پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

یادمان باشد

انتخابات همه چیز نیست همه ی زندگی نیست شخصیت آدمها خیلی بزرگتر از آن است که در حمایت از یک نامزد خلاصه شود با انتخاب شدن یا نشدن یک نفر در انتخابات خیلی چیزی عوض نمی شود ایران همان ایران است کشور همان است. رهبری همان است.

 

بحث های انتخاباتی هیچگاه ارزش این را ندارد که دوستیمان با کسی کم رنگ شود فرقی نمی کند که این رفاقت یک نهال نوپا باشد یا یک درخت تنومند.

 

                                  

 

ارزش این را ندارد که بیمار بد حالی برای دیر رسیدن به بیمارستان بمیرد فقط و فقط برای اینکه چند طرفدار یک نامزد می خواهند در خیابان فریاد حمایتشان را سر دهند. ارزش این را ندارد که به جان هم بیفتیم. ارزش شکستن دل کسی را ندارد.

انتخابات خیلی ارزشمند است اما ارزش خیلی چیزها را ندارد...



یادمان باشد رقابت های انتخاباتی ، رفاقت های چند ساله را خدشه دار نکند !

(اینا رو همینجوری نوشتم و واقعا کس خاصی تو ذهنم نیست.)

 

نظرات  (۳)

سلام

من فکر نکنم اینو همینجوری نوشته باشید.

درسته که نباید مزاحم مردم شد ولی در همه جای دنیا این طبیعیه و خاصیت آدم ها در این مواقع است. البته اینکه رفاقت ها و دوستی ها بخاطر این چیزها خدشه دار میشه واقعا مایه تاسف است.

پاسخ:
سلام
        چرا واقعا همینجوری نوشتن و منظور خاصی که به خودم مربوط بشه نداشتم البته در اطرافم و بین سایرین چنین چیزایی دیدم که این به ذهنم رسید.
ایشالا روزی بیاد که دیگه شاهد چنین چیزایی نباشیم.
منم فک می کنم همین جوری ننوشتی 
همون جوری بوده 
ای رفیقی که با محمد حسن به زدی ، به هم نزن



(محمد حسن خیلی خوب دارم راضیش می کنم ها)


ای رفیقش آدم باش ،‌محمد حسن به این خوبی ......... از دستت میره ها
بعد بدبخت میشی .... آواره....... معتاد.......... شوشه کش 

حالا خودت انتخاب کن رفاقت با محمد حسن یا شوشه


( محمد حسن مطمئنم همین فردا متحول میشه و بهت زنگ می زنه .... یادت باشه اولش واندی)
:))))))

پاسخ:
دیییییییییوونه!!!

بابا چرا حالا همه انقدر جدی میگیرن.

به جان خودت من الان نه تنها رفاقتم با اینوریها بیشتر شده چون به بعضی حرفام رسیدن که با اونوری هام بعد  از انتخابات بیشتر رفیق شدم.

دیگه به چه زبونی بگم. این یه سوژه ی ذهنی بود که از 88 می خواستم یه جا بهش بپردازم که اینجا شد.
منم فکر نکنم اینو همینجوری نوشته باشی
(فقط محض حرص دادن:)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی