پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۰۶ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

786


رسیده ام به خدایـی کــه اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم ها قیاسی نیست


خدا کســــی است کـــه باید بــــه دیدنش بروی

خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست


فرار از خورشید

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند

خطا نکردن ما غیـــــر ناسپاسی نیست

به فکر هیـچ کسی جز خودت مباش ای دل

که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست


دل از سیاست اهل ریـــا بکن، خود باش

هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست


(فاضل نظری)

گزارش خبرنگار آمریکایی پس از سفر به ایران

اگر ما هم جای مردم ایران بودیم شعار مرگ بر آمریکا می‌دادیم

یک خبرنگار آمریکایی که به تازگی از سفر ایران به کشورش بازگشته در گزارشی به تشریح دلایل نفرت مردم ایران از دولت آمریکا پرداخته و نوشته است: شعار مرگ بر آمریکا مرا ناراحت می کند، چون جزیی از آمریکا هستم، ولی خاستگاه این شعار ملت ایران، جنایات آمریکا و متحدان آن علیه ایران است.

جان اسوارز خبرنگار آمریکا که به تازگی به ایران سفر کرده است در گزارشی می نویسد: برای برخی از آمریکایی ها سخت است درک کنند چرا دولت اوباما تا این اندازه مصمم است با ایران برسر قابلیت هسته ای اش به توافق برسد، با توجه به اینکه تظاهرات عظیم ایرانی ها دائما شعار "مرگ بر آمریکا" سر می دهند. من می دانم که این شعار مرا ناراحت می کند، چون جزئی از آمریکا هستم و به شدت مخالف مرگ خودم هستم. اما اگر از تاریخچه واقعی مان با ایران آگاه شوید، متوجه خواهید شد خاستگاه و منشاء این نفرت و انزجار از کجاست. آنها دلایل قابل فهمی برای عصبانیت و ترس از ما دارند (کارهایی که اگر به عنوان مثال نروژ با ما کرده بود، باعث می شد به خیابان ها آمده و شعار مرگ بر نروژ سر دهیم) اگر ما هم جای مردم ایران بودیم شعار مرگ بر آمریکا می دادیم. متاسفانه، نه تنها آمریکا و متحدان شان اقدامات وحشتناکی علیه ایران انجام داده اند، بلکه حتی به اندازه کافی مبادی آداب و با نزاکت نیستیم که آنها را بیاد بیاوریم

هفت کاری که آمریکا و متحدانش با ایران کردند و از آنها بی اطلاعید.


 بین افطار تا سحر روزه داران می توانند از نوشیدنی های سنتی، چای کمرنگ، آب میوه های طبیعی و انواع میوه های تابستانی استفاده کنند.

لیست قوی ترین ارتش های جهان در سال ۲۰۱۵


اطلاع از قدرت نظامی کشورهای مختلف همواره توجه بسیاری را به خود جلب می‌کند، بنابراین انتشار لیست قوی ترین ارتش های جهان در سال ۲۰۱۵ بار دیگر کارشناسان را به چالش فراخوانده است. در ماه‌های اخیر فهرست قدرتمندترین ارتش‌های جهان در سال ۲۰۱۴ در همین سایت منتشر شده بود.  و هم اکنون نیز لیست سال ۲۰۱۵ منتشر شده است. لازم به ذکر است که رتبه‌بندی قدرتمندترین ارتش‌های جهان توسط موسسه گلوبال فایر پاور (Global Firepower) انتشار می‌یابد و در این زمینه معتبرترین مرجع به شمار می‌رود. بدیهی است که این لیست دارای اشکالاتی نیز هست که کارشناسان نظامی نیز به آن‌ها اشاره داشته‌اند.

قدرتمندترین ارتش‌های جهان در سال ۲۰۱۴

موسسه گلوبال فایر پاور (Global Firepower) یک موسسه بسیار مشهور در زمینه طبقه‌بندی ارتش‌ها و نیروهای نظامی کشورهای مختلف است. این موسسه هم اکنون مرجع بسیاری از تحلیل‌گران نظامی است. رتبه بندی این موسسه از قدرتمندترین ارتش‌های جهان هر ساله مباحث فراوانی را در میان تحلیل‌گران سیاسی به راه می‌اندازد. با وجود انتقادات فراوانی که به این طبقه‌بندی وارد است از جمله لحاظ نکردن قدرت هسته‌ای کشورها و توجه به کمیت و نه کیفیت، اما همچنان می‌توان از آن به عنوان یک مرجع مناسب استفاده کرد.


عکس: رونمایی از جدیدترین ...

786

دولت بنفش و چالش پایگاه اجتماعی

حسن روحانی رئیس‌جمهور کشورمان اخیرا در بیستمین همایش سراسری فرماندهان ناجا گفت: "پلیس موظف به اجرای اسلام نیست، پلیس یک وظیفه بیشتر ندارد و آن هم اجرای قانون است." این اظهار نظر در شبکه های اجتماعی بازتاب قابل توجهی داشت. تا آنجا که تقریبا بیشتر سران کشوری و لشگری نسبت به صحبت رئیس دولت اعتدال موضع گیری رسمی کردند.

این در حالی است که حسن روحانی بر خلاف محمود احمدی نژاد نسبت به مثبت نگهداشتن نظر مراجع و شخصیت‌ها به اقدامات دولت اعتدال تاکید دارد. چند هفته از سفر رئیس جمهور به قم نمی گذرد. سفری که رسانه های اصلاح طلب، سایت ریاست جمهوری و خبرگزاری ایرنا برای گزارش آن تیتر زدند: حمایت آیات عظام و مراجع تقلید از اقدامات دولت یازدهم؛ بدون شک آقای رئیس جمهور روی حمایت مراجع برای جلب افکار عمومی حساب باز کرده است. بنابراین چرا دکتر روحانی باید حرف‌هایی بزنند که جمعی از شخصیت‌ها علیه او و دولتش موضع گیری کنند. اتفاقی که در هفته گذشت شاهد آن بودیم. شروع موضع گیری ها از قم بود. آیت الله نوری همدانی با انتقاد از اظهارات رئیس جمهور گفت: قانون اساسی ما برگرفته از موازین اسلامی است. آیت الله صافی، سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس و حتی فرمانده سپاه پاسداران که از طرف برخی به حمایت بیش از حد ازسیاست های دولت متهم است نیز نسبت به این اظهارات موضع گیری کردند.

 آیا آقای رئیس جمهور قبل از بیان این سخنرانی به بازتاب‌های آن توجهی نداشته اند؟ کمی تامل درباره شخصیت دکتر روحانی می تواند پاسخ این سوال را بدهد. روحانی همان فردی است که از نظر برخی تحلیلگران سیاسی بازی از پیش باخته انتخابات ریاست جمهوری را به یک برد قطعی برای خود مبدل ساخت.  کمتر کسی چند ماه قبل از انتخابات دولت به ذهنش خطور می کرد حسن روحانی رئیس جمهور شود. حتی آقای روحانی گفته بودند در صورت کاندید شدن آیت الله هاشمی از رقابت انصراف می دهد. از چنین شخصیتی برمی آید حرف نسنجیده ای بر زبان بیاورد. پس رئیس جمهور حرفی را بدون منظور و توجه به پیامدهای آن بیان نمی کنند.

