کردن کسی به عقلشون شک نمی کرد اما الان دیگه حتما مشکل ذهنی داشتن که خودشون با دست خودشون چادر رو انتخاب می کردن .»

اولین پاسخی که برای این مطلب به ذهن می رسد این است که با کمی مطالعه ی تاریخی درباره ی این مطلب به این جمع بندی می رسیم که از همان قدیم برای زن ها نحوه ی حضور اجتماعی یکی از مسائل جدی بوده است البته هر چقدر به امروز نزدیک تر می شویم  این مسئله بیشتر مطرح میشود به خصوص با برخورد فرهنگی که با تمدن غرب در صد سال گذشته داشتیم. اما این مسئله خیلی قبل تر از این برخورد فرهنگی برای زنهای ما مسئله شده است و دنبال راه حلی برای حل کردنش گشتند.

برای همین زن ها برای اینکه بتوانند در جامعه حضور موفق داشته باشند این پوشش را انتخاب می کنند البته این حرفهایی که گفته میشود داستان و یا تحلیل شخصی نیست از لابه لای کتاب هایی که در 500سال گذشته راجع به مسائل فرهنگی اجتماعی در حوزه ی زنان نوشته شده است این بحث ها در می آید. طبیعتا حقیر تمام این کتابها را مطالعه نکردم اما این نکات را از لابه‌لای صحبت های اساتید برجسته ی دانشگاه وهمچنین بعضی از منابع موجود پیدا کرده ام.



زن های قدیم به چادر واقعا به چشم وسیله ای نگاه می کردند که با آن میتوانند بیشتر روی انسان بودنشان و همچنین عقلانیتشان با مردها و حتی همدیگر تعامل داشته باشند نه روی ویژگی های ظاهریشان و یا احیانا زیبایی فردی. اگر تعامل زنها در جامعه بر اساس یک ویژگی مثل زیبایی به تنهایی شکل بگیرد به نوعی شاهد بی عدالتی اجتماعی در حق خود زنها خواهیم بود.

یک نظریه ای که امروز در غرب مطرح است این است که زیبایی  وزیبا بودن حق مسلم هر فردی است. جزء حقوق فردی است و حجاب این حق را از افراد می گیرد.

زیبایی ظاهری از ویژگی هایی است که به تنهایی می تواند علاقه ایجاد کند. فرض کنید صبح یک روز که می خواهید از یک پارک عبور کنید گلی را میبینید چند دقیقه ای نگاهش می کنید بعد که می خواهید بروید نمی توانید ناخواسته گل را می‌چینید. باغبان که این صحنه را می بیند با لباس سبزش جلو می‌آید و با عصبانیت از شما می‌پرسد چرا اینکار را کردی؟ شما هیچ جوابی ندارید که به او بدهید مگر اینکه بگویید چون زیبا بود فقط همین.



زیبایی از ویژگی های است که خدا آن را به زنها بیشتر داده است تا مردها. شاید برای همین هم باشد که زنها روی داشتن این ویژگیشان بیشتر تکیه می کنند و داشتن این ویژگی برایشان مهم‌تر است.

شکی نیست که زیبا بودن برای زن ها ویژگی مهمی است البته نه اینکه برای مردها اینطور نباشد اما برای خانم ها مهمتر از مردهاست.

هر انسان سالمی در حالت طبیعی به زیبایی علاقه نشان میدهد. انسان ذاتا زیبایی را دوست دارد و به سمت زیبایی حرکت میکند هیچ فرقی هم نمی کند که آن فرد زن باشد یا مرد. در نتیجه تاکید خانم ها بر این ویژگیشان در فضای اجتماعی میتواند باعث این بشود که مرد ها و بیشتر از آن خود زن ها سر چیزی با هم رقابت کنند که یک ویژگی انتسابی است به عبارت ساده تر خود آدم در داشتن یا نداشتن این ویژگی هیچ نقشی ندارد و اصلا دست خودش نیست که زیبا هست یا نه. آن چیزی که دست خود آدم هست آراستگی است .

تفاوت زیبایی با آراستگی

 زیبایی ذاتی خیلی با آراسته بودن فرق می کند هیچ اشکالی ندارد که آدمها در آراسته بودن با هم رقابت کنند. اسلام نه تنها این را نهی نمی کند که بر آن تاکید نیز دارد. اسلام به کسی نمی گوید زیبا نباش بلکه می گوید آراسته باش. بعضی جاها زیبایی با آراستگی تضاد پیدا میکند. آراستگی همان زیبایی است اما مشکلاتی که در زیبایی امکان دارد پیش بیاید در آراستگی پدید نمی آید مثلا ما در آراستگی چیزی به اسم فشن بودن نداریم. یکی از نیازهایی که همه ی افراد دارند به خصوص جوان ها جلب توجه است. در آراستگی هدف پوشش جلب توجه نیست.



هدف ترغیب طرف مقابل به خود از راه تحریک جنسی نیست. اما مشکلی هم ندارد که پوشش ما جذاب باشد این کار با استفاده از رنگ های مختلف امکان پذیر است با تمیز و خوش بو بودن می توانیم دیگران را به خود جلب و جذب کنیم. نیازی نیست حتما با پوشش تنگ و بدن نما از غریزه ی آنها برای جلب شدن توجهشان استفاده کنیم. ضمن اینکه باید توجه داشت که ما با این کار به نوعی به خودمان و طرف مقابلمان توهین کرده ایم. بعضی وقت ها شنیده میشود که می گویند مردم باید جنبه ی خود را بالا ببرند اگر همه بر اساس مد روز لباس بپوشند همه لباس چسبان بپوشند دیگر آفت هایی را که در حالت اول شمردیم پیش نمی آید این دوستان حتما باید به این سوال پاسخ بدهند که مگر آمارهایی که همه ساله از تجاوزهای جنسی در کشورهایی که در آن نوع پوشش به این شکل است منتشر می شود گویای آن نیست که این روش در آن جوامع هم جواب نداده است برای مثال

بر اساس آمار گرفته شده از نشریات انگلیسی زبان

در انگلستان نزدیک به 80.000 زن هر ساله در قربانی تجاوز جنسی یا تجاوز جنسی نافرجام می‌شوند.تخمین زده می‌شود که 80.000 زن در بریتانیا در خیابان‌ها به روسپیگری مشغولند.

در آلمان طبق آماری که پلیس اشتوتگارت منتشر کرده است، ۳۵۰۰ زن تن فروش هستند و به طور رسمی به این کار مشغولند، به دلیل اینکه اکثر این ها مهاجراند از حقوق ابتدایی انسانی خود محروم اند.

در آمریکا بنابر آمار موسسه گاتمچر، نزدیک به نیمی از حاملگی­ زنان آمریکایی ناخواسته بوده و دلایل متنوعی همچون عدم استفاده از وسایل پیشگیری، اعمال غیر اخلاقی، تجاوز و ... وجود دارد.


البته از این نمونه ها زیاد است اما به دلیل اطناب در کلام از بیان همه ی آنها صرف نظر میشود خوانندگان محترم می توانند خودشان درباره ی این موضوع در سایتهای اینترنتی به راحتی آمارهایی در این زمینه پیدا کنند.

چرا حجاب؟

ویژگی های ظاهری اولین چیزی است که در هر ارتباط، طرفین ابتدا به آن نگاه می کنند و بر اساس آن تصور و شناختی هر چند محدود نسبت به هم پیدا می کنند. طبیعتا یکی از این ویژگی های ظاهری که در نگاه اول در تعامل مردها و زنها توجه طرفین به خصوص مردها را جذب می کند زیبایی است.

