پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۹ مطلب با موضوع «فرهنگی :: سینما» ثبت شده است

5)

یک سینما، یک دنیا مشکل

حالا به سراغ مسئله اول مقاله می رویم یعنی تحلیل گاردین از فجر و مشکلات سینمای ایران، اولین نکته این است که سینمای ایران ازنظر فرهنگی در قسمت هنر قرار می گیرد. درباره هنر به مواردی اشاره کردیم. گفته شد هنر حساسیت های خاصی نسبت به ادبیات، زبان ، علم و دانش و حتی مذهب دارد، بیشتر مورد توجه است. مشکلاتش بیشتر از سایر قسمت ها بیان می شود و به نوعی ویترین فرهنگی یک کشور است. حالا در خود هنر هم اقسام زیادی بود، که سینما تنها یکی از آنهاست. همان حالتی را که هنر نسبت به فرهنگ دارد سینما و موسیقی نسبت به هنر دارند. یعنی زمانی که یک نفر موسیقیدان را در کنار یک دکترای ادبیات بگذارید و بعد در عرف جامعه بگویید کدام یک فرهنگی ترند 90 درصد مردم آن فرد موسیقیدان را انتخاب می کنند در حالی که یک ادیب  سالهای متمادی درس می خواند و با قله های فرهنگی کشور آشنا می شود. اما همینکه یک جوان گیتار در دستش بگیرد و کمی هم بتواند بنوازد، در نگاه جامعه او یک هنرمند و اهل فرهنگ است، حتی بیشتر از آن ادیب شست، هفتاد ساله. یک سینماگر با اولین فیلمی که اکران می شود هنرمند شده است. البته این نگاه در میان اصحاب هنر وجود ندارد. موسیقیدانان و سینماگران برجسته عیار سنجی می کنند. اما در میان مردم ماجرا طور دیگریست.

پس این طبیعیست که مهمترین رویداد فرهنگی ایران در جامعه از نظر خیلی ها جشنواره فیلم فجر باشد یعنی یک شاخه از فرهنگ که نه، یک شاخه از هنر به نام سینما. یکی از دلایل این مسئله هم آن است که سینما به نوعی سایر هنرها را هم درخود دارد موسیقی در سینما است. البته موسیقی مطلوب در فیلم موسیقی است که به گونه ای به خورد فیلم رفته باشد که شنیده نشود.

 با توجه به همه این حرفها می توانیم بگوییم که اولا تحلیل گاردین از روی سیاه نمایی نبوده است و با صداقت نظرش را گفته است. چرا که مضامین بیشتر فیلم های جشنواره فجر امسال همین هایی بود که در آن گزارش آمده است. نه فقط امسال که ما سالهای قبل نیز شاهد چنین موضوعاتی بودیم. خیانت چند سال است که موضوع اول جشنواره فجر است. دو دلیلی که برای این مسئله هم آورده دلایل اشتباهی نیست. کمبود بودجه وفیلم نساختن افراد کار بلد سینما از دلایل مهم است اما مهم تر از آن هم وجود دارد. مهم تر از آن این است که این جشنواره سینمایی اساسا هیچ ربطی به فجر انقلاب اسلامی ندارد. پدیده های فرهنگی در جشنواره فجر که همان فیلمها هستند دوگانگی و تضاد را فریاد می زنند، اما نه آنقدر که بعضی تصور می کنند، این تضاد تا حدی ریشه در همان تکثر فرهنگی و تکثر نظر دارد. اما در جشنواره فجر ما این تکثر متعادل که لازمه فضای فرهنگیست درنیامده است و حتی به سمت تک قطبی شدن و بیگانگی از فضای سیاسی و اجتماعی می رود. طلاق، سقط جنین، خیانت، تجمل گرایی همه مسائل یک زندگی و جامعه مدرن است. که البته حضور این مضامین در هرجشنواره ای که قرار است از جامعه ایران حرف بزند از جمله جشنواره فجر ضروری است. چرا که تمام اینها جزئی از جامعه ماست. از طرفی همه جامعه ما هم فق اینها نیست. جشنواره ای که کلش را صرفا همین مضامین دربربگیرد چگونه می خواهد از زبان زندگی همه مردم ایران حرف بزند. یک زمانی نقدی در سینما مطرح میشد که می گفتند سینمای ایران فقط برای مردم شمال تهران است. بعضی فکر کردند همین که در فیلم هایشان شهرستانها را نمایش دهند کفایت می کند. کمتر به روح این حرف توجهی میشد. درست است که جامعه ایران به سمت مدرن شدن در حال حرکت است. اما تقابل بین سنت و مدرنیته هنوز در فضای فرهنگی و حتی سیاسی ما وجود دارد.

واقعیت این است که سنت ، مضامین و زندگی های سنتی هنوز هم جزئی از جامعه و فرهنگ ایرانی هستند. سنت در جامعه ایران زنده است. نفس می کشد و باید به همان میزانی که در جامعه وجود دارد به آن بها داده شود باید به همان میزان فیلمهایی در جشنواره فجر زندگی سنتی مردم را نمایندگی کنند. یکی از کمبود های جشنواره فجر نداشتن مضامینی بود که بتواند سنت را به زبان سینما بیان کند. چه بسا یکی از اصلی ترین دلایل اقبال فیلم یه حبه قند میر کریمی در سال قبل این بود که توانست تا حدی این بار را بر دوش بکشد. نوستالوژی های سنتی هنوز هم می تواند اصلی ترین برگ برنده یک فیلم نامه نویس ایرانی باشد. واقعیت این است که هر چه جلوتر می رویم این نیاز بیشتر احساس می شود.

