786
سال سرنوشت؟!
برخلاف خیلی ها اصلا دوست ندارم برای من قصه ی سرنوشت از سرنوشته شود. سال قبل را یادت هست؟ من، تو و قصه ی مزه ها.
سال قبل از اشتیاقم گفته بودم، اشتیاق برای خواندن از روی دست سرنوست و شاید
خط زدن دستش.
اما امسال....
امسال شاید سال سرنوشت باشد برای من. سال تصمیم. امسال به من میگوید و برایم می نویسد که تا
سالها چگونه باشم. و من اصلا دوست ندارم این بار دستش را خط بزنم بگذار با تمام
وجود بنویسد که خوش خط می نویسد. و من پله ها را یکی پس از دیگری طی میکنم که راه همین نزدیکیست.
27 اردیبهشت امسال حکایت شمع هایی که فوت می شوند و غم هایی که دود ....(با تشکر از صاحب این تعبیر)
جاده ی رمز آلود سرنوشت انگار اینبار حال و هوای دیگری دارد. همه جا را مه گرفته است چشم چشم را نمی بیند و من عاشق این مه و گرفتگی ام عاشق بوی نم که مجوز پرواز خاک را صادر می کند. حس می کنم نمی توانم مثل همیشه تصمیم بگیرم مثل همیشه باشم. باید فکر دیگری کرد برای رانندگی در این جاده ی مه آلود. چشمانم را می بندم و پدال گاز را فشار می دهم. پس چشم دل کجا به درد می خورد؟ جاده ی سرنوشت آغوشش برای من باز است اینبار، و من فقط یک قدم تا لمس آغوش سرنوشت فاصله دارم. تنها یک قدم...
مطلب مرتبط
ایشالا با برکت باشه...
تصمیم؛اصلا انگار واژش به آدم استرس میده...
اگر که تصمیم سرنوشت سازی باشه_در باره تحصیل یا ازدواج یا هر تصمیمی بزرگ دیگه_امیدوارم بهترین تمیم رو خود خدا به دلت بندازه...
امیدوارم خدا بابت تصمیمامون هیچوقت بهمون پشیمونی نده!!
امیدوارم خدا حدی از ایمان رو بهمون بده که با توکل به خودش تصمیم بگیریم و با امید به کمکش اقدام کنیم و نتیجه رو به دست خودش بسپاریم..
راستی ارشد چی شد؟
میاری؟
میری؟
امیدوارم هرچی به صلحته پیش بیاد واست.
اینو قلبا گفتم..