همه ی زنها با حجاب و پوشش کم تر بدون شک توجه بیشتری را به خود جلب می کنند. طبیعتا با آرایش بیشتر هم می توانند خود را زیباتر از آن چیزی که هستند هم نشان دهند. یادم است در یک داستان اروپایی می خواندم یک روز دختری با پسر جوانی که تازه با او آشنا شده بود قدم میزدند دختر جوان به دوستش می گوید: به نظر تو من قشنگم؟ پسرک بدون اینکه به شرایط توجه کند در جوابی نسنجیده می گوید:الان که نمی تونم بگم باید صبح زود وقتی از خواب بیدار میشی ببینمت. منظور آن پسر این بود که آن زمان آرایش نداری. زن ها این را بهتر می دانند که آرایش تا آنجا می تواند تاثیر داشته باشد که حتی فردی که واقعا زیبا نیست هم با استفاده ی لوازم آرایشی زیبا نشان داده میشود. شاید بتوانیم بگوییم این نوع آرایش نوعی دروغ گفتن است.از این طریق یک صنعتی در دنیا راه افتاده است که بخش قابل توجهی از تجارت جهانی را تشکیل می دهد و فوق العاده سود آور است. این صنعت سالهاست جیب خیلی ها را پر پول کرده است.بحث درباره ی تجارت جهانی  لوازم آرایشی در دنیا خودش یک مقاله ی جدا می طلبد کار به جایی رسیده است که افراد مشغول در این صنعت به تجارت انسان یا همان خرید و فروش انسان روی آورده اند. آمارهای غیر رسمی عجیبی درباره ی تجارت جهانی انسان و به خصوص زنها در دنیا منتشر می شود که حتی برخی از آن ها را خود سازمان ملل منتشر شده است.



ویژگی زیبایی ظاهری به دلیل اینکه در مواجه افراد با هم اولین ویژگی است که در سنجش هر کسی به چشم می آید و احراز آن یا همان مشخص شدن آن به راحتی در یک نگاه اتفاق می افتد این قابلیت را دارد که اولین و آخرین ملاک برای سنجش و تعامل آدم ها در فضای غیراداری و حتی اداری باشد. و این اتفاق تضاد جدی با شایسته سالاری دارد.

اینجا سوال دیگری مطرح میشود اگر تمام زنها بر این اساس حجاب را بپذیرند آیا این کار پاک کردن صورت مسئله نیست؟ مشکل اصلی اینجا این است که زنها زیبایی خود را نشان ندهند؟ آیا اینکه مردم ما در سنجش و قضاوت درباره ی افراد اشتباه می کنند مشکل زنهای ماست؟ یا یک مشکل فرهنگی است که باید با فرهنگ سازی درست شود؟ درجوامع غربی که حجاب وجود خارجی ندارد چنین ظلمی به زنها میشود؟

......

ادامه ی مطاب به زودی





سلام به همگی

چند وقت پیش یکی از مخاطبان وبلاگ نظری گذاشته بودن که خیلی بهش توجه نشد اما چون نظر ایشون دغدغه ی منم بود قرار شد بعدا بهش بپردازیم.

با هم نظر ایشون رو می خونیم.

یه دوست

سلام.

چند وقت پیش یه سوالی برام پیش اومده بود که دلم می خواست همه جواب بدن بخصوص آقایون وبلاگ (‌برای اینکه دوستان خرده نگیرن میگم که آقایون شامل پسرهای وبلاگ هم هست).

سوالم این بود: اگه یه روزی مجبور باشید به جای این همه رنگهای قشنگ که روح آدمو نوازش می ده رنگ مشکلی رو انتخاب کنید چیکار می کردید؟ اگه مجبور بودید هر روز یه عبای مشکلی به اسم چادر رو به عنوان لباس انتخاب کنید اونم توی تمام روز چیکار میکردید؟در ضمن همه میدونن که رنگ مشکی چقدر روح آدم و خسته میکنه.تا حالا شده خودتونو جای خانما بگذارید؟ اگه شما جای اونا بودید چیکار می کردید؟ آیا بعد از این بازم وقتی در مورد حجاب و لزومش صحبت می کردید لحن تون طلبکارانه خواهد بود؟؟ البته اینم مدنظر داشته باشین که من فقط توجهتون رو به رنگ پوشش چادر جلب کردم و نه بقیه مسائل

پیشاپیش ممنون بابت جوابهایی که میدین

پاسخ:

سلام

وقتی اومدم بهتون جواب بدم انقدر زیاد شد که گفتم این خودش میتونه تو یه پست مستقل بیاد شما باعث شدین من یه مقاله بنویسم.

ممنون.

به زودی تو یه پست مستقل میارمش.

در ادامه مطلبی رو مطالعه می کنید که شاید همش به این سوالی که مخاطبمون پرسیدن ارتباط نداشته باشه چون یه مطلب مستقله اما سوال اولیه ای که باعث به وجود اومدن این مطلب شد رو براتون آوردم تا بدونید چرا همچین چیزی رو نوشتم.

حجم مطلب انقدر زیاد شد که گفتم شاید حوصله ی خوندن همش با هم رو نداشته باشین در نتیجه به سه قسمت تقسیمش کردم که این قسمت اولشه و تو چند روز آینده کامل بقیه قسمت هاشم میارم.

لطفا به این نکته توجه داشته باشین که این سه مقاله در واقع یک مقاله هست پس طبیعتا بعد از خوندن هر سه قسمتش میشه دربارش یه نظر قطعی داد. پس لطفا تو نظر دادن دقت کنید.

از دو گروه خواهش ویژه دارم که تو نظرات مشارکت کنند گروه اول کلیه پسرا. گروه دوم دخترایی که با متن مقاله و استدلال هاش مخالفن.

در پایان در یک پست مستقل این سه مقاله به حالت اصلیش که یک مقاله هست در وبلاگ آورده میشه.



ساده اما زیبا

درست مثل مروارید

 

همیشه تابستانها یک علامت سوال بزرگ ذهنم را به خود مشغول می کرد و آن این بود که افرادی که چادری هستند چطور میتوانندگرما را تحمل کنند. اگرمن دختر بودم مطمئن نیستم که چادری میشدم یا نه.

حتما می دانید که رنگ تیره به خصوص مشکی گرما را جذب می کند.بین این همه رنگ متنوع و مختلف که در دنیا وجود دارد مشکی حتما رنگ خسته کننده ای به حساب می آید.

پس چگونه با تمام اینها چادر پوشش رسمی یک کشور می شود و مردم این پوشش را می پذیرند چادر مشکی را؟!!

اول اینکه چرا چادر؟

دوم اینکه چرا رنگ مشکی؟

چرا بعضی از مردم ما انقدر بر روی حجاب آن هم یک نوع از آن یعنی چادر مشکی پافشاری و اصرار می کنند؟

در ابتدا این نکته به ذهن می رسد که این امر به دلیل این است که جامعه ی ایران از دیرباز یک جامعه ی مذهبی بوده است و به همین دلیل است که امروزه برخی از مردم و زنان بر این پوشش تاکید و اصرار دارند.

اما با کوچکترین توجه و تعمقی در دین اسلام به این مهم دست پیدا می کنیم که هیچ جای دین اسلام چیزی به اسم چادر نداریم چادر فقط یک مصداق برای یک قاعده است.هیچ جای دین چنین توصیه ای به صورت مصداقی نشده است.

حجاب قبل از مذهب

جالب است بدانید اساسا حجاب در ایران و حتی سراسر دنیا بیشتر ریشه ی تاریخی دارد تا مذهبی و دینی. راحت تر بگویم قبل از اینکه اساسا دینی پدید بیاید ما در تمدن های بزرگ دنیا می بینیم که حجاب وجود داشته است. برای مثال: درامپراطوری هایی مثل: یونان، روم و ایران که از تمدن های بزرگ آن زمان به حساب می آیند حجاب وجود داشته است. حجاب حتی در میان اعراب هم به نوعی وجود داشته البته درباره ی جامعه ای مثل هند اختلاف نظر وجود دارد که آیا حجاب قبل از ورود اسلام به آن وجود داشته است یا نه. به هر حال آن چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می‏دهند، کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، می‏نویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می‏شود، و به این دلایل، عقیده عده‏ای که می‏گویند «مذهب» موجد حجاب می‏باشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است .

چادر ذاتا مقدس نیست

همان طور که در چند سطر بالا عرض شد چادر از نگاه دین تنها یک مصداق است برای یک قاعده. البته بعضی جاها از حد یک مصداق خارج میشود و به یک نماد فرهنگی تبدیل میشود چادر از گذشته تا به حال برای زنها نماد دینداری بوده است.

نماد به خودی خود نه مقدس است و نه در ذات خودش چیز خاصی دارد اما مردم در تمام دنیا معمولا روی نماد هایشان خیلی حساس هستند و شاید این حساسیت به تقدس هم برسد برای همین هم بعضی خانم ها به خصوص در گذشته نسبت به چادرشان خیلی حساس بودند.

