پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

786


/حرف خوب/


1)۵ چیز را از کودکان بیاموز:

  • در حال زندگی کن تا لذت ببری.
  • شادی را گران نکن
  • با تمام وجود (از خدا) بخواه.
  • کینه را از ذهن و زندگی دور کن.
  • همواره در حال تلاش باش.



2) خدایا ما را ببخش که، در کار خوب یا جا زدیم یا جار زدیم.


عکس و تصویر جاخالی دادن به روش گربه


3) هر گاه پست های بزرگ به انسان های کوچک سپرده شود، پست ها پایکوبی می کنند.


جشن پایکوبی هیلاری کلینتون اینبار در آفریقا ! + عکسها


4)کسی که هیچ کاری نمی کند، هیچ اشتباهی نمی کند و کسی که هیچ اشتباهی نمی کند، هیچ چیز یاد نمی گیرد.


1x1.trans ترس از اشتباه کردن


5) کسی شایسته آزادی است که بر هوس های خود مسلط شود- “گوته”


786

قبل از هر چیز باید یاداوری کنم که آوردن این مطلب در این صفحه صرفا به دلیل نو بودن و تازگی آنهاست و نمایانگر هیچگونه تایید مستقیم و یا حتی ضمن صاحب این وبلاگ نیست. این نوع نگاه نسبت به مسئله مک فارلین تا به امروز در رسانه ها به صورت علنی وشفاف بیان نشده است. لذا صحبتهای محمد خامنه ای در این گفتگو و حتی جزئیات آن از اهمیت فوق العاده برخوردار است، حداقل به عنوان یک نوع نگاه و زاویه دید جدید نسبت به مسئله مک فارلین.


                                           خوانشی از ماجرای مک فارلین که مطمئنا تا به حال نشنیده اید

گفت و گوی صریحی با آیت الله سیدمحمد خامنه ای داشته ایم که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید

رازگشایی از سفر «مک فارلین» به ایران

این گفت وگو پس از آن انجام شد که مجله ای به نام «رمز عبور» در شماره های پیشین اش، روایتی شنیده نشده از وقایع سیاسی دهه ۶۰ ارائه دارد و این روایت مورد توجه سید محمد خامنه ای قرار گرفته بود. وی پس از پیگیری های فراوان، راضی به مصاحبه شد و تأکید داشت که این اظهارات را نه از منظر سیاسی، بلکه به دلیل ثبت آن در تاریخ و ضرورت ارائه نسخه ای واقعی و شفاف از حوادث آن روزها، بیان می دارد. وی تأکید می کند حرف ها و مستندات بسیار دیگری نیز دارد که اگر ضرورت ایجاب کند، آنها را نیز بازگو خواهد کرد.

 

ریشه های تمایل {حواشی} آقای هاشمی رفسنجانی برای ارتباط با امریکا از ابتدای پیروزی انقلاب چه بود؟

این موضوع ریشه عمیقی دارد و به نگاه آمریکا به نظام و انقلاب اسلامی برمی گردد، وقوع انقلاب اسلامی ایران برای غرب استکباری واقعه باورنکردنی و سنگین و گیج کننده بود. آمریکا به سبب سیاست غلط، نزدیک بین و عجولی که دارد بلافاصله برای براندازی انقلاب و نظام دست به کار شد. اول طرح کودتای ۲۲ بهمن ۵۷ بود که عمل نکرد. بعد از آن بر سیاست مقابله سریع و نابودکننده انقلاب را پیش گرفت تا قبل از آن که موج انقلاب اسلامی ایران به ملل دیگر برسد آن را کسب کنند و مثل مصر چند سال گذشته، آن را به حال اول و بدتر از آن درآورند.

 

پس از آنکه با عنایت الهی طرح های آمریکا با شکست روبه رو شد، امید به نفوذی های خود در ایران بستند که بیشتر آنها در آن زمان در نهضت آزادی و جبهه ملی بودند. هوشیاری امام و عزم ملت مسلمان ایران باعث شد که گرچه قدری دیر شده بود ولی امام خمینی (ره) مهدی بازرگان را به کناری بگذارد و نهضت آزادی را که برای اسارت دوباره ملت نقشه ریخته بود، ابطال و برکنار کند.

امید بعد آمریکا به منافقین و بنی صدر بود که آنهم به شکست انجامید. در این بین و در تمام مدت، توجه اتاق فکر سیاست خارجی آمریکا و گروه صهیونیستی پشت سر آن، به راه دیگری هم بود، اول آنکه اگر شد امام را مستقیم یا غیر مستقیم از بین ببرند و شخصی مناسب و مورد قبول خود را نصب کنند و از آن راه به تدریج انقلاب را به تحلیل ببرند و ساقط کنند و اگر نشد با توجه به بیماری قلبی امام و امکان وقوع رحلت امام با صبر و تأمل به فکر جانشین امام باشند.