مشکل دیگر ما اما فیلم های مدرن ماست. برخلاف کششی که در فیلم نامه هایی با مضامین سنتی وجود دارد فیلمنامه هایی که موضوعاتی مدرن دارند و مسائل یک زندگی مدرن را نمایندگی می کنند، بعضا از واقعیت های موجود به دور هستند. البته باید گفت که این حرف درباه همه این فیلمها صدق نمی کند. به نظر می رسد فیلم هایی که درباره زندگی های مدرن است با وجود سرعت حرکت جامعه به این سمت هنوز آن پختگی لازم را ندارند. چه از نظر فیلمنامه که بعضی آن را اساسی ترین مشکل سینمای ایران می دانند، چه از نظر فیلمبرداری و چه از نگاه کارگردانی.

از نگاه ساختاری که گاردین به کمبود بودجه اشاره کرده بود، مشکل سینمای ایران کمبود بودجه نیست. بلکه وابستگی به بودجه دولتیست. این وابستگی به بودجه دولتی است که باعث میشود کارگردانان ما سفارشی ساز شوند. بودجه دولتی پایه های فضای هنری را متزلزل می کند. نکته این است که بودجه دولتی هیچگاه تنها نمی آید. بودجه دولتی با خود سفارشات دارد. این را بکن آن را نکن دارد. تهیه کننده ها در حالت طبیعی در سینما همه کاره هستند. حال فکر کنید این همه کاره خود سیاستگذار هم باشد. خودش انتخاب کند. خودش جشنواره برگزار کند وخودش هم جایزه دهد. هنر هنرمند در چنین فضایی نابود می شود.

عدم درک متقابل عامل جدایی سینما و فرهنگ از انقلاب

مسئله دیگر همانطور که گفته شد این است که جشنواره فجر فقط نامش جشنواره فجر انقلاب اسلامی است و  درحقیقت هیچ ربطی به فجر انقلاب اسلامی ندارد. حدود 30وچند سال پیش یک تغییر اساسی در جامعه، سیاست و فرهنگ ایران اتفاق افتاد. اقتضای این تغییر در نهاد سیاست تغییر در سایر نهادهای اجتماعی بود. سایر نهادها از جمله فرهنگ بعد از گذشت 30وچند سال هنوز نتوانستند خود را با این تغییر تطبیق دهند که هیچ به عاملی بر ضد این تغییر مبدل شده اند. طبیعی است نهاد فرهنگ روی مردم تاثیر گذار است. جالبتر آنکه سیاستمداران ما نیز اقبال چندانی به هنرمندان نشان نداده اند. این اقبالی که می گویم کمی بیشتر از لبخند زدن ها و شرکت در ختم هنرمندان  و دادن پیام های سیاسی است. در همه جای دنیا حدی از تفاهم میان سیاستمداران و اهل فرهنگ وجود دارد. به عبارتی زمانی که می خواهد تغییر اجتماعی یا انقلابی رخ دهد این نخبگان فرهنگ هستند که حرکت را شکل می دهند. جریان از روشنفکران شروع می شود اما روشنفکران بدون حمایت اهل فرهنگ در به حرکت درآوردن توده مردم  توفیق چندانی ندارند.پس انقلاب تعدادی هنرمند دارد که عقایدش را، افکارش را جلو ببرد. حدود 30وچند سال پیش یک تغییر اساسی در جامعه، سیاست و فرهنگ ایران اتفاق افتاد. ابتدای انقلاب 1979هنرمندان فضای فکری متفاوتی داشتند. ما هنرمند انقلابی کم نداشتیم اما ایدئولوژی انقلاب یک ایدئولوژی حد اکثری با شعار های حد اقلی بود. برای همین هنرمندان نیز ذهنیت چندانی از آینده سیاسی کشور نداشتند. نمیدانستند قرار است چه رخ دهد و در توده سازی مردم توفیق چندانی نداشتند. دغدغه شان چیز دیگری بود برای همین اینبار روحانیون آن زمان هنرمندانه کار روشنفکران و هنرمندان را با هم انجام دادند. روشنفکرانمان هم روشنفکران دینی بودند. روحانیون آن موقع چند ویژگی داشتند. از مردم بودند، در مردم بودند، با مردم بودند و برای مردم بودند. یعنی نقطه مقابل بعضی از روحانیون فعلی بودند. این تغییر اجتماعی در حالی بود که جامعه از نظر اقتصادی رو به رشد بود. رسانه دولت پهلوی جزء قدرتمندترین رسانه های منطقه بود. از نظر تسلیهات نظامی ایران در منطقه حرف اول را می زد. جامعه به سمت مدرن شدن و زندگی شهری در حرکت بود. در مجموع  لغت توسعه واژه ای بود که جامعه ایران به سمت آن حرکت می کرد. اینجا به این مسئله کاری نداریم که آیا این توسعه وابسته بود، یا درونزا. آیا مبتنی بر ظرفیت های داخلی بود یا از خارج تامین می شد. مسئولین سیاسی ما در اداره امور کشور تا چه میزان استقلال رای و نظر داشتند. فقط توصیفی از شرایط جامعه ایران در 1979ارائه کرده ایم. با توجه به اینکه بررسی های علمی می گفت علت تقریبا تمام انقلاب های قرن مسئله سیاسی بوده است پس چرا در ایران انقلاب شد. بعد از بررسی به این نتیجه رسیدند که ریشه انقلاب ایران مسئله فرهنگ بود. شعارهای مردم در روزهای انقلاب اسلامی عمدتا فرهنگی بوده است اما این چه انقلاب فرهنگی بوده است که نتوانسته ابزارهای فرهنگی برای خود داشته باشد؟ یک انقلابی که به قول دانشمندان جنسش فرهنگیست، باید راحت تر بتواند ابزارها و تریبون های فرهنگی برای خودش دست و پا کند. انقلاب 1979یک انقلاب حداکثری، آرمانگرایانه، فرهنگی ، به معنای واقعی کلمه مردمی و توده گرا بوده است. احتمالا تعابیری چون انقلاب مستضعفین یا انقلاب پابرهنگان را زیاد شنیده اید. اما امروز طبقه متوسط شهری در ایران چاق تر از هر طبقه ای است. انقلاب اسلامی تا حدی غلبه سنت بر مدرنیته بود. جامعه امروز ایران به سمت مدرن شدن در حال حرکت است. درست است که ارزشهای سنتی هنوز در عمق باورهای فرهنگی مردم ما ریشه دارند اما گسترش شهرنشینی و فرهنگ مدرن در جامعه ایران 1394یک واقعیت اجتماعی است. خیلی طول کشیده است تا پدیده های جدید فرهنگی از جمله سینما، موسیقی و تئاتر در میان برخی از نهادهای فرهنگی ما در یک بازتعریف مبنایی خودش را با دین تطبیق دهد. اتفاقی که هنوز هم تا رسیدن به آن فاصله زیادی داریم اما تا حدی به این سمت حرکت کردیم. نشانه هایش هم در فیلمی مثل مختار نامه، محمد (ص)، ملک سلیمان و حتی یه حبه قند، آژانس شیشه ای، محیا، خیلی دور خیلی نزدیک و....مشهود است. اما هنوز هم فاصله زیادی بین نهاد سیاست و نهاد فرهنگ وجود دارد. این دو نهاد حتی خیلی جاها قابلیت تکلم با هم را ندارند. آنها اصلا زبان هم را نمی فهمند و حقیقت آن است که از هیچ کدام از آنها هم نمی شود ایراد گرفت. هنرمند اقتضای وجودیش را در هنرش می آورد. سیاستمدار ما باید هنرمند را بفهمد وهنرمند برای اینکه حرف مردم را بزند باید نیم نگاهی به سیاست داشته باشد.

با این وجود مشکل دیگر سینمای ما سیاست زدگی در هنر است. اما این بار نه از طرف سیاستمداران، گویا سینماگران ما هم بدشان نمی آید از نگاه سیاست هنر را تفسیر کنند. متاسفانه هنر مثل بچه ای که در دعوای پدر و مادرش از بین می رود در سینمای ما رو به زوال است.

فرض کنید برای تحویل سال می خواهید به یکی از شهرهای شمالی کشور سفر کنید. متناسب با مسیر دقیقتان جاده مورد نظر را انتخاب می کنید. کسی که بخواهده به شرق استان مازندران برود باید از جاده فیروزکوه یا هراز برود. جاده چالوس زیباست اما اگر مقصد شما آمل یا بابل باشد و از چالوس یا جاده رشت بروید، چند ساعت راه خود را دور کرده اید. ما معمولا در کارهای فرهنگی برای رسیدن به آمل از چالوس می رویم. یعنی هدفمان را با مسیری که می خواهیم در آن قدم بگذاریم نمی سنجیم. و جالب این است که انتظار داریم نتیجه ایده آل هم کسب کنیم. همین مقاله که شما در حال خواندن آن هستید، یک قالب ارائه مطلب است. قالب مکتوب در ارائه پیام برای یک نوع خاصی از مخاطب است. برای کسی که اولین بار است درباره یک مسئله فرهنگی حرفی را می شنود و برای ورود به یک مسئله قالب مکتوب مناسب نیست. نثر هیچگاه جاذبه عکس، صدا و تصویر را ندارد. کسی که اولین بارش است که در یک مسئله ورود پیدا می کند جذابیت می خواهد، باید برایش فیلم پخش کرد، موسیقی گذاشت. اما قالب مکتوب در ارائه پیام برای آدمهای عمیق تر است. برای عمق بیشتر پیدا کردن نسبت به یک موضوع یا مسئله، مخاطبان خاص با نثر خوب ارتباط برقرار می کند. کسی که در در زمینه فرهنگی و سینمااطلاعاتی داشته و الان دنبال کامل کردن آن است. مثل شما مخاطب عمیق که همین الان مشغول خواندن این مقاله هستید.

منابع:

کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت

مبانی سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی، نویسنده: دکتر صالحی امیری

روزنامه گاردین

کتاب دغدغه های فرهنگی موسسه صهبا

کتاب پویایی فرهنگ و تمدن اسلام، نویسنده: علی اکبر ولایتی

مقاله انقلاب سیاسی ایران؛ خیانت و یک دروغ بزرگ

مقاله در ایران آزادی وجود ندارد؟! روزنامه کیهان

                                                                          (سخن بی عیب و نقص تنها بر زبان معصومین جارسیت.)

                                                                                                         محمد حسن خلعتبری

 

786

مقاله های دنباله داری که با عنوان رنگی از فرهنگ در وبلاگ می آورم در حقیقت یک مقاله است که به چند قسمت تقسیم شده.
پس از ارائه در اینجا بناست به صورت عمومی کار بشه خواهشا نکات و نظراتتون رو به صورت خصوص یا عمومی در مورد هر قسمت مرقوم بفرمایید.
ممنون...


 رنگی از فرهنگ

گاردین: خودرو، مواد مخدر و تجردگرایی، جشنواره فیلم فجر امسال را احاطه کردند/ یک عالم فرهنگ از جنس کوه یخ/ دینداران می گویند؟!: موسیقی تعطیل.../کارویژه ارمیا درشبکه من و تو / موجود زنده ای به نام فرهنگ/ یک سینما و یک دنیا مشکل

1)

گاردین: خودرو، مواد مخدر و تجردگرایی، جشنواره فیلم فجر امسال را احاطه کردند

زمانی که نام ایران در رسانه های بین المللی مطرح می شود مردم دنیا معمولا منتظرند خبری از

Ø     مذاکرات هسته ای

Ø     5+1

Ø     حسن روحانی و ظریف وزیر امور خارجه اش

Ø     خاتمی و گفتگوی تمدن هایش

Ø     احمدی نژاد و روحیه استکبار ستیزی اش

و باشناخت ترهایشان هم منتظرند خبری از آیت الله خامنه ای رهبر عالی ایران با تبحر سیاسی اش

بشنوند، اما اینبار یک سوژه غیر سیاسی مورد توجه آنها قرار گرفت. سوژه ای از جنس فرهنگ، آنها از نظر خودشان مهم ترین رویداد فرهنگی ایران در سال 93 را هدف گرفته بودند. تقریبا نیمی از زمستان93 گذشته بود که روزنامه گاردین با انتشار خبری از زمستان فرهنگی در جامعه ایران خبر داد.  جشنواره فیلم فجر انقلاب اسلامی چشمشان را گرفت و برای گزارش این رویداد تیتر زدند:خودرو، مواد مخدر و تجردگرایی، جشنواره فیلم فجر امسال را احاطه کردند در متن این گزارش آمده بود: طلاق، سقط جنین، خیانت، تجمل گرایی اصلی ترین تم جشنواره فیلم فجر امسال را تشکیل دادند و می توان گفت فیلم های امسال از ضعیف ترین فیلم های چند سال اخیر به حساب می آیند.

 این روزنامه فکت های خود را با این تحلیل گره زد که: فیلم های امسال تنها به فکر فروش بوده اند. گاردین به زدن این حرفها اکتفا نکرد و گفت: در این فیلم ها بسیاری از چهره های معروف و داستان های تکراری بدون مفهوم از جمله مواد مخدر و اعتیاد و خیانت دیده می شوند. این رسانه در پایان گزارش خود گفت: "اکنون باید پرسید که چرا بسیاری از کارگردانان ایرانی قادر به ساختن یک فیلم خوب نیستند و چرا آن عده ای که فیلم های خوبی دارند، این هنر خود را ارتقا نمی دهند و بعد از چند سال، این عرصه را رها می کنند.اکنون بسیاری از فیلمسازان در این زمینه با مشکل مالی مواجه هستند ولی در اصل باید گفت دو مشکل اصلی چالش جدی فیلم در ایران است که یکی نبود و غیبت فیلمسازان خوب است و دوم کمبود بودجه."

از طرفی علی جنتی وزیر ارشاد در سخنرانی خود در اختتامیه جشنواره فجر این جشنواره را از بهترین جشنواره های فجر توصیف کرد. و برخی کارشناسان در وزارت فرهنگ و ارشاد هم با آقای وزیر هم نظرند. اما وقتی از سینما گران در مورد تفاوت عمده جشنواره فجر93 با سالهای قبل می پرسیم با جوابهای دیگری روبرو می شویم. کمال تبریزی درباره ممیزی در جشنواره امسال می گوید: "پیش از این و حتی در جشنواره‌های فیلم قبل وبعد از انقلاب هم چنین مرسوم بود که فیلم‌ها بدون ممیزی چندانی به جشنواره می‌آمدند، اما گویا امسال وضعیت تغییر کرده است."

سوال اینجاست آیا مشکل سینمای ایران ممیزیست یا به قول خبرنگار گاردین نبود و غیبت فیلمسازان خوب وکمبود بودجه است؟ یا اینکه باید عامل را در جای دیگری جستجو کرد؟  مگر جشنواره فجر امسال ما چه تفاوتی با سالهای قبل داشته که از دید یک روزنامه انگلیسی زبان انقدر برجسته شده است؟ آیا این گزارش نوعی سیاه نمایی رسانه ای است یا اینکه ریشه در واقعیت فرهنگی دارد؟ جدای از اینها به صرف یک اظهار نظر و گزارش یک روزنامه آیا می توان راجع به وضعیت سینمای ایران حکم کلی صادر کرد؟


(سخن بی عیبت و نقص تنها بر زبان معصومی جاریست)

...محمد حسن خلعتبری...

786


یادداشت سیدمهدی شجاعی بر فیلم «محمد رسول‌الله»

سید مهدی شجاعی: فیلم محمد(ص) اثری قابل اعتنا و کاری سترگ، تاثیرگذار و ماندگار است که آغازگر جریانی در سینمای دینی خواهد بود/ این ظرف اخلاص است که به همه عناصر فیلم، هویت و برکت بخشیده است/ گفته می‌شود که فیلم محمد (ص) با حمایت مستقیم مقام معظم رهبری ساخته شده این قضیه تا چه حدی صحت دارد؟/ یکی از پیام ها به مسئولان نظام و سیاستگزاران و مدیران فرهنگی و هنری این است که افق نگاهشان را و همتشان را اعتلا ببخشند/ اگر در همه سال های پشت سر، یکی از مدیران و مسئولین فرهنگی کشور، از چنین دغدغه و ظرفیت و همّتی برخوردار بود و چنین گام بلندی را در عرصه فرهنگ و هنر برمی داشت، ایشان ناگزیر نمی شدند که مستقیماً به این عرصه ورود کنند/ دولت ها می آیند و می روند و حرف می زنند اما قدم از قدم برنمی دارند، حتی دولت هایی که ادعای صبغه فرهنگی دارند/ مشکل ما در بخش فرهنگ و هنر، قطعا فقدان بودجه نیست/ بدون تعارف و مداهنه می توان گفت که فیلم عظیم و بی بدیل محمد (ص) محصول اعتماد مقام معظم رهبری، به هنرمند متعهد است.

 

786



ره بر در اظهارنظرهای زیادی بر نقش فرهنگ در پیشبرد ارزش ها و اهداف نظام تاکید کرده اند. اما یکی از تاکیدات ایشان همواره وجود ظرفیتی همانند فیلمسازی در کشور برای پیام‌رسانی است.

ایشان فیلم و سینما را عنصر جذاب و رسانه‌ی فوق‌العاده‌ای توصیف کرده اند که از لحاظ اثرگذاری کم نظیر است و بر همین اساس از اهالی فرهنگ می خواهند کارهای ابتکاری در این زمینه انجام دهند.
مروری بر اظهارنظرهای رهبری در مورد برخی فیلم ها و سریال ها را مرور کرده که در زیر می آید:

1. محمد(ص):
این فیلم به کارگردانی مجید مجیدی جدیدترین فیلمی است که رهبر انقلاب در مورد آن اظهارنظر کرده اند. حجت الاسلام سید علی طاهری، سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس نقل کرده که مقام معظم رهبری فیلم محمد (ص) را کامل دیده و آن را مورد تأیید قرار داده اند.

786

روشنفکرنمایی یا دینداری/انتخاب با شماست

مصاحبه نکردن با تلوزیون برای ترس از حاشیه دار شدن



            

توهین به "بهاره رهنما" از کجا شروع شد؟+عکس

فرقی ندارد چه مواضع سیاسی گرفته باشید و مثلا در سال 88از چه کسی حمایت کرده باشید. فرقی ندارد الهام چرخنده باشید یا بهاره رهنما. هنرمندان عزیز زمانی که رفتارتان کمی بوی مذهبی بودن می دهد سریع باید به عواقبش فکر کنید، نمایش رفتار مذهبی یا حتی چیزی شبیه به آن رفتار کردن در جامعه هنری به همین سادگی ها هم نیست، هر چقدر هم توانمند باشید نمی توانید هم روشنفکر باشید و هم مذهبی پس آزادانه یکی از آنها را انتخاب کنید!!!!! و هنگام این تصمیمگیری باید به هزینه های آن هم فکر کنید.

 

موج تخریب بهاره رهنما بیشتر از سوی یک روزنامه نگار اصلاح‌طلب شروع شد، این روزنامه نگار تا کنون توهین های گسترده ای به بهانه های مختلف در صفحه فیس بوک خود منتشر کرده اند.

چندی پیش بهاره رهنما با حضور در برج میلاد برای حضرت رقیه مقتل خوانی کرد و اعلام کرد این کار را به خاطر ارادت به امام حسین و اعتقادتش انجام داده است.

اما این مقتل خوانی به مزاج برخی خوش نیامد و عده ‌ای طبق روال همیشگی خود دست به تخریب این بازیگر زده و توهین های خود در فضای مجازی را منتشر کردند.

در این میان بهاره رهنما در فیس بوک خود نوشت: « من که جز یک فن پیج صفحه ای در فیس بوک ندارم اما شنیدم تو فیس بوک حال خیلی ها خرابه سر مقتل خونی من از بی بی سی و نادر فتوره چی بگیر تا خیلی از روشنفکر نماهای دیگه جوابم فقط به این آدما اینه زیر پرچم حسین (ع) سینه زدن لیاقت میخواد افتخار میکنم که از بچگی این ارادت رو داشتم و دارم جالبه که حتی مصاحبه با تلوزیون رو بخاطر همین حواشی بعد برنامه حذف کردم و انجام ندادم اما نمیدونستم هنوزم ادمای هستن که بخاطر اعتقاد مذهبی که خیلی شخصیه توهین میکنن و به اسم دموکراسی فحاشی میکنن و آنقدر وقاحت دارن که علمداری امام حسین ع رو تحجر بدونن بازم تاکید میکنم من افتخارمیکنم به خواندن مقتل حضرت رقیه در محرم سال هزار و سیصد و نود و سه شمسی و نذر کردم تا زنده ام برأی همه کودکان مظلوم در جنگ و به عنوان سفیر انجمن حمایت از حقوق کودکان مقتل حضرت رقیه رو برأی مردم بخوانم /یا حسین»

در این میان موج تخریب بهاره رهنما بیشتر از سوی یک وبلاگ نویس و روزنامه نگار اصلاح‌طلب شروع شد، البته این روزنامه نگار توهین های گسترده ای به بهانه های مختلف در صفحه فیس بوک خود منتشر کرده است.

این روزنامه نگار این بار مأموریت جدید خود را زیر سوال بردن اقدامات دینی و مذهبی بهاره رهنما قرار داده و در این راستا به توهین به این بازیگر سینما روی آورده است

نادر فتوره چی در قالب کلماتی توهین آمیز شروع به توهین به مقتل خوانی بهاره رهنما کرد و به دنبال آن تعداد دیگری نیز به این توهین ادامه داده تا جایی که بهاره رهنما مجبور به واکنش به این موضوع شد.

به نظر می رسد برخی به خاطر دور کردن هنرمندان از مسیر دینی و اعتقادی آنها دست به هر کاری زده و واهمه ای هم از این اقدامات تخریبی خود ندارند.

786

وقتی که با خودت بلند، بلند فکر فلسفی می کنی

پراکنده گویی در باب، سینما، تکنولوژی و فرهنگ

سینما و در معنای عام آن تکنولوژی یک ابزار نیست، یک ظرف نیست که هر چیزی درونش ریخت آن شکل و ظاهر را به خودش پیدا کند و در عین حال و با یک زاویه ی دید دیگر هم میتوان گفت تکنولوژی همان پیام هم نیست که مک لوهان می گوید. این یعنی قدرت تکنولوژی مطلق نیست اما قدرتمند است  و بدون شک در پیام و هدف تاثیر گذار است.


550px-Make-Water-Candles-Step-3                 

 پس سینما (تکنولوژی) چیست؟

شاید بتوان گفت سینما یک راه است. در یک راه شما برخی جاها مجبور هستید بپیچید، مسیر را عوض کنید. طبیعتا برای اینکه این راه را به بهترین نحو و با سریع ترین زمان برویم باید ابتدا راه را بشناسیم. پس باید تکنولوژی را بشناسیم. باید آن را خوب بشناسیم حتی از قبل از اینکه کاملا در میان مردم رایج شود. ما باید رسانه را بشناسیم، باید سینما را بشناسیم. تا بدانیم کجای این جاده باید پیچید و کجا اگر نپیچیم برایمان گران تمام میشود.


حالا سوال این است که تکنولوژی، سینما و اساسا رسانه چه نوع جاده ای هستند؟ جاده ی کفی هستند که احتمال دارد مثلا در آن خوابمان ببرد و یا مثل جاده ی چالوس پر پیچ و خم هستند و چه آرام حرکت کنیم چه سریع اگر جایی جاده بپیچد و ما نپیچیم جایمان صاف وسط دره است. این به این معنی است که هیچ میانه ای وجود ندارد. اینجا ما درون یک جبر تاریخی قرار داریم یعنی یا باید جاده ( رسانه) را شناخت و جان سالم از پیمودن این مسیر به در برد و یا با عدم شناخت جاده و اصرار بر اینکه مثلا ما باید از جاده ی رشت می آمدیم نه چالوس محکوم به مرگ بود.(کسانی که هنوز کل تمدن غرب را نفی می کنند و مثلا قائل به ریاضی و فیزیک اسلامی هستند.) پس باید ماهیت سینما را شناخت، سینما مثل یک شمشیر است بالاخره به هر طرف که بچرخد سر کسی را میزند این یعنی یک تکنولوژی خنثی نیست. و اساسا شاید هیچ تکنولوژی خنثی نباشد.                                                                                                                                                       42856        

حکایت بعضی در برخورد با تمدن غرب و متعلقات آن مثل رسانه اینچنین است. شکی نیست که بهتر است ما زمین بازی خودمان را داشته باشیم. مثلا جاده را خودمان ساخته باشیم. برای همین گفته می شود که باید زمین بازی تعریف کرد و نباید در زمین بازی فرد دیگری بازی کرد مثل پدری که به فرزندش می گوید:( یا تو خونه با ماشین بازی کن یا تو حیاط دوچرخه بازی کن کودک فکر می کند که آزاد است در انتخاب اما در هر صورت کودک در زمین بازی پدر راه می رود زمانی این آزادی وجود دارد که بتواند در خانه را باز کند و در کوچه بازی کند.)


شرکت های فعال در حوزه تکنولوژی در چه سالی بنا نهاده شده اند؟

حالا سوال این است که این شناخت زمانی که ما در مبناها با یک جامعه و فرهنگ دیگر اختلاف داریم به چه درد می خورد؟ پاسخ روشن است اول اینکه ما در خلا زندگی نمی کنیم پس آینده و سرنوشت دیگر ملت ها و کشورها به آینده و سرنوشت ما گره خورده است و ما چه بخواهیم چه نخواهیم به آنها ربط پیدا می کنیم حال با این مقدمه میتوان گفت که اگر شما فرمول های تحلیلی کسی را بفهمید به راحتی می توانید با ذهن او بازی کنید. مثلا یک شبکه ی ماهواره ای ابتدا از سریال های کره ای شروع کرد برای جذب مخاطب ایرانی و سپس با یک شیب ملایم تضاد های فرهنگیش را بیشتر در برنامه هایش نشان داد سوال این است که ما چرا نباید تحلیل کنیم که چرا مخاطب از این خوشش می آید؟ چرا الان سریال های کره ای انقدر مورد توجه مردم است؟


پس شناخت اولیه از یک رسانه خیلی اهمیت دارد مثلا وقتی یک خانم و آقا با هم تنها میشوند در ماهواره وقتی که شما در خانواده باشید و فرزندتان هم نشسته باشد کانال را عوض میکنید اما در رسانه  داخلی این کار را نمی کنید چون می گویید این راسانه مثلا صحنه ی عمل جنسی را نشان نمی دهد. شما با پیش انگاره تصمیم میگیرید.

غذای بد مزه زائقه را عوض می کند این امر در خصوص فیلم و سریال هم به چشم می خورد یعنی با دیدن فیلم بد سلیقه ی عمومی زاید می شود و آنوقت است که دیگر آن اکثریت سلیقه اش به درد نمی خورد که قرآن میگوید اکثرهم لایعقلون.... این حرف درست است و حقیقت دارد اما این نباید باعث از بالا دیدن مردم شود. اینکه من میدانم و مردم نمی دانند. ما در زمان جوامع پیامبران که میبینیم قرآن می گوید اخاهم یعنی به پیامبر می گوید اینها برادران تو هستند کسی که از مردم فاصله بگیرد مرگ برایش حتمی است.



 پیامبران زمان ما نه دریا شکافتند نه عصایشان اژدها شده و نه خیلی کارهای دیگر کرده اند معجزه ی پیامبر این عصر  باید با مردم بودن باشد. نباید برای مردم قیم باشیم. دوران قیم مآبی گذشت. طبیعتا این حرف به معنای ساده لوحی و پذیرش آنارشیسم فرهنگی نیست. شعار دادن، برخورد شعاری و خنثی بودن عین هم دیگر است.

(سخن بی عیب و نقص تنها بر زبان معصومین جاریست.)

786

سلام به همگی

امیدوارم تا اینجای سال اتفاقای خوبی براتون افتاده باشه.

تو برنامه ی چهارشنبه شب راز کانال چهار گفتگویی بود بین آقای حاتمی کیا با نادر طالب زاده، که به نظرم حداقل یه بار خوندنش خالی از لطف نباشه. به خصوص برای دوستانی که علاقه ی زیادی به سینما و زمینه های هنری دارند. این گفتکو تا حدی به شناختن نوع نگاه سینماگران ما کمک می کنه. البته امیدوارم صداهای دیگه ای که تو سینما وجود داره و همین الان جریان حاکم سینمای ما هم هست بیان و به این حرفا پاسخ بدن و از نظر خودشون به صورت منطقی دفاع کنند البته این دفاع طبیعتا نمی تونه حرفای آقای علی معلم که بعد از جشنواره زده شد باشه چون به جای نقد منطقی بیشتر حواشی رو مطرح کرده بودن.
بخشی از صحبت های سازنده ی فیلم (چ) رو با هم می خونیم:



باید بدانیم برای چه آمده‌ایم و میخواهیم چه بگوئیم

حاتمی‌کیا: این آرزوی همه ی کارگردان ها است که فیلمهایشان با توده زیادی از مخاطب درگیر شود اما تا فیلم را نسازیم نمیتوان فکری کنیم ما باید در فیلممان عناصری مثل جذابیت و قصه گویی و حرف زمان و .. را داشته باشیم تا بتواند جذب مخاطب کند.
در اصل باید بدانیم برای چه آمده‌ایم که میخواهیم چه بگوئیم در این سینما؛ یک فیلمهایی در لحظه جذب مخاطب می‌کند و برخی فیلمها در طول زمان کارش دیده میشود و باید بعنوان سردمدار حرکت شناخته شود.

میخواستم هم به حال جواب بدهم و هم به فکر آینده باشم

مهمترین مسأله من در "چ" همین حرکت در مسیر زمان بود. فیلم ساختن درباره شهید چمران برایم ریسک بود. می‌ترسیدم چون که خیلیها شناختهای متفاوتی از شهید چمران دارند و من باید به جنگ این شناختها میرفتم و در آن نفوذ کنم. باید حرفی که مستقل خودم هست را بزنم؛ برای همین نمی‌توانستم در زمان ساخت "چ" فکر کنم که مخاطب آیا با من راه خواهد آمد یا نه؟
 من میخواستم حرف زمان حال را هم جواب بدهم و به درد آینده هم بخورد. چمران را بیشتر چریک دیده بودیم درحالیکه او چهره دیگری دارد و به دنبال ختم خیر کردن ماجرا بود؛ احساس کردم به درد الان میخورد.

786

ظهور یک امپراتوری/یا همان(2)300

قسمت دوم فیلم سینمایی ۳۰۰ که ماجراهای آن فصل دیگری از نبرد جنگجویان اسپارت در برابر حملات سپاه خشایارشا پادشاه هخامنشی است چهار هفته پیش روی پرده آمد. قسمت اول این فیلم که از نظر پرداخت تصویری شمایی نیمه انیمیشن دارد، در سال ۲۰۰۶ اکران شد و مردم  مسئولان کشورمان به خاطر تحریف وقایع تاریخی و توهین به فرهنگ ایران باستان به شدت از آن فیلم انتقاد کردند.
این فیلم با وجود اینکه از نگاه فنی و حتی کارشناسان حوزه ی سینما در سراسر دنیا در حد خیلی از جایزه ی های بین المللی نبود توانست جوایز ارزنده ای کسب کند که این اتفاق بیشتر نشان دهنده ی نفوذ برخی از عوامل ضد ایرانی در سطوح بالای تصمیم گیران فرهنگی در دنیا است. نفوذی که برخی معتقدند حتی انتخاب فیلمی مثل جدایی نادر از سیمین برای اسکار به دلیل نشان دادن تصویر سیاه از داخل ایرن بوده است.
اما همینک ظهور یک امپراتوری در صدر جدول پرفروشترین های هفته گذشته سینماهای برزیل، مکزیک، بریتانیا، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و روسیه قرار گرفت.

3003439363

 

 ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری

Rise of an Empire:300

کارگردان : Noam Murro

نویسنده : Zack Snyder ، Kurt Johnstad

بازیگران :         

Sullivan Stapleton…Themistokles

Eva Green…Artemisia

Lena Headey…Queen Gorgo

Hans Matheson…Aesyklos

و…                      

ژانر : اکشن

رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای ۱۷ سال)

زمان : ۱۰۲ دقیقه

 

پل کارتلج پروفسور فرهنگ یونانی در دانشگاه کمبریج پنج اشتباه تاریخی فیلم ظهور یک امپراتوری را برمی شمارد.

۱- ایراد اول در عنوان فیلم است. عنوان فیلم "۳۰۰: ظهور یک امپراتوری" است. اما منظور ظهور و قدرت گیری کدام امپراتوری است؟ اگر منظور"امپراتوری آتنی" است باید گفت که این امپراتوری حداقل دو سال پس از حوادثی که فیلم روی آن تمرکز دارد یعنی نبردهای دریایی آرتمیسیوم و سالامیس که هر دوی آنها در سال ۴۸۰ قبل از میلاد روی دادند، به مرور شکل گرفت.


۲- داستان فیلم با پرتاب یک تیر اعجاب آمیز که هیچ حقیقت تاریخی ندارد آغاز می شود. این تیر را یک قهرمان آتنی به نام تمیستوکل در جریان نبرد ماراتون در حومه شهر آتن در سال ۴۹۰ قبل از میلاد از کمان خود رها می کند و در کمال شگفتی داریوش بزرگ، پادشاه ایران را می کشد.

در کنار او، خشایارشا پسر و جانشین وی ایستاده است. هر چند داریوش پادشاه ایران این کارزار نظامی را علیه یونان شروع کرد ولی نه او و نه پسرش خشایارشا هیچکدام در این نبرد حاضر نبودند.

 

1403101112777rs

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اوگراین در نقش آرتیمیس فرمانده ی لشکر ایران


786

چ

نقد فیلم {چ} بهترین بهانه است برای آنکه به یک شکاف درون سینمای ایران اشاره کنم  پس این نقد را از اینجا شروع می کنم از اختلاف بین دو دیدگاه که چندی پیش بعد از مدت ها از نهان دل کارگردانی به نام حاتمی کیا سر باز کرد.
آنجا که درباره ی فیلم از اسکار برگشته ی جدایی نادر از سیمین گفت:
« باید در فیلم امید داده شود. من نمی‌بخشم خودم را که در فیلمم مخاطب را ناامید کنم. در این کائنات و جهان به این بزرگی من چه کسی هستم که یخی را به جان جامعه بیاندازم و نوید پوچی به جامعه بدهم. یا القا کنم که آسمان ابری است و هیچ سوراخی جهت عبور نور امید وجود ندارد. این کار خیلی بی‌انصافی است و خیلی بی‌اخلاقی است. خفقانی که هنرمند با هنرش ایجاد می‌کند صد برابر بدتر از خفقان سیاسی است. نباید در فیلم‌مان بگوییم که هیچ امیدی نیست و نشان دهیم که همه دروغ می‌گویند. بچه و بزرگ دروغ می‌گویند. همه جبرا دروغ می‌گوییم و تقصیر خودمان نیست و در آخر نتیجه‌گیری کنیم که برویم آن سوی آب. متاسفم که به چنین شرایط هنری رسیده‌ایم.»

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/9025/18/FarhadiHatamikia-CaffeCinema.jpg

حرفی که گفتنش در فضای جبرگرای هنرمندان ما و در آن سیل تعریف و تمجیدها از جدایی به نوعی رفتن روی مین بود. کاری که به نظر می رسد حاتمی کیا از آن ترسی ندارد. آخر او بچه ی جنگ است هر چند که برخی بخواهند شخصیتش را مصادره کنند اما به هر حال حاتمی کیا، حاتمی کیاست.
چندی نگذشت که اصغر فرهادی درمصاحبه با همشهری جوان و در پاسخ به حرف حاتمی کیا در خصوص جدایی  گفت:
ایشان باشعورتر از آن هستند که این حرف را از سر اعتقاد و صداقت گفته یاشند. خیلی از سینما گران این اظهار نظر را کمی تند و غیر حرفه ای تلقی کردند چرا که ته مایه ی جمله ی آقای فرهادی توهین است. در حالی که انتقاد ابراهیم حاتمی کیا یک نقد سینمایی است و شاید چنین پاسخی برای چنین نقدی مناسب به نظر نرسد چرا که فرهادی هم می توانست با نفی حرف حاتمی کیا از نوع نگاهش در جدایی دفاع کند. به هر حال نگاه فرهادی هم نگاهی نیست که صد درصد غیر قابل دفاع باشد والبته با تغییراتی کاملا منطقی به نظر می رسد. به خصوص اگر این نوع نگاه را با هنر فنی که در جدایی از آن استفاده کرده ترکیب کند. یادم است که به شخصه وقتی که این فیلم را می دیدم پلک نزدم. هنر فنی که می توانست برای گفتن حرف های بهتری استفاده شود. فرهادی می توانست بگوید وظیفه ی یک هنرمند نشان دادن زشتی های جامعه است برای اصلاح جامعه. هرچند که باز هم این سوال مطرح می شود که اگر این چنین است چرا نتیجه ی گیری غیر مستقیم فیلمش این است که فرزند سیمین با نگاه کردن به نادر در سکانس پایانی رفتن با سیمین و ترک دیار را انتخاب می کند. چرا فیلمی که شرایط داخلی جامعه ی ما را با دروغ، فقر و فریب می آراید باید در دنیا این چنین مطرح شود؟ چه بسا اینجا دیگر اسکار گرفتن جدایی معنای گنج از رنج ساختن را نداشته باشد و تفسیر دیگری برای خودش پیدا کند. بگذریم از هنر فرهادی و قوی بودن فیلمش از نظر فنی اینها همگی نقد محتواست و اختلاف دیدگاه در زمینه ی محتوایی. به هر حال این نوع پاسخ دادن از یک کارگردان و به اصطلاح هنرمند کمی بعید به نظر می رسد. شاید اگر فرهادی منطقی جواب می داد پذیرش عمومی حرفش بیشتر امکان پذیر می شد.
طبیعتا انتخاب مردم ما هنر امیدوار و در عین حال واقع بین خواهد بود نگاه فیلم {چ} به مسائل هم از همین جنس است از جنس واقع بینی امیدوارنه.

رونمایی از نیمی از کلکسیون سی و دومین جشنواره فیلم فجر