اما باز هم سوال اولم را تکرار می کنم اصلا چرا چنین چیزی که هم داشتن آن در خیلی از فصل ها مثل تابستان زجر آور است و هم رنگ مناسبی ندارد باید نماد بشود ببخشید مگر زنهای ایرانی ذهنشان مشکل داشته است که این پوشش را انتخاب کرده اند؟ یا اینکه از قدیم در ایران زنها به زور مردان چادری شده اند؟

.........

ادامه ی مطلب به زودی




 

 

بهترین هدیه ی تولد

اولین هدیه ی تولدم امسال عصر روز قبلش بارید. هر چند کم بود اما برایم یک غروب به یاد ماندنی را بر جای گذاشت.

نوازش نسیم و موسیقی دلنواز همیشگی آواز گنجشکها، در گوشم شروع یک سال جدید را زمزمه می کرد سالی که شاید پایانی باشد بر رویاهای بی پایانم و آغازی باشد برای قصه های ناگفته ام که نگفتنش برایم خیلی سخت تر از گفتنش بود و گفتنش محال.

                  

 

 

مشتقام ببینم قصه ی سرنوشت امسال چه دستی را برایم رقم می زند.

تلخ، ترش، شور یا شیرینش فرقی ندارد دلم مزه می خواهد. مثل همیشه مزه ها را آنطور که تو می خواهی می چشم شیرینی را نه، اما قول میدهم تلخی و شوریش را با دست بهاری که هدیه ایست از طرف تو در بی کرانم غرق کنم تا آنطور که می خواهی باشم و آن طور که باید.

تاریخ ها همیشه یک عدد ساده نیستند شاید یک تاریخ به ظاهر بی روح مفاهیم زیادی را در خود جای داده باشد آروزهای زیادی بین 26 و 27 جا خوش کرده است چون امشب شب پرواز رویاهاست از بهترین و شاید بهترین شب سال.

امشب شب آرزوهاست. 

 

دست تقدیر را در دستانم می گیرم و سخت می فشارمش به شرطی که باشی و باشم.

بگذار کمی تخیل کنم چرا من نباید برای تو از تو دعا کنم بهترین‌ها را برایت آرزو می کنم ای بهترین آرزوی من.

 

 

بازم سلام

               اول می خواستم تشکر کنم از استقبالی که برای این قسمت جدید یعنی حرف شما نشون داده شد. از تمام کسانی که این قسمت رو میخونن می خوام  که اگر مطلب قشنگی به ذهنشون می رسه که برای یکی مثل خودشون تو این سن و سال می تونه مفید باشه برام بفرستن.

یه تشکر ویژم از کسایی دارم که تا حالا مطلب فرستادن.

نکته ی آخر اینکه من به هیچ وجه تو مطالبی که برام فرستاده میشه دست نمی برم البته تا اونجایی که به معنای واقعی کلمه قابل انتشارباشه در نتیجه شاید خیلی از جاهای این مطالب از نظر من مورد تایید نباشه اما چون یه نفر لطف کرده و اونو فرستاده برای احترام گذاشتن به اون آدم حتما عمومیش می کنم.

نهایتا خودمم تو قسمت نظرات مثل بقیه براش نظر میزارم.

 

 

دانشجو چه کسی است؟!!

 

از دید مسئولین بالا مقام دانشگاه :

-
مهمترین رکن یک دانشجوی نمونه ، پرداخت به موقع شهریه است .

-
در مرحله اول ثبت نام دو چیز کافیست اول پذیرفته شدن و دوم فیش واریزی شهریه ، بقیه مدارک باشه برای بعد ( پول مهمه )

-
دانشجو فردی است که باید به موقع و قبل از استاد سر کلاس حضور داشته باشد

-
نگاه او قبل از کلاس به کفشهایش و در کلاس به جزوه هایش باشد .

-
فاقد هر گونه آرایش ظاهری ، باطنی ، داخلی و خارجی باشد .

-
از خونه مستقیم بره داخل کلاس و بعد از کلاس مستقیم بره خونه .

-
هر چی استاد و مسئولین دانشگاه گفتن بگوید چشـــــــــــم .

-
کاری به کار کسی نداشته باشه و کلا" چیکار داره که کی به کی یا با کی تا کی چیکار داره !!!

از دید اساتید محترم و زحمتکش :

-
سر کلاس سکوت رعایت شود .

-
سوالات سخت مطرح نشود .

-
هر کس بیش از 4 جلسه غیبت کند بی تربیت میباشد در نتیجه حذف .

-
کسی تیکه نیندازد .

-
افراد آخر کلاس ، ندید حذف

-
تقلب = مرگ

-
پروژه شما کپی است ، نمره بی نمره

-
نمره باقالی نیست که آخر ترم بین دانشجویانپخش شود بنابراین درس بخونین .

از دید دانشجویان پسر ( بیکاراشون ):

(
درتمامی موارد مثبت اندیشی فراموش نشود لطفا" )

-
عشق است دوران دانشجویی مخصوصا" اگه یک شهر دیگه باشی

-
شهریه رو که بابا جونی میده خرجمونم که خدا میرسونه

-
شب با بر و بچس بریزیم دور هم و تا صبح بگیم و بخندیم

-
کلاسهای صبح برای خالی نبودن عریضه است ، روم به دیفال سگ میره کلاس . ( ندید بگیرین این اصطلاحی عامیانه در عین حال نا درست میباشد )

-
ساعتهای سرو وعده های غذایی >>>> شام : ساعت 3 صبح به بعدصبحانه : اگه بیدار بودیم ساعت 12 یک تیکه نون به خاطر رفع بوی نامطبوع دهان میلنبانیم . – نهار : خدا خیر بده دانشگاه که حداقل یک سلف داره و هر چند غذاش به رستورانهای شهرمون نمیرسه !! ولی شکمتو برای چند ساعتی پر میکنه

مواد غذایی زمان دانشجویی : قلیون هلو نعناع ، تخمه ، مرغ همسایه ، تخم مرغ ( همسایه ) ، سیب زمینی ، سوسیس ، قلیون اینسری با طعم لیب سیمو ( سیب لیمو غنی شده ) ، انواع کنسروجات ، نون بسته ای کپک زده و انواع ترشیجات خونگی

-
تفریحات سالم : قلیون - .... بازی ( فرض کنین حکما" مار و پله منظورمه !! ) - ... بازی ( دخترانه فکر کنین ، عروسک بازی منظورمه ) - کشتی ( از فرنگی و آزاد گرفته تا کشتی چوخه و کشتی کج ) ، اس ام اس بازی ( معمولا" طرف اس ام اس داخل خوابگاه دختران یافت میشود ) - خدا خیر بده ایرانسل که وقت خالی دانشجویان پر کرده و برای رفع خستگی و فراقت از بار سنگین درسها با طرح بنفشش میتونی از بوق ساعت 12 تا خود 6 فکتو نرمش بدی - قبل از رفتن دانشگاه حدود یک ساعت از وقتهای باطله جلو آینه میگذره و اینجا موها و ریش و سبیل تازه روییده بسیار نمایان شده و دقت و تمرکز بیشتری لازم دارن – آب بازی تفریح سالمی هست که در هر خونه ای جای خاص خودش داره و باعث تمیزی و شادابی روحیه دانشجویان شرکت کننده میشه – در زمانهای گذشته دانشجویان هفته ای یک بار برای خلاص شدن از یکنواختی و ایجاد تنوعی در برنامه هاشون مراسم جر دادن داشتن که خوب الان به خاطر تورم و خارج شدن از زندگی غار نشینی کمتر از این مراسم دیده میشه و تقریبا" به منسوخجات پیوسته . مراسم به صورت خیلی ناگهانی و پنهانی شروع میشد به این صورت که زیر پوش و یا پیراهن همخونه ای عزیز جرانده* میشد و به محض روی دادن چنین اتفاقی همگی باید خودشون آماده جریده* شدن میکردن و آروم به کمک دوست دیگر جرانده* میشدن و در اینجا دوستانی که مقاومت میکردن غیر از هدف اصلی که پیراهن و معمولا" زیرپوششون بود جاهای دیگرشون هم مورد تجرید* قرار میگرفت و منجرد* میشد ( * صرفهای مختلف جـــر بر وزنهای مختلف )

-
مراسم قبل از خواب که بعضی وقتها جلو خواب گرفته و یا آسیبهای جسمی خطیری در پی دارن . ( منظورم همون بالش بازی و یا نمونه غیر انسانی اون به وجود آوردن چندین طبقه انسانی و یا لحاف تشکی بر روی اولین نگون بختی که خوابش ببره )

-
ضبط و نوارها و سی دیهای مختلف خوانندگان هم که از نون شب واجب تره .

-
حرکات موزونی که گاها" به صورت سمبل در اومده و داخل کلاسهای درس هم نمایان میشه .

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

-
نمرات درخشان

-
سوز عاشقی

-
سینه ای پر آه و پردود

-
لباسهایی مستاجر*

-
لوازم منزلی که گویای وقایعی تاریخی هستند که در طول این دوران به سرشون اومده از قبیل سوراخهای فراوان و دور سوخته به خاطر زغال قلیون ، رنگهای زرد آثار چای و آبهای مخصوص مراسم ، موهای فراوان به علت ریزش شدید موها و پشمونجات

-
اعضا و جوارحی مصدوم به علت درگیریهای مختلف

-
فراگیری آشپزی مخصوصا" از نوع ماکارونی و پلوتن ( تن ماهی + برنج)

-
زخم معده

-
بی خوابی مفرط و جغد گونه

-
گوش گرفتگی ( طرح بنفش )

-
مرض شست گرفتگی ( به علت تعدد اس ام اس )

از دید دانشجویان دختر بیکار :

-
مخارج شهریه و خورد و خوراک با ددی جون

-
چقدر زندگی بدون آقا بالا سر خوش میگذره

-
دختران دائما" غیبت میکنن ولی همیشه در سر کلاسها حضور دارن .

-
نوشتن جزوه مهمترین کار و حضور در کلاسها مهمترین وظیفه در داخل دانشگاهه ( خدا داند چرا ؟! )

-
فراگیری پیشرفته مهمی به نام آمار گیری که در این زمینه مطلب فراوان است و چندین روز اندر مزایای آمار و آمارگیری در دختران به شخصه میتونم مطلب بدم . فقط همین بگم که سرعت پخش آمار از سرعت نور بالاتر هست و کافیه یکی از پسران کلاس پاچه شلوارش پشت کفشش گیر کرده باشه ، تا مستخدم خوابگاه متوجه این امر مهم میشه و دلایل پیدایش و رخداد چنین اتفاقی در میزگردهای شبانه مطرح میشه و نتیجه آخر اینه که پسرک عاشق یکی از دختران اون جمع هست .

-
تفریحات سالم : میزگردهای شبانه پیرامون پسرهای دانشگاه - گذراندن کلاسهای آرایشگری و گریم – طراحی لباس و ابداع مد – آشنا شدن با قلیون و طریقه چاغ نمودن و کا دود کردن آن – سر کار گذاشتن پسرها – نقاشی کردن در جزوات و تزئین آنها جهت اهدا به نیازمندان !! – جستجو و تحقیق در علل کنشهای متفاوت پسران – آموزش رذالت و شیطنتهای پسر کش – تمام تفریحاتی که پسران انجام میدن در میان دختران هم رایج شده و کافیه یک دور تفریحات پسران مرور کنین ، با این تفاوت که در دختران آخرش همیشه به گیس و گیس کشی منجر میشه - آشنا شدن با انواع خوراکهای سرد ( فست فود ) و کافی شاپهای شهرهفته ای هفت شب شرکت در تولد هم اتاقیها – جمع آوری شماره پسرها و ملغب شدن به 118 – تک زنگ زدن بی موقع و شبانه به گوشی پسران – اونهایی هم که خیرخواه هستن برای اینکه دوستشون صبح برای کلاس بیدار کنن تا صبح پلک رو هم نمیذارن – شرکت در تمامی تورهای سیاحتی ، زیارتی ، علمی و تخیلی دانشگاه .

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

-
فراگیری هر نوع آرایش و مد لباس

-
تغییر قابل توجه از لحاظ ظاهری نسبت به بدو ورود به دانشگاه

-
کم آوردن حافظه گوشی جهت درج اس ام اس و شماره دوستان

-
تغییر ماهیت از یک دختر آروم به دختری شیطون و بازیگوش

-
یادگیری انواع مهارتهای شوهرداری و شوهر فراری

-
آشنایی با موارد برخوردهای اجتماعی و معضلات رفتاری

-
شکست در عشق

-
خیلی وقتها هم متاهل شدن یعنی رسیدن به هدف اصلی و والای دانشگاه

-
گوش گرفتگی و شست گرفتگی

-
زخم معده و پاشنه پا و ماهیچه های دوگانه فک


دانشجویان شاغل ( دختر و پسر فرقی نمیکنه )

-
این جیب اون جیب کردن و دویدن برای جور کردن هزینه بالای شهریه

-
دنبال رفع تداخل کلاسها و ساعات کار

-
گرفتن پاچه اساتید جهت منعطف کردن آنها ( به خاطر اینکه اگه غیبتها زیاد شد حذف نکنن )

-
واکس زدن کفش کارفرما به خاطر دادن مرخصی تحصیلی

-
انجام دادن هر گونه کارهای محیر العقول برای مشتری و ارباب رجوع ( به خاطر اینکه نپره)

-
گرفتن جزوه از هر کس و ناکسی و کپی کردن آن

-
برو سر کار ، بیا کلاس ، وسط کلاس زنگ میزنن بیا سر کار ، اگه شد برو خونه ، کلاست دیر شد ، کلاس ، کلاس ، بسه برو خونه بخواب ( با این اوضاع بنزین ... )

-
سرو وعده های غذایی یا ممکن نمیباشد و یا در بین کلاسها یا در بین راه به صورت ضربتی صورت میگیرد .

-
خوابیدن در سر کلاس

-
فکر پاس کردن چک ، جواب دادن به مسئول ، راه انداختن مشتری و ... به جای تمرکز روی درس !!

-
فکر درس ، تمرین ، پروژه ، میانترم ، پایانترم و .... به جای تمرکز در کار!!

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

-
سر گیجه و موج گرفتگی

-
کارت سوخت خالی

-
پس انداز منفی و هجوم اقساط

-
مدرک

-
یک مشت جزوات درهم و برهم که چیزی از توش در نمیاد

-
افت شغلی

-
زخم معده و لاغری مفرط و چشمانی گود و چهره ای زرد

-
کلکسیونی از پاچه اساتید و مسئولین محترم

-
کوهی از دیون که تا سالیان دراز باید حملشون کرد

-
فراموش کردن هرگونه تمایلات و هنرهای قدیمی و بی میل شدن جهت ادامه آنها

-
کم شدن روابط دوستانه و خانوادگی در حد طرد از اون جمع

جیگر آدم خون میشه برای این قبیل دانشجویان . کیه که به دادمون برسه ... ( عضوی از دانشجویان شاغل )

در مجموع دانشجویی مثل پس گردنی و یا تو گوشی میمونه که هم میتونه از خواب بیدارت کنه و هم میتونه بهت آسیب برسونه این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم


وعده های خیلی از مسئولین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سلام به همه

 

فکر کردم شاید بد نباشه که یه قسمتی تو وبلاگ به مطالبی که مخاطبای محترمم می فرستن اختصاص پیدا کنه شاید این مطلب اولین و 

 

آخرین مطلبی باشه که شما برای این وبلاگ می فرستین شایدم نه به هر حال پر کردن این موضوع جدید با هر کسیه که دلش خواست. 

 

مطلبی که در ادامه می خونید رو یکی از مخاطبان وبلاگ برامون فرستاده و چون خودش گفته تو یه پست مستقل بزارمش اینجا می آد.

 

امیدوارم ازش خوشتون بیاد.


 

 

 

گلایه دکتر شریعتی از خدا و جواب سهراب سپهری از زبان خدا :                                                                                 

دکتر شریعتی:

پریشانم،
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!
مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌
و شب آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف‌تر
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت
خداوندا تو مسئولی.         

                                                                    

 


خداوندا
تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

 


 

جواب سهراب:

منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت.. اینک صدایم کن مرا

 



با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد

 

 


      

دَر کعبه خدا خانه و جایی دارد                                حاجی به خیالش من و مایی دارد

 حاجی بنشین‌که‌ قلب تو‌کعبه توست                             وَ الله که هر خانه خُدایی دارد

 

دَر کعبه خدا خانه و جایی دارد
حاجی به خیالش من و مایی دارد
حاجی بنشین که قلب تو کعبه توست
وَ الله که هر خانه خُدایی دارد

 

 

 

البته شعرش از من نیست اما چون دیدم قشنگه گفتم حیفه انجا نزارمش.