سوال اینجاست، آورده این اظهار نظر برای رئیس دولت چیست؟ یا به عبارتی چه چیزی تا این حد برای آقای رئیس جمهور ارزش دارد که برایش مخالفت مراجع را هزینه کند؟

وی در بخش دیگری از این صحبت‌ها که گفته است: "امنیت جامعه با امنیتی کردن جامعه ۲ مقوله متفاوتند". آیا او عقیده شخصی اش را مطرح کرده است؟ اجالتا باید گفت اگر بخواهیم این جمله دوم را بررسی کنیم بیان آن یک حقیقت بدیهیست. بررسی درست یا غلط بودن این اظهار نظر مد نظر نویسنده نیست. غرض یافتن علت بیان این سخنان است. آیا علت بیان این حرف را باید در جسارت اقای رئیس جمهور جستجو کنیم. حتما بیان چنین صحبتی جسارت می‌خواهد اما برای طرح چنین دیدگاهی حتما نباید رئیس جمهور باشید. صادق زیبا کلام هم خیلی تندتر و هم خیلی صریح تر از این جنس صحبت‌ها می کند. به عبارتی کسی که می تواند بودجه نیروی انتظامی و حتی سپاه را کم کند و این کار را هم کرده است، بیان این صحبت‌ها برایش چندان کار دشواری نیست. گویا پاسخ را باید جای دیگری جستجو کرد؟ آورده این اظهار نظر برای دولت اعتدال چیزی بیش از اینهاست. دولت اعتدال حیات خود را در این اظهار نظرها می بیند.

 حیات سیاسی هر دولتی در یک نظام دموکراتیک به جلب نظر مردم و پایگاه اجتماعی آن بستگی دارد. نقطه ای که دقیقا پاشنه آشیل دولت دکتر روحانیست. پایگاه اجتماعی گفتمان اعتدال یک پایگاه ترکیبی است. یعنی بخشی از بدنه اجتماعی اصلاح طلبان به کمک دکتر روحانی آمده است تا شبه گفتمان اعتدال از بدنه اجتماعی مورد نیاز یک دولت بهره مند شود. اما آیا این بدنه اجتماعی برای همیشه با روحان و دولتش می ماند؟ آیا روحانی منهای خاتمی همین طبقه اجتماعی را خواهد داشت؟ چه تضمینی برای دولت وجود دارد که در صورت برآورده نکردن انتظارات اصلاح طلبان پای گفتمان اعتدال بمانند؟ حقیقت امر اما با پرده نمایی از واقعیت داشتن یک شایعه نمایان تر می شود. مدتی است که خبری در محافل سیاسی شنیده می شود مبنی بر اینکه قرار است گروه "اعتدال" با مجموعه ای که نام آنها را "اصولگرایان معتدل" نامیده اند، در انتخابات مجلس دهم ائتلاف کنند.

این خبر اما همچنان در حد یک شایعه مورد توجه قرار می گرفت تا اینکه چند روز قبل، صفر نعیمی رز، سخنگوی فراکسیون رهروان ولایت (فراکسیون منتسب به لاریجانی) این خبر را تایید کرد و گفت: "من به عنوان سخنگوی فراکسیون رهروان ولایت اعلام می‌کنم ما (طیف لاریجانی و روحانی) هم برای انتخابات مجلس و هم موضوعات دیگر می‌توانیم کنار هم قرار بگیریم." این نماینده نزدیک به لاریجانی درباره روابط رییس مجلس فعلی با روحانی تاکید کرد: "ما همواره گفته‌ایم که مواضع آقای لاریجانی ریاست محترم مجلس به آقای روحانی رئیس‌جمهوری کشورمان نزدیکتر است."

روی کار آمدن یک مجلس هم راستا با سیاست‌های دولت بدون شک از اصلی ترین اولویت های دولت در سال جاریست، یک مجلس متحد علاوه بر اینکه انسجام ملی را بالا می برد و تاثیر مستقیم در موفقیت سیاست های دولت دارد می تواند آینده سیاسی دولت روحانی برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری را نیز تضمین کند. حتی اگر این تضمین نتیجه ائتلاف با یک اصولگرای به اصطلاح معتدل و  اهل گفتگو مثل لاریجانی باشد.

حال آیا اگر این ائتلاف رخ دهد اصلاح طلبان روحانی را خواهند پذیرفت؟ اظهار نظرهایی که تا این لحظه از برخی از آنها مطرح شده است که این را نمی گوید؛ ابراهیم امینی عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در پاسخ به این پرسش که اگر این ائتلاف صورت بگیرد آیا فردا روزی اگر روحانی بخواهد باز به سمت اصلاح‌طلبان مایل شود این طیف مجددا روحانی را خواهند پذیرفت یا خیر؟ گفت: خیر البته این بستگی به این دارد که اصلاح‌طلبان چقدر قدرت مانور داشته باشد. ما اگر از جریان خود کاندیدایی داشته باشیم قطعا به روحانی اجازه بازگشت نمی‌‌دهیم.

بدون این اظهار نظر هم درک این مطلب کار چندان دشواری به نظر نمی رسید چراکه رابطه دولت اعتدال با اصلاح طلبان بیشتر یک ائتلاف است نه اتحاد. در انتخابات ریاست جمهوری اصلاح طلبان راهی به غیر از روحانی نداشتند. آنها می خواستند حیات سیاسی داشته باشند اما کسی نبود که بتواند در رقابت های سیاسی دست بالا را داشته باشد. محمد رضا عارف با وجود شخصیت علمی و روش سیستماتیکش در انجام کارها ظرفیت چنین بازی را نداشت. اما سوال اینجاست. آیا چنین بازیگر قابلی ظرفیت نمایندگی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس را نخواهد داشت؟ اصلا با وجود شخصی مثل عارف که می تواند تا حد زیادی منافع دولت را پیش ببرد چرا روحانی باید با لاریجانی ائتلاف کند؟ آیا آقای رئیس جمهور از تکرار تاریخ نگران هستند. اصلاح طلبان قبلا زیرپای شبیه ترین فرد به دکتر روحانی را خالی کردند. آیا روحانی از تجربیات آقای هاشمی بهره مند شده است که به فکر ائتلاف با اصول گرایان افتاده است؟ باید چند ماهی صبر کنیم تا جواب این سوال‌ها را بشود با قطعیت داد.

این اولین بار نیست که این جنس اظهار نظرها را از آقای روحانی مشاهده می کنیم و بدون شک آخرین بار هم نخواهد بود. تا زمانی که گفتمان اعتدال از خودش پایگاه اجتماعی مستقل نداشته باشد آش همین آش است و کاسه همین کاسه. اگر مذاکرات هسته ای به نتیجه برسد این فرصت برای دولت آقای روحانی فراهم می شود که طبقه اجتماعی مستقلی را نمایندگی کند. در صورت موفق بودن مذاکرات این طبقه اجتماعی هم از اصولگراها برای آقای رئیس جمهور فراهم می شود و هم از اصلاح طلب‌ها. به عبارتی گفتمان اعتدال بخشی از طبقه اجتماعی اصولگریان و اصلاح طلب‌ها را مال خود می کند.

اما تا آن زمان رئیس جمهور باید با هر هزینه ای که شده بتواند این بدنه اجتماعی غرضی را برای خود نگهدارد و این اتفاق نمی افتد مگر با چنین اظهار نظرهایی. دولت روحانی تا زمانی که خود را مخالف وضع موجود معرفی کند و دولت احمدی نژاد را وضع موجود می تواند از این بدنه اجتماعی بهره مند شود. تنها حسن روحانی نیست که در تاریخ دست به این تاکتیک زده است. رئیس دولت قبل هم می خواست در اواخر کارش خود را مخالف وضع موجود معرفی کند و از ادبیات اپوزیسیون ها استفاده کند تا آنجا که اظهار نظر تاریخی برادران قاچاقچی را خطاب به سپاه مطرح کرد. که البته باورپذیری مخالف وضع موجود بودن برای کسی که 8سال در کشور بودجه همین برادرانی که از آنها صحبت کرده است را تعیین کرده است و به نوعی همه کاره بوده است سخت بود. مردم باور نکردند که احمدی نژاد مخالف وضع موجود است.

بنابر این می شود تحلیل کرد، دکتر روحانی کاملا هدفمند و حساب شده این اظهار نظرها را می کنند، و حتی به قول اقای شریعتمداری در زنگ حساب انشاء می خوانند. مخالفت های مراجع را به جان می خرند هر چقدر این مخالفت ها بیشتر باشد برای دولت و وجه اش و پایگاه اجتماعی اش در بین اصلاح طلبان بهتر است. اما این وضعیت برای مدت زیادی امکان دوام ندارد. بالاخره دولت باید ابتکاری به خرج دهد تا بتواند پایگاه اجتماعی بدست بیاورد. آن وقت شبه گفتمان اعتدال فرصت این را پیدا می کند که به یک گفتمان تمام عیار در سپهر سیاسی ایران تبدیل شود.

قائله ای که روحانی آغازگر آن بود با این سخنان رهبری تمام شد که: "مقابله با ناامنی‌های روانی در جامعه همچون نگرانی خانواده‌ها از حضور فرزندانشان در خیابان‌ها و بوستان‌ها به دلیل احتمال کشیده شدن آنها به سمت مواد مخدر و یا نگرانی از کشانده شدن جوانان به سمت فحشا و منکرات، بسیار بااهمیت‌تر از مقابله با ناامنی‌های فیزیکی است و باید با چنین ناامنی‌هایی به‌طور جدی مقابله شود." و این عبارت که گفتند: "به دنبال اقتدار هالیوودی نیستیم"

حال این آینده است که اثر بخشی این تاکتیک ها را مشخص می کند. آینده به ما می گوید که آیا دولت روحانی اولین دولت ماندگار نظام سیاسی خواهد بود؟ و یا اولین دولت چهار ساله آن...


...محمد حسن خلعتبری...

10 بازی برتر که باید در سال 94 منتظر آنها باشیم

سال جدید آغاز شده و گیمرها منتظر انتشار بازی‌های جدید هستند تا به فهرست بازی‌های مورد علاقه خود بیفزایند.

  هفته نامه کلیک در جدیدترین شماره خود  فهرستی از بازی‌هایی را که به احتمال زیاد امسال عرضه می‌شوند را منتشر کرد. که در ادامه آمده است:

Bloodborne
گیمرهای هاردکور، یعنی آنها که دوست دارند در بازی‌ها به چالش کشیده شده و طعم حقیقی لذت پس از موفقیت را بچشند، علاقه‌ای انکارناشدنی به سری بازی‌های معرکه From Software (ارواح اهریمنی، ارواح ظلمانی 1 و 2) دارند. قطعا برای بسیاری از این گیمرها عرضه‌ نسخه‌ بعدی از این تیم محترم، انحصارا برای PS4 عرضه خواهد شد، ولی این حقیقت چیزی از ستایش ما برای این بازی کم نخواهد کرد. این بازی مشترکات زیادی با عناوین قبلی From Software دارد. مبارزات بازی سرعتی است و برای مغلوب کردن دشمنان فراوان خود باید رویکردی تهاجمی اتخاذ کنید. سیستم خطر در برابر پاداش هم که در ازای حملات بموقع، مقداری از سلامت بازیکن را برمی‌گرداند، او را بیشتر به خطر کردن ترغیب می‌کند.

10 بازی برتر که باید در سال 94 منتظر آنها باشیم

5)

یک سینما، یک دنیا مشکل

حالا به سراغ مسئله اول مقاله می رویم یعنی تحلیل گاردین از فجر و مشکلات سینمای ایران، اولین نکته این است که سینمای ایران ازنظر فرهنگی در قسمت هنر قرار می گیرد. درباره هنر به مواردی اشاره کردیم. گفته شد هنر حساسیت های خاصی نسبت به ادبیات، زبان ، علم و دانش و حتی مذهب دارد، بیشتر مورد توجه است. مشکلاتش بیشتر از سایر قسمت ها بیان می شود و به نوعی ویترین فرهنگی یک کشور است. حالا در خود هنر هم اقسام زیادی بود، که سینما تنها یکی از آنهاست. همان حالتی را که هنر نسبت به فرهنگ دارد سینما و موسیقی نسبت به هنر دارند. یعنی زمانی که یک نفر موسیقیدان را در کنار یک دکترای ادبیات بگذارید و بعد در عرف جامعه بگویید کدام یک فرهنگی ترند 90 درصد مردم آن فرد موسیقیدان را انتخاب می کنند در حالی که یک ادیب  سالهای متمادی درس می خواند و با قله های فرهنگی کشور آشنا می شود. اما همینکه یک جوان گیتار در دستش بگیرد و کمی هم بتواند بنوازد، در نگاه جامعه او یک هنرمند و اهل فرهنگ است، حتی بیشتر از آن ادیب شست، هفتاد ساله. یک سینماگر با اولین فیلمی که اکران می شود هنرمند شده است. البته این نگاه در میان اصحاب هنر وجود ندارد. موسیقیدانان و سینماگران برجسته عیار سنجی می کنند. اما در میان مردم ماجرا طور دیگریست.

پس این طبیعیست که مهمترین رویداد فرهنگی ایران در جامعه از نظر خیلی ها جشنواره فیلم فجر باشد یعنی یک شاخه از فرهنگ که نه، یک شاخه از هنر به نام سینما. یکی از دلایل این مسئله هم آن است که سینما به نوعی سایر هنرها را هم درخود دارد موسیقی در سینما است. البته موسیقی مطلوب در فیلم موسیقی است که به گونه ای به خورد فیلم رفته باشد که شنیده نشود.

 با توجه به همه این حرفها می توانیم بگوییم که اولا تحلیل گاردین از روی سیاه نمایی نبوده است و با صداقت نظرش را گفته است. چرا که مضامین بیشتر فیلم های جشنواره فجر امسال همین هایی بود که در آن گزارش آمده است. نه فقط امسال که ما سالهای قبل نیز شاهد چنین موضوعاتی بودیم. خیانت چند سال است که موضوع اول جشنواره فجر است. دو دلیلی که برای این مسئله هم آورده دلایل اشتباهی نیست. کمبود بودجه وفیلم نساختن افراد کار بلد سینما از دلایل مهم است اما مهم تر از آن هم وجود دارد. مهم تر از آن این است که این جشنواره سینمایی اساسا هیچ ربطی به فجر انقلاب اسلامی ندارد. پدیده های فرهنگی در جشنواره فجر که همان فیلمها هستند دوگانگی و تضاد را فریاد می زنند، اما نه آنقدر که بعضی تصور می کنند، این تضاد تا حدی ریشه در همان تکثر فرهنگی و تکثر نظر دارد. اما در جشنواره فجر ما این تکثر متعادل که لازمه فضای فرهنگیست درنیامده است و حتی به سمت تک قطبی شدن و بیگانگی از فضای سیاسی و اجتماعی می رود. طلاق، سقط جنین، خیانت، تجمل گرایی همه مسائل یک زندگی و جامعه مدرن است. که البته حضور این مضامین در هرجشنواره ای که قرار است از جامعه ایران حرف بزند از جمله جشنواره فجر ضروری است. چرا که تمام اینها جزئی از جامعه ماست. از طرفی همه جامعه ما هم فق اینها نیست. جشنواره ای که کلش را صرفا همین مضامین دربربگیرد چگونه می خواهد از زبان زندگی همه مردم ایران حرف بزند. یک زمانی نقدی در سینما مطرح میشد که می گفتند سینمای ایران فقط برای مردم شمال تهران است. بعضی فکر کردند همین که در فیلم هایشان شهرستانها را نمایش دهند کفایت می کند. کمتر به روح این حرف توجهی میشد. درست است که جامعه ایران به سمت مدرن شدن در حال حرکت است. اما تقابل بین سنت و مدرنیته هنوز در فضای فرهنگی و حتی سیاسی ما وجود دارد.

واقعیت این است که سنت ، مضامین و زندگی های سنتی هنوز هم جزئی از جامعه و فرهنگ ایرانی هستند. سنت در جامعه ایران زنده است. نفس می کشد و باید به همان میزانی که در جامعه وجود دارد به آن بها داده شود باید به همان میزان فیلمهایی در جشنواره فجر زندگی سنتی مردم را نمایندگی کنند. یکی از کمبود های جشنواره فجر نداشتن مضامینی بود که بتواند سنت را به زبان سینما بیان کند. چه بسا یکی از اصلی ترین دلایل اقبال فیلم یه حبه قند میر کریمی در سال قبل این بود که توانست تا حدی این بار را بر دوش بکشد. نوستالوژی های سنتی هنوز هم می تواند اصلی ترین برگ برنده یک فیلم نامه نویس ایرانی باشد. واقعیت این است که هر چه جلوتر می رویم این نیاز بیشتر احساس می شود.

مشکل دیگر ما اما فیلم های مدرن ماست. برخلاف کششی که در فیلم نامه هایی با مضامین سنتی وجود دارد فیلمنامه هایی که موضوعاتی مدرن دارند و مسائل یک زندگی مدرن را نمایندگی می کنند، بعضا از واقعیت های موجود به دور هستند. البته باید گفت که این حرف درباه همه این فیلمها صدق نمی کند. به نظر می رسد فیلم هایی که درباره زندگی های مدرن است با وجود سرعت حرکت جامعه به این سمت هنوز آن پختگی لازم را ندارند. چه از نظر فیلمنامه که بعضی آن را اساسی ترین مشکل سینمای ایران می دانند، چه از نظر فیلمبرداری و چه از نگاه کارگردانی.

از نگاه ساختاری که گاردین به کمبود بودجه اشاره کرده بود، مشکل سینمای ایران کمبود بودجه نیست. بلکه وابستگی به بودجه دولتیست. این وابستگی به بودجه دولتی است که باعث میشود کارگردانان ما سفارشی ساز شوند. بودجه دولتی پایه های فضای هنری را متزلزل می کند. نکته این است که بودجه دولتی هیچگاه تنها نمی آید. بودجه دولتی با خود سفارشات دارد. این را بکن آن را نکن دارد. تهیه کننده ها در حالت طبیعی در سینما همه کاره هستند. حال فکر کنید این همه کاره خود سیاستگذار هم باشد. خودش انتخاب کند. خودش جشنواره برگزار کند وخودش هم جایزه دهد. هنر هنرمند در چنین فضایی نابود می شود.

عدم درک متقابل عامل جدایی سینما و فرهنگ از انقلاب

مسئله دیگر همانطور که گفته شد این است که جشنواره فجر فقط نامش جشنواره فجر انقلاب اسلامی است و  درحقیقت هیچ ربطی به فجر انقلاب اسلامی ندارد. حدود 30وچند سال پیش یک تغییر اساسی در جامعه، سیاست و فرهنگ ایران اتفاق افتاد. اقتضای این تغییر در نهاد سیاست تغییر در سایر نهادهای اجتماعی بود. سایر نهادها از جمله فرهنگ بعد از گذشت 30وچند سال هنوز نتوانستند خود را با این تغییر تطبیق دهند که هیچ به عاملی بر ضد این تغییر مبدل شده اند. طبیعی است نهاد فرهنگ روی مردم تاثیر گذار است. جالبتر آنکه سیاستمداران ما نیز اقبال چندانی به هنرمندان نشان نداده اند. این اقبالی که می گویم کمی بیشتر از لبخند زدن ها و شرکت در ختم هنرمندان  و دادن پیام های سیاسی است. در همه جای دنیا حدی از تفاهم میان سیاستمداران و اهل فرهنگ وجود دارد. به عبارتی زمانی که می خواهد تغییر اجتماعی یا انقلابی رخ دهد این نخبگان فرهنگ هستند که حرکت را شکل می دهند. جریان از روشنفکران شروع می شود اما روشنفکران بدون حمایت اهل فرهنگ در به حرکت درآوردن توده مردم  توفیق چندانی ندارند.پس انقلاب تعدادی هنرمند دارد که عقایدش را، افکارش را جلو ببرد. حدود 30وچند سال پیش یک تغییر اساسی در جامعه، سیاست و فرهنگ ایران اتفاق افتاد. ابتدای انقلاب 1979هنرمندان فضای فکری متفاوتی داشتند. ما هنرمند انقلابی کم نداشتیم اما ایدئولوژی انقلاب یک ایدئولوژی حد اکثری با شعار های حد اقلی بود. برای همین هنرمندان نیز ذهنیت چندانی از آینده سیاسی کشور نداشتند. نمیدانستند قرار است چه رخ دهد و در توده سازی مردم توفیق چندانی نداشتند. دغدغه شان چیز دیگری بود برای همین اینبار روحانیون آن زمان هنرمندانه کار روشنفکران و هنرمندان را با هم انجام دادند. روشنفکرانمان هم روشنفکران دینی بودند. روحانیون آن موقع چند ویژگی داشتند. از مردم بودند، در مردم بودند، با مردم بودند و برای مردم بودند. یعنی نقطه مقابل بعضی از روحانیون فعلی بودند. این تغییر اجتماعی در حالی بود که جامعه از نظر اقتصادی رو به رشد بود. رسانه دولت پهلوی جزء قدرتمندترین رسانه های منطقه بود. از نظر تسلیهات نظامی ایران در منطقه حرف اول را می زد. جامعه به سمت مدرن شدن و زندگی شهری در حرکت بود. در مجموع  لغت توسعه واژه ای بود که جامعه ایران به سمت آن حرکت می کرد. اینجا به این مسئله کاری نداریم که آیا این توسعه وابسته بود، یا درونزا. آیا مبتنی بر ظرفیت های داخلی بود یا از خارج تامین می شد. مسئولین سیاسی ما در اداره امور کشور تا چه میزان استقلال رای و نظر داشتند. فقط توصیفی از شرایط جامعه ایران در 1979ارائه کرده ایم. با توجه به اینکه بررسی های علمی می گفت علت تقریبا تمام انقلاب های قرن مسئله سیاسی بوده است پس چرا در ایران انقلاب شد. بعد از بررسی به این نتیجه رسیدند که ریشه انقلاب ایران مسئله فرهنگ بود. شعارهای مردم در روزهای انقلاب اسلامی عمدتا فرهنگی بوده است اما این چه انقلاب فرهنگی بوده است که نتوانسته ابزارهای فرهنگی برای خود داشته باشد؟ یک انقلابی که به قول دانشمندان جنسش فرهنگیست، باید راحت تر بتواند ابزارها و تریبون های فرهنگی برای خودش دست و پا کند. انقلاب 1979یک انقلاب حداکثری، آرمانگرایانه، فرهنگی ، به معنای واقعی کلمه مردمی و توده گرا بوده است. احتمالا تعابیری چون انقلاب مستضعفین یا انقلاب پابرهنگان را زیاد شنیده اید. اما امروز طبقه متوسط شهری در ایران چاق تر از هر طبقه ای است. انقلاب اسلامی تا حدی غلبه سنت بر مدرنیته بود. جامعه امروز ایران به سمت مدرن شدن در حال حرکت است. درست است که ارزشهای سنتی هنوز در عمق باورهای فرهنگی مردم ما ریشه دارند اما گسترش شهرنشینی و فرهنگ مدرن در جامعه ایران 1394یک واقعیت اجتماعی است. خیلی طول کشیده است تا پدیده های جدید فرهنگی از جمله سینما، موسیقی و تئاتر در میان برخی از نهادهای فرهنگی ما در یک بازتعریف مبنایی خودش را با دین تطبیق دهد. اتفاقی که هنوز هم تا رسیدن به آن فاصله زیادی داریم اما تا حدی به این سمت حرکت کردیم. نشانه هایش هم در فیلمی مثل مختار نامه، محمد (ص)، ملک سلیمان و حتی یه حبه قند، آژانس شیشه ای، محیا، خیلی دور خیلی نزدیک و....مشهود است. اما هنوز هم فاصله زیادی بین نهاد سیاست و نهاد فرهنگ وجود دارد. این دو نهاد حتی خیلی جاها قابلیت تکلم با هم را ندارند. آنها اصلا زبان هم را نمی فهمند و حقیقت آن است که از هیچ کدام از آنها هم نمی شود ایراد گرفت. هنرمند اقتضای وجودیش را در هنرش می آورد. سیاستمدار ما باید هنرمند را بفهمد وهنرمند برای اینکه حرف مردم را بزند باید نیم نگاهی به سیاست داشته باشد.

با این وجود مشکل دیگر سینمای ما سیاست زدگی در هنر است. اما این بار نه از طرف سیاستمداران، گویا سینماگران ما هم بدشان نمی آید از نگاه سیاست هنر را تفسیر کنند. متاسفانه هنر مثل بچه ای که در دعوای پدر و مادرش از بین می رود در سینمای ما رو به زوال است.

فرض کنید برای تحویل سال می خواهید به یکی از شهرهای شمالی کشور سفر کنید. متناسب با مسیر دقیقتان جاده مورد نظر را انتخاب می کنید. کسی که بخواهده به شرق استان مازندران برود باید از جاده فیروزکوه یا هراز برود. جاده چالوس زیباست اما اگر مقصد شما آمل یا بابل باشد و از چالوس یا جاده رشت بروید، چند ساعت راه خود را دور کرده اید. ما معمولا در کارهای فرهنگی برای رسیدن به آمل از چالوس می رویم. یعنی هدفمان را با مسیری که می خواهیم در آن قدم بگذاریم نمی سنجیم. و جالب این است که انتظار داریم نتیجه ایده آل هم کسب کنیم. همین مقاله که شما در حال خواندن آن هستید، یک قالب ارائه مطلب است. قالب مکتوب در ارائه پیام برای یک نوع خاصی از مخاطب است. برای کسی که اولین بار است درباره یک مسئله فرهنگی حرفی را می شنود و برای ورود به یک مسئله قالب مکتوب مناسب نیست. نثر هیچگاه جاذبه عکس، صدا و تصویر را ندارد. کسی که اولین بارش است که در یک مسئله ورود پیدا می کند جذابیت می خواهد، باید برایش فیلم پخش کرد، موسیقی گذاشت. اما قالب مکتوب در ارائه پیام برای آدمهای عمیق تر است. برای عمق بیشتر پیدا کردن نسبت به یک موضوع یا مسئله، مخاطبان خاص با نثر خوب ارتباط برقرار می کند. کسی که در در زمینه فرهنگی و سینمااطلاعاتی داشته و الان دنبال کامل کردن آن است. مثل شما مخاطب عمیق که همین الان مشغول خواندن این مقاله هستید.

منابع:

کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت

مبانی سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی، نویسنده: دکتر صالحی امیری

روزنامه گاردین

کتاب دغدغه های فرهنگی موسسه صهبا

کتاب پویایی فرهنگ و تمدن اسلام، نویسنده: علی اکبر ولایتی

مقاله انقلاب سیاسی ایران؛ خیانت و یک دروغ بزرگ

مقاله در ایران آزادی وجود ندارد؟! روزنامه کیهان

                                                                          (سخن بی عیب و نقص تنها بر زبان معصومین جارسیت.)

                                                                                                         محمد حسن خلعتبری

 

 

4)

موجود زنده ای به نام فرهنگ

 تعریف فرهنگ

فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می‌کنند. فرهنگ ازآنِ مردم است؛ تایلور فرهنگ را  مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعه خویش فرامی‌گیرد تعریف می‌کند. نکته برجسته این تعریف یادگیری از جامعه است. در این نگاه فرهنگ زیرساخت تمام تقسیم بندی های اجتماعیست، اقتصاد، سیاست، ورزش همه و همه اینها محصول فرهنگ است. مارکس می گفت اقتصاد زیربناست و سایر دسته بندی های اجتماعی روبنا ادبیات آکادمیک فضای فرهنگی به ما می گوید که فرهنگ زیربناست و سایر وجوه اجتماعی همه به نوعی روبنا هستند.

لغت نامه معین واژه «فرهنگ» را مرکب از دو واژه«فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کرده‌است.

در جای دیگری گفته شده است فرهنگ از دو جزء «فره» به معنای پیش و فرا؛ و «هنگ» به معنای کشیدن و راندن، ساخته شده‌است. در نتیجه «فرهنگ» به معنای پیش‌کشیدن و فراکشیدن است. به همین سبب است که در فارسی‌زبانان فرهنگ را سبب پیشرفت می‌دانند.

اقسام فرهنگ

 کامپیوتر را روشن می کنیم که با یک سرچ ساده اطلاعاتی در این زمینه کسب کنیم. وقتی که شروع به گشتن می کنیم. برای اینکه شاید حوصله خواندن تقسیم بندی های علمی را نداشته باشیم سری به سرویس بندی خبرگزاری ها می زنیم. یکی از جاهایی که می شود تقسیم بندی از فرهنگ را بدست آورد این است که خبرگزاری های داخلی ما چگونه سرویس های خبر ی خود را دسته بندی کرده اند. 80درصد جریان گردش خبر در داخل کشور با چهار خبرگزاری اصلی است یعنی فارس، مهر، ایرنا و ایسنا. علاوه بر این چهارخبرگزاری چند خبرگزاری مهم دیگر هم با هم بررسی می کنیم.

  فارس: در این تقسیم بندی ها یک تقسیم بندی کلی وجود دارد که معمولا به اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی سیاسی و.....تقسیم می شود یک تقسیم بندی دیگر درون سرویس فرهنگی است که ما آن را در نظر میگیریم. خبرگزاری فارس فرهنگ با به راهبر و فرهنگ، سینما، تئاتر، موسیقی وهنرهای تجسمی، کتاب و ادبیات و سایر مواردی که می بینید تقسیم کرده است.


دیدن این تقسیم بندی ها به ما اثبات می کند، میزان تفاوت دیدگاه حتی در ابتدایی  ترین مسئله در حوزه فرهنگ یعنی  انواع، اقسام و اجزاء فرهنگ خارج از حد تصور است. سراغ نقاط مشترک تقسیم بندی می رویم. نقاط مشترک آنها این بود که تقریبا همه قبول دارند که موسیقی، تئاتر، ادبیات، رسانه در مقوله فرهنگ است. اما ایسنا ومهر اساسا قسمت فرهنگ را از هنر جدا کرده اند. این کار می تواند به دلیل توجه ویژه یک خبرگزاری به بخش هنر یا خبرهای هنری باشد شاید هم این تفکیک تصادفی بوده. تقسیم بندی مهر به مراتب تخصصی تر است در مقوله فرهنگ نسبت به سایر خبرگزاری ها. این بررسی های تشدد را به ما نشان می دهد و تاحدودی درباره تقسیم بندی، اجزاء و انواع مقوله های فرهنگی به ما ذهنیت می دهد. باید دید بررسی های علمی دقیق در این حوزه به ما چه می گوید.

تقسیم بندی علمی فرهنگ

در دسته بندی های علمی فرهنگ مادریست که نام بچه هایش را اینگونه انتخاب کرده است.

·        علم و دانش

·        ایدئولوژی و مذهب

·        ارزش

·        اخلاق

·        قانون

·        عرف و عادتها

·        میراث فرهنگی

·        زبان و ادبیات

·        هنر

فرزند ارشد فرهنگ که نامش علم و دانش است جایگاه خاصی میان برادران خود دارد. همه برادران درمواقع لازم چیزهایی از او قرض می گیرند و به نوعی به برادر بزرگتر وابسته اند. در نقطه مقابل علم و دانش هنر قرار دارد. هنر ته تغاری مادر است. عرف است که بچه های آخر خانواده ویژگی های  خاصی دارد. فروزند آخر وابستگی زیادی به مادرها دارند. پدران و به خصوص مادرها به فرزندان آخرشان توجه خاصی دارند. امکانات بیشتری برایش فراهم می کنند.

 لوس بودن، نیاز بیشتر به توجه، تحت تاثیرقرار دادن سایر اعضای خانواده، فرزند مادر بودن(بچه ننه)، خرابکاری کردن، استعاداد فوق العاده و بعضا حیرت انگیز، توانایی های باالقوه بسیار، نگاه متفاوت به دلیل تفاوت سنی و داشتن خلاقیت به دلیل همین متفاوت بودن نگاه، درچشم بودن و همیشه نزدیک به پدر و مادر بودن. اینها همه از ویژگی های فرزندان ته تغاری است. هنر هم در خانواده ای که مادرش فرهنگ است وضعیت مشابهی دارد. مثلا این همه موزه در کشور داریم که به آنها رسیدگی نمی شود. از آثار باستانیمان که در دنیا بی نظیر است مراقبت چندانی صورت نمی پذیرد. خیلی از این آثار باستانی به دلیل همین عدم رسیدگی رو به نابودی می رود

کدام از این قسمت ها خود زیرشاخه هایی دارد. مثلا تئاتر، موسیقی، سینما جزء زیرشاخه های هنر است. اگر ذهنتان روی این مسئله حساس شده که ،آیا تئاتر و سینما با ارزش، اخلاق و ایدئولوژی رابطه ای دارد یا نه دقیقا مسیر درستی را طی کرده اید. تک تک اجزاء یک شاخه فرهنگی با تک تک سر شاخه ها و حتی تک تک زیرشاخه های آنها با هم در ارتباط است. ما دو نوع رابطه داریم.

 

پویایی فرهنگ را در این نمودار میتوانید مشاهده کنید.  تمام اجزا فرهنگ با هم در ارتباطتند. قاون و عادتها روی زبان و ادبیات تاثیر مستقیم و غیر مستقیم دارد. رابطه ایدئولوژی و مذهب با علم و دانش نیز همینطور است. پس هم در ساخت فرهنگ و تلاش برای انجام یک کار فرهنگی و هم برای قضاوت پدیده های فرهنگی مثلا توقیف یک نشریه یا روزنامه باید به صورت مستقیم یا غیر مستقیم همه ابعاد فرهنگ را در نظر گرفت.

معمولا پدیده ها با هم دو نوع رابطه دارند.

1)      رابطه عرضی

2)      رابطه طولی

رابطه عرضی می شود ارتباط معاونین یک اداره باهم و رابطه طولی میشود ارتباط هر کدام از آنها با رئیس. طبیعتا در رابطه های طولی این رئیس است که قدرت اثرگذاری بیشتر دارد نه یک معاون. اما در روابط عرض قدرت معاونین با هم تقریبا برابر است.

در تقسیم بندی های فرهنگی هم این قاعده وجود دارد و هم ندارد. گاهی یک عنصر جزئی در فرهنگ که در حالت معمولی با یک پدیده دیگر ارتباط طولی دارد چنان بر آن تاثیر می گذارد که به کلی جنس این نابرابری ارتباطی را به هم می ریزد. همه اجزا و عناصر فرهنگی با هم در عین اینکه رابطه طولی دارند نسبت عرضی هم دارند به این معنا که تک تک عناصر و اقسام فرهنگ روی هم تاثیر گذاشته و از هم تاثیر می پذیرند. اصلا یکی از خاصیت های مسائل فرهنگی این است که این نگاه از بالا به پایین را به چالش می کشد.