تصمیم سرنوشت‌ساز در 6 فروردین+ تصاویر

این فکر از اول انقلاب هم وجود داشت و شهید کردن شهید مطهری بر همین اساس بود چون به طور طبیعی همه آگاهان می دانستند که جانشین امام یا شهید مطهری یا آقای منتظری و یا آقای بهشتی است و دشمن فکر می کرد در صورتی که راهی با توافق با آنها پیدا نشود باید آنها را از سر راه برداشت، پس از شهادت استاد مطهری نگاه به سمت این ۲ نفر دیگر رفت. آقای منتظری شخصاً دست دوستی با آمریکا نمی داد ولی در اطراف او کسانی بودند که با ساواک سابقه همکاری داشتند و به آمریکا ندای همکاری داده بودند. مرحوم شهید بهشتی هم ... باز مردی دشوار و علی رغم ظاهری لیبرالیستی، متدین و به انقلاب وفادار بود. و خودش را به غرب نمی فروخت و شهادت او نشان داد که اولاً از همکاری با وی مأیوس بودند ثانیاً مانع توجه و کار کردن آنها روی دیگران از جمله شیخ اکبر هاشمی می شد که آمریکا در گوشه چشم او را هم نامزد کرده بود و بخوبی نقاط ضعف او را می دانست. بنابراین گزینه مورد نظر فقط هاشمی و بیت مرحوم منتظری بود. چون آمریکا طبق معمول همواره بیش از یک گزینه و نامزد را در نظر می گیرد و مستقلاً و بدون اطلاع دیگری روی او مطالعه می کند، همانطور که امروز هم یکی از دلایل وقوع سفر مک فارلین به ایران و میهمان هاشمی شدن او و بعد از آن افشای آن توسط بیت منتظری همین رقابت پنهانی بیت منتظری و حواشی هاشمی بر سر تماس و معامله و حتی قرارداد با آمریکا و اقمار او بود

22 590x440 تصاویر شهید بهشتی به مناسبت هفتم تیر ماه.


یعنی سفر مک فارلین را بیت منتظری قاپیدن آمریکا توسط رقیب می دانستند و لذا پته هاشمی را بر آب زدند تا به تصور آنها از طرف امام مطرود و منزوی و حتی محاکمه و رسوا شود و خودشان در مقام طرف معامله با آمریکا باقی بمانند. ..

 

چرا مک فارلین و هیأت همراه به تهران سفر کردند، تحلیل آمریکاییها از این سفر چه بود؟

{حواشی} هاشمی از مدتها پیش با آمریکا ارتباط داشتند مثلاً کنگرلو مشاور سیاسی میرحسین یکی از آنها بود. اقوام نزدیک هاشمی هم به اروپا در رفت و آمد بودند. اصل ارتباط هاشمی و اطرافیانش با آمریکا از چند طریق بود، اولاً ساواکی فراری محکوم به اعدامی قربانی فر که نقش دلال اسلحه را بازی می کرد و طرف سازمانی او همان مشاور موسوی بود، دوم برادرزاده هاشمی که به بهانه تهیه اسلحه با قربانی فر آشنایی پیدا کرده بود و مورد توجه آمریکاییها و امید آنها به وساطت مستقیم قرار گرفته بود.


نهایتاً پس از مطالعات و بررسی هایی که دو طرف ایرانی و آمریکایی درباره نوعی توافق برای مدیریت آینده کشور کرده بودند، اصل توافق نهایی را که مهمترین قسمت روابط مذکور بود به همان ملاقات معروف مک فارلین معاون رئیس جمهور آمریکا با شخص اکبر هاشمی موکول کرده و برنامه سفر کاملاً محرمانه را تدوین و هتل اقامتگاه و امور امنیتی هم پیش بینی شده بود تمام این اقدامات از لحاظ ظاهری و به اصطلاح فیزیکی در پوشش معامله اسلحه و آزادسازی گروگان های آمریکایی در لبنان بود ولی عمق قضیه سری بود و فقط چند نفر اطلاع داشتند. تحلیل آمریکایی تثبیت آینده نفوذشان در ایران و به تحلیل بردن تدریجی نظام اسلامی و انقلابی بود و با این سفر می خواستند به موضع مطمئنی برسند.

 

در واقع ملاقات مهم و محرمانه مک فارلین، برای محکم کاری و قرارداد رسمی با طرف ایرانی بود و شاید به نظر آنها بیت منتظری مهره سوخته ای بود و گزینه هاشمی قطعی و تمام شده به نظرشان می رسید. هاشمی در ایران هم اطرافی یا اطرافیانی داشت که این ارتباط را در رقابت با بیت منتظری تقویت و تسریع می کردند و در مذاکرات تهران او را مترجم فیمابین معروف کردند و ارتباط او با ساواک در عراق را بیت منتظری قبلاً منتشر کرده و مدرک آن بطور گسترده در مجلس شورای اسلامی پخش کرده بودند که گویا با حمایت جریان رئیس مجلس ماست مالی شد. موضوع اصلی ملاقات مک فارلین و ریسک سفر او که اگر کشف می شد کاخ سفید و حزب متبوع رئیس جمهور آمریکا ریگان را سخت در فشار قرار می داد، موضوع حفظ آینده ایران بعد از امام موضوعی فوق سری بود که باید کاملاً محرمانه میماند و جز اصحاب سرّ، باید حتی کنگره آمریکا و همه مقامات ایرانی ـ چه رسد به مجلس و امام ـ هم بویی نمی بردند. در صورت قطعی شدن پیمان فیمابین، جان امام هم بیشتر به خطر می افتاد چون ممکن بود آمریکا عجولانه دست به جنایت دیگری بزند، همانطور که طرح ترور امام توسط قطب زاده یکی از آنها توطئه ها و از قرار شنیده ها ـ اصرار منافق نفوذی در ریاست جمهوری زمان مرحوم رجائی به نام کشمیری برای بردن کیف محرمانه به همراهی رجایی به ملاقات امام ـ که آقای سیداحمد خمینی اجازه بردن کیف بدون بازدید را نداده و جان امام را حفظ کرده بود ـ توطئه دیگر بود.


به هرحال، این ملاقات ها کاملاً حساب شده و امنیتی بود، مک فارلین با گذرنامه ایرلندی و با نام دروغی به ایران آمده بود. برای آنکه سفر او کشف نشود، به کمک یکی از همدستان آنها ...، او را بدون عبور از گذرگاه های رسمی مستقیماً به هتل برده بودند، بدون آنکه کسی حتی مأمورین حساس دولتی متوجه شوند. پس از یک جلسه مقدماتی، قاعدتاً خود هاشمی وارد مذاکره شده بود چون مسلماً شخص دوم آمریکا حاضر نبود پیام و هدایای خود را به کس دیگری غیر از مقام بالا (رئیس مجلس) بدهد گر چه به دروغ این ملاقات را منکر شدند و گفتند که مک فارلین از اینکه با مقامات عالیه روبرو نشده عصبانی بوده. ولی خود هاشمی در جلسه غیر رسمی مجلس (که ضبط شده) پس از بروز فضاحت موضوع هرگز نگفت که ملاقاتی نکرده است بلکه گفت: حیف نگذاشتند که کار به آخر برسد چون این کار یک «فتح الفتوح» بود. اما به دروغ ...وانمود کردند که مک فارلین بدون اطلاع دادن به ایرانیها سرخود و محرمانه به ایران آمده و هتل گرفته و آرزوی ملاقات با هاشمی را داشته ولی حسرت آن را به دلش گذاشته اند و ناامید از ایران رفته که ادعایی نامعقول و غیر قابل قبول بود. ... وانمود کردند که این هیأت بلند پایه آمریکایی خودسرانه و بدون اطلاع مقامات ایرانی به فرودگاه تهران و سپس هتل آمده اند و گذرنامه تقلبی داشته اند و حال آنکه در گزارش ها و مصاحبه های بعدی هاشمی و هیأت مربوط ایرانی با تمام تناقض هایی که در گفتارشان هست، به این موضوع اقرار دارند که حداقل از یک سال پیش ا زآن یعنی در سال ۱۳۶۴ این روابط برقرار بوده و ایرانی ها از خصوصیات سفر و حتی ساعت ورود آنها و اسامی واقعی افراد آمریکایی- اسرائیلی مطلع بوده اند و ... علم و اطلاع هیأت ایرانی به جعل گذرنامه و اقدام قضایی و جزایی نشدن مجرمین، گناه دیگر هیأت ایرانی است جرم جعل چند سال زندانی دارد. ... «گزارش خلاف» دادن مأمور دولتی هم جرم است که بایستی دنبال می شد. چه نیازی بود که شخص دوم آمریکا با آن همه ذلت و ترس و نگرانی و گذرنامه مجعول به تهران بیاید. دولت آمریکا با زیرکی برای پنهان کردن اصل منظور از سفر به سرعت خودش موضوع کونتراها را مطرح کرد تا مهره های آینده سوخته نشوند و فقط موضوع یک تخلف از ناحیه کاخ سفید در برابر کنگره باشد و با مختصر مجازات سیاسی فراموش شود. و به همین دلیل بود که مک فارلین در برابر محاکمه در استیضاح خود در کنگره از ارائه مدارک مذاکره خودداری کرد و گویا به دروغ مدعی شده بود که مدارک از بین برده شده، و حتی تظاهر به خودکشی کرