ظهور یک امپراتوری/یا همان(2)300
این فیلم با وجود اینکه از نگاه فنی و حتی کارشناسان حوزه ی سینما در سراسر دنیا در حد خیلی از جایزه ی های بین المللی نبود توانست جوایز ارزنده ای کسب کند که این اتفاق بیشتر نشان دهنده ی نفوذ برخی از عوامل ضد ایرانی در سطوح بالای تصمیم گیران فرهنگی در دنیا است. نفوذی که برخی معتقدند حتی انتخاب فیلمی مثل جدایی نادر از سیمین برای اسکار به دلیل نشان دادن تصویر سیاه از داخل ایرن بوده است.
اما همینک ظهور یک امپراتوری در صدر جدول پرفروشترین های هفته گذشته سینماهای برزیل، مکزیک، بریتانیا، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و روسیه قرار گرفت.
۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری
Rise of an Empire:300
کارگردان : Noam Murro
نویسنده : Zack Snyder ، Kurt Johnstad
بازیگران :
Sullivan Stapleton…Themistokles
Eva Green…Artemisia
Lena Headey…Queen Gorgo
Hans Matheson…Aesyklos
و…
ژانر : اکشن
رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای ۱۷ سال)
زمان : ۱۰۲ دقیقه
پل کارتلج پروفسور فرهنگ یونانی در دانشگاه کمبریج پنج اشتباه تاریخی فیلم ظهور یک امپراتوری را برمی شمارد.
۱- ایراد اول در عنوان فیلم است. عنوان فیلم "۳۰۰: ظهور یک امپراتوری" است. اما منظور ظهور و قدرت گیری کدام امپراتوری است؟ اگر منظور"امپراتوری آتنی" است باید گفت که این امپراتوری حداقل دو سال پس از حوادثی که فیلم روی آن تمرکز دارد یعنی نبردهای دریایی آرتمیسیوم و سالامیس که هر دوی آنها در سال ۴۸۰ قبل از میلاد روی دادند، به مرور شکل گرفت.
۲- داستان فیلم با پرتاب یک تیر اعجاب آمیز که هیچ حقیقت تاریخی ندارد آغاز می شود. این تیر را یک قهرمان آتنی به نام تمیستوکل در جریان نبرد ماراتون در حومه شهر آتن در سال ۴۹۰ قبل از میلاد از کمان خود رها می کند و در کمال شگفتی داریوش بزرگ، پادشاه ایران را می کشد.
در کنار او، خشایارشا پسر و جانشین وی ایستاده است. هر چند داریوش پادشاه ایران این کارزار نظامی را علیه یونان شروع کرد ولی نه او و نه پسرش خشایارشا هیچکدام در این نبرد حاضر نبودند.
۳- فیلم از صحنه نبرد ماراتون یکباره به ده سال بعد خیز برمی دارد و حرکت ناوگان دریایی سپاه ایران به سوی قلمرو یونان را نشان می دهد.
فرماندهی این ناوگان با یک زن یونانی است، آرتمیس، ملکه هالیکارناس که امروزه بودروم نامیده می شود. طبق اسناد و نوشته های هرودوت اندیشمند یونانی و مورخ جنگ های ایران و یونان که در همین دوران می زیسته، آرتمیس یک شخصیت واقعی است.
او یک ملکه یونانی بود که در نبرد سالامیس در اردوی ایرانی ها می جنگید. ولی او فرمانده ناوگان دریایی ایرانی ها نبود. اسناد نشان می دهد که از حدود ۶۰۰ کشتی که در آن نبرد شرکت داشتند ملکه آرتمیس فقط چند کشتی در اختیار سپاه ایران قرار داده بود.
۴- سازندگان این فیلم یک صحنه معاشقه طولانی و عریان را در این فیلم گنجانده اند. این معاشقه کاملا ساختگی و تخیلی بین دو دشمن یعنی آرتمیس و تمیستول و درست در فاصله دو نبرد آرتمیسیوم و سالامیس روی می دهد و طبیعتا آنطور که در داستانهای تخیلی رایج است به عنوان نوعی دیپلماسی بین دو دشمن ارائه می شود.
۵- اما مهمترین نکته غلط تاریخی که در عین حال قرار است اوج حماسی این داستان باشد، مقطعی است که سپاه یونان به فرماندهی تمیستوکل برای پیروزی در نبرد سالامیس به کمک نیروی دریایی قدرتمند اسپارت نیاز پیدا می کند و ناوگان دریایی اسپارت به فرماندهی یک ملکه یونانی دیگر، گورگو (بیوه لئونیداس که قهرمان بخش اول فیلم ۳۰۰ بود)، درست سر به زنگاه از راه می رسد.
فقط ۱۶ کشتی در اختیار ناوگان دریایی یونان قرار داده بود که مجموع آن حدود ۴۰۰ فروند بود. و درست مثل کمک آرتمیس به سپاه ایران، حضور اسپارت و کشتی های آنان در این نبرد تاثیر چندانی نداشت.
نه تنها مردم ایران بلکه حتی اگر مردم اسرائیل به تولید این فیلم اعتراض کنند تعجبی ندارد. کارگردان فیلم اسرائیلی است. اسرائیلیها خود بهتر از تاریخ میدانند که کورش هخامنشی برای ملت یهود چه کرد و این که اینگونه به تاریخ یک ملت بزرگ توهین شود. شاید اگر کمی انصاف داشته باشند به راحتی برایشان پذیرفتنی نباشد.
این فیلم نشان دهنده ی عمق کینه برخی نسبت به تاریخ و فرهنگ عظیم و کهن ایران زمین است که اگر واقعا این رقیبان ایران در کره ی خاکی با ایدئولوژی و اعتقادات ایرانی ها مشکل داشتند و ما می توانستیم با کنار گذاشتن این ایدئولوژی با آنها رابطه ای نزدیک و صمیمانه برقرار کنیم پس دیگر این حمله به تاریخ و تمدن ایران و ایرانی چه معنا دارد. در ماجرای فیلم 300 در برخی از سالن ها ی اکران برخی نمادهای ایران و همچنین پرچم کشورمان را در کف سالن ورودی گذاشته بودند تا همه از روی آن رد شوند برخی از هم وطنان عزیزمان که شاید هیچ اعتقاد مذهبی هم نداشه باشند اما صرفا برای ایرانی بودنشان ارزش و احترام قائلند برای ورود به سالن از کنار می رفتند و راضی نمی شدند که نمادها ی ملی ما را لگد کنند. وقتی احساسشان را توصیف می کردند می گفتند ما حس تحقیر شدن داشتیم. کم کم باور گروه دیگری به واقعیت نزدیک تر می شود که معتقدند آنها فقط با مسلمان بودن ما مشکل ندارند برای بعضی وجود ایران قدرتمند مستقل در استراتژیک ترین نقطه ی جهان غیر قابل تحمل است.
سیساست مداران بزرگ جهان سر منافع به حق یا به ناحقشان با کسی شوخی ندارند. خیلی از کسانی که به ما لبخند می زنند رویای تجزیه ی ایران را در سر می پرورانند و جنگ فرهنگی بهترین راه آن ها برای ضربه زدن به شکوه تاریخی این تمدن بزرگ است. فیلم هایی مثل آرگو و 300تنها هدفی را که در دنیا دنبال می کنند همین است و در مقابل ما روز به روز در زمینه های فرهنگی منفعل تر میشویم.
غرب زده هایمان با مدل خودشان و به اصطلاح مذهبی های دور از شرایط زمان هم به نوعی دیگر و در این میان این فرهنگ جامعه است که بیشترین ضربه را می بیند.