 در ارتباطات گفته می شود امکان ندارد که شما روی یک نفر تاثیر بگذارید و از آن فرد اثر نپذیرید. جنس یک رابطه موفق جاده دو طرفه است. رابطه اقسام فرهنگی هم با هم همینطور است. موسیقی، تئاتر وسینما قطعا یک بعد فنی و حرفه ای دارند. بعدی که در آن کسی به اخلاق نمی پردازد. حرفی از ایدئولوژی نیست. اما بخش عمده این هنرها خلاقیت است. در فضای خلاقیت اساسا خنثی بودن بی معنی است. زمانی که یک هنرمند یک اثر را خلق می کند عصاره وجودی خودش، دیدگاهش، ادبیاتش، ارزشها و باورهایش، اخلاق و ایدئولوژی اش همه و همه در آن اثر وجود دارد.

همه اینها در ظرفی به نام سینما، تئاتر، موسیقی و...ریخته می شود. برای همین هم هست که می گویند فضای فرهنگی یک فضای پویا است. پویا به این معنا که توقف در آن جایی ندارد. مثل یک رودخانه که آب در آن دائما در حال حرکت است. فرهنگ هم این گونه است. اصلا برای همین است که سنجش فرهنگ و امور فرهنگی سخت می شود. این ویژگی در کنار کوه یخ بودن و محو  بودن پدیدهای فرهنگی باعث سختی در سنجش فرهنگ شده است. برای اینکه بتوانیم فضای فرهنگی را به خوبی لمس کنیم باید در اتمسفر فرهنگ باشیم. هوای فرهنگ را نفس بکشید. با اهل فرهنگ بنشینید و بلند شوید. و به عبارتی دنیا را از دریچه ذهنی آنها ببینید. آمارهای کمی هیچگاه گویای وضعیت فرهنگی نیست. بازیگرها یک حرفی دارند می گویند برای اینکه بتوانی یک تقش را برای مخاطب واقعی بازی کنی باید حس بگیری. اینجا هم برای انجام یک کار فرهنگی اثر گذار باید ابتدار حس آن کار فرهنگی را گرفت.

تقسیم بندی دوم

در یک تقسیم بندی دیگر فرهنگ را به دو فرهنگ مادی و معنوی تقسیم می کنند. فرهنگ مادی فرهنگی است قابل اندازه گیری، قابل قیاس و قابل ارزیابی. این فرهنگ جنبه کمی دارد. فرهنگ مادی شامل تمامی ابداعات، اختراعات و اکتشافاتی است که از نسل های گذشته به ارث رسیده و نسل کنونی بر توسعه ی آن ها افزوده است. (در ادامه می گوییم که آیا این تقسیم بندی درست است یا نه..)

فرهنگ معنوی یا غیر مادی، جنبه های کیفی زندگی بشر را شامل می شود. به آسانی قابل اندازه گیری و قابل مقایسه نیست. اعتقادات، نظام خویشاوندی، آداب، ارزشهای اخلاقی، زبان، هنر، ادبیات و ... که هویت یک جامعه را تشکیل می دهند از جنبه های غیر مادی آن جامعه است. این نوع فرهنگ بر خلاف فرهنگ مادی به آسانی قابل انتقال نیست.

اینجا هم ما آن مسئله پویایی را داریم یعنی این دو گونه ی فرهنگ بر هم اثرگذار هستند. اعتقادات و روش زندگی انسان ها می تواند برای به وجود آوردن مشخصه هایی در فرهنگ مادی، ایجاد انگیزه کند یا بالعکس، ورود یک نوآوری و تولید جدید به یک جامعه می تواند فرهنگ مربوط به این عنصر فرهنگ مادی جدید را هم وارد جامعه کند.

زمانی که شما از سطح فرهنگی یک شخص صحبت می کنید این سطح فرهنگی به عوامل زیادی بستگی دارد.  و این بستگی داشتن و مخلوط شدن مخلوط شدن دو شیئ جامد نیست. اگر یک قطره خون در یک لیوان آب زلال بریزد رنگ کل لیوان عوض می شود. ترکیبات فرهنگی عموما منجر به قلب شدن کل یک ماهیت می شوند نه یک بخش از آن شاید شکل زیر تا حدی مسئله پویایی در فرهنگ و ارتباط دو طرفه یا رفت و برگشت طبیعی در فرهنگ را شرح دهد.

تفاوت فرهنگ با تمدن و هنر

بعضی فرهنگ را مساوی تمدن می دانند. بعدی معتقدند فرهنگ همان هنر است. معمولا در خیلی از تقسیم بندی های رایج هم فرهنگ و هنر و فرهنگ و تمدن با هم می آیند. اما واقعا مرز میان فرهنگ و تمدن کجاست؟

 انسان از چوب کشتی می‌سازد یا از معدن فلز استخراج می‌کند و آن را برای ساختن ابزار به کار می‌برد؛ این تمدن است. اما در عین حال قدمی از این فراتر می‌نهد؛ یعنی می‌کوشد تا این کشتی را به سبکی خاص و طرزی زیبا بسازد. یا چیزی که از این فلز پدید می‌آورد، شکل هنری داشته باشد؛ این فرهنگ است. معماری، از نظر آنکه زیبایی و ظرافت تخیلی دارد، جزء فرهنگ به شمار می‌رود، ولی از آنجا که اطمینان‌بخش و محکم‌کنندة سرپناه می‌شود و به آسایش زندگی کمک می‌کند، در قلمرو تمدن است. قانون، تمدن است در آنجا که نظم اجتماعی را موجب گردد و فرهنگ است در آنجا که واجد باریک‌بینی هنری و آموخته‌های انسانی است.

اگر قومی از میزان نسبتاً بالایی از رشد تولیدات صنعتی و مظاهر شهری بهره‌مند باشد، ولی از نظر اخلاق اجتماعی و فردی و مناسبات انسانی ، در حد ابتدایی قرار داشته باشد، به آن قوم نسبتِ "بافرهنگ" داده نمی‌شود، در حالی که کلمة "متمدن" در اینجا صادق است.

با همه پیوستگی فرهنگ و تمدن، دو تفاوت در میان آن‌ها وجود دارد:

 نخست آنکه تمدن بیشتر جنبة عملی و عینی دارد، و فرهنگ بیشتر جنبة ذهنی و معنوی دارد؛ به گونه‌ای که هنر، فلسفه، حکمت، ادبیات و اعتقادات در قلمرو فرهنگ هستند، پس ما اینجا تکلیف هنر هم مشخص کردیم، هنر از اجزای فرهنگ است. علت اینکه معمولا فرهنگ و هنر را با هم بکار می برند این است که عموما جلوه ظاهری فرهنگ هنر است و شاید نماد اصلی تجلی فرهنگ های مختلف هنرمندان باشند.  تمدن بیشتر ناظر به رفع حوایج مادی انسان در اجتماع است.

دوم آنکه تمدن بیشتر جنبة اجتماعی دارد و فرهنگ بیشتر جنبة فردی. تمدن تأمین‌کننده پیشرفت انسان در هیأت اجتماع است؛ فرهنگ گذشته از این جنبه می‌تواند ناظر به تکامل فردی انسان باشد.

فرهنگ به فهمیدن، دریافتن، اندیشیدن، ژرف‌بینی و آگاهی به امور ربط پیدا می‌کند و دیررس، دیریاب، روینده، عمیق و پایدار است. ولی تمدن به امور سطحی و زودگذر و آنی زندگی وابسته است و بیشتر جنبة اکتسابی و تقلیدی دارد؛ زودرس، زودیاب و معمولاً پایدار و تغییرپذیر است. کلمه تمدن از کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان مشتق می‌شود. کلمه متمدن شدن اساسا به معنی شهرنشین بودن است.

با توجه به این دو ویژگی متمایز کننده فرهنگ از تمدن می خواهیم یک تعریف از تمدن ارائه دهیم. تمدن یعنی سبک زندگی مجموعه‌ای از انسان‌ها که در یک دوره تاریخی در یک منطقه جغرافیایی زندگی می‌کردند و دارای اهداف مشترکی بودند و دستاوردهای خاصی داشتند.

پس فرهنگ مثل اکسیژن جاری است جنبه های پنهان زیادی دارد. اما شاید نمود ظاهریش تمدن باشد. زمانی که در ترافیک خیابان گیر کرده اید و از گرمای هوا شیشه را پایین می دهید و ماشین بقلی آب دهانش را در فاصله نزدیک به شما به بیرون پرتاب می کند، شما بلافاصله شیشه ماشین را بالا کشیده، کولر روشن می کنید. به همسرتان زل می زنید و می گویید عجب آدم بی فرهنگی بود. همسرتان که اینبار استثنا حوصله بحث کردن اول صبح را دارد و رشته کارشناسی اش مطالعات فرهنگی بوده است می گوید: بی فرهنگ نداریم، این آدم بد فرهنگ هست. حق با همسرتان است. آن مرد فرهنگش غلط است اما فرهنگ دارد، مشکل او این است که متمدن نیست. آداب شهرنشینی را نمی داند.

786
پرویز پرستویی گزینه اول بازیگر نقش سردارسلیمانی 
  

نام حاج قاسم سلیمانی چند وقتی است که بیش از پیش در میان مردم شنیده می شود و عملیات های موفق او در عراق و در مبارزه با گروه تروریستی داعش، این سردار را کانون توجه افکار داخلی و جهانی قرار داده است. اما عظمت سردار سلیمانی فقط محدود و منحصر به حضور اخیر ایشان نیست و حاج قاسم در دوران دفاع مقدس، فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را به عهده داشت.

 
چهره جذاب و کاریزماتیک سردار سلیمانی، ظرفیت فراوانی برای یک روایت تصویری و سینمایی دارد؛ موردی که باعث شد فیلمساز جوانی به نام سیدسعید حسن پور که سابقه ساخت چند مستند، فیلم کوتاه و نیمه بلند را در کارنامه دارد، در نخستین تجربه بلند و سینمایی اش سراغ ساخت فیلمی بر اساس زندگی و مبارزات سردار پرآوازه ایرانی برود.
 
حسن پور درباره ساخت فیلم «سردار» گفت: حدود شش ماه قبل که عملیات های سپاه قدس در عراق آغاز شد و عکس های حاج قاسم سلیمانی میان سربازان عراقی و بعدا در فضای مجازی منتشر می شد، در ذهنم کلید خورد که ما به یک فیلم استراتژیک و راهبردی در سینما نیاز داریم و سردار سلیمانی هم شخصیت پرتره و بسیار مناسبی برای طرح چنین موضوعی است. فیلم «سردار» قصد دارد با محوریت زندگی و مبارزات حاج قاسم سلیمانی، قهرمانی و روحیه مقاومت رزمندگان ایرانی را به تصویر بکشد.

پرویز پرستویی

 این اثر می تواند گوشه ای از توان های نظامی و سیاسی و دیگر توانایی های جمهوری اسلامی ایران را در منطقه و جهان به نمایش بگذارد. این فیلمساز ادامه داد: الان به اتفاق شورای نویسندگان که افرادی چون رضا امیرخانی و سیدمهدی شجاعی در آن حضور دارند، مشغول آماده کردن طرح کلی اثر و نوشتن سیناپس (خلاصه فیلمنامه) هستیم، اما خود فیلمنامه توسط دو نویسنده نوشته خواهد شد. از آنجا که فیلم راهبردی است و طرح موضوعات در آن از حساسیت بالایی برخوردار است، فیلمنامه زیر نظر آقای حسن عباسی نوشته می شود. حسن پور ضمن بیان این نکته که با طی شدن روند پیش تولید و فراهم آمدن مقدمات کار، فیلم در نیمه دوم سال کلید می خورد، درباره بازیگران این فیلم هم گفت: ان شاءالله پس از تصویب فیلمنامه اولیه، سراغ انتخاب بازیگران فیلم خواهیم رفت که پروسه بسیار سختی خواهد بود. اما گروه سازنده برای نقش سردار سلیمانی روی پرویز پرستویی، بازیگر خوب و توانای کشورمان اتفاق نظر دارند.

ParvizParastoee
 
این کارگردان در خصوص بازتاب های احتمالی این فیلم هم گفت: از ابتدا می دانستیم که فیلم حاشیه سازی خواهد بود و مطمئن هستیم بازتاب زیادی در زمان تولید و نمایش خواهد داشت.حسن پور افزود: متاسفانه هنوز موفق نشده ایم با شخص سردار به صورت مستقیم در این زمینه صحبت کنیم، اما از سوی برخی افراد نزدیک ایشان غیرمستقیم سردار را در جریان تولید این فیلم قرار داده ایم. در واقع ما در این زمینه موافقت کتبی نداریم، اما موافقت لفظی و شفاهی داریم.
 
شورجه: سردار سلیمانی شخصیت سینمایی و جذابی دارد


 
جمال شورجه، کارگردان شناخته شده سینمای ایران که به گفته حسن پور، یکی از مشاوران کارگردان فیلم «سردار» است، دراین خصوص به جام جم گفت: آقای حسن پور در این زمینه صحبت هایی با من داشت و یکی دو جلسه ای هم به دفتر آمد و با هم صحبت کردیم. من در این جلسات به ایشان گفتم بهتر است قبل از این که پروژه «سردار» کلید بخورد، ابتدا یک فیلم کوتاه و مستندی در این خصوص ساخته شود تا میزان آمادگی در این زمینه محک بخورد.
 
کارگردان فیلم های «۳۳ روز» و «حماسه مجنون» ادامه داد: قطع به یقین شخصیت و زندگی سردار حاج قاسم سلیمانی واجد ویژگی های خیلی جذاب و سینمایی است؛ منتها این که کدام یک از بخش های زندگی ایشان را بشود روایت کرد یا کدام بخش ها را نه، بحث دیگری است. حتی به لحاظ مباحث اطلاعاتی و نظامی و سیاسی شاید به صلاح نباشد برخی از بخش های زندگی سردار در قالب فیلم مطرح شود.
 پرویز پرستویی بازیگر سینما در نمایی از فیلم آژانس شیشه ای به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا
با این اوصاف باید دید کارگردان و گروه سازنده روی چه بخشی در این زمینه تمرکز خواهند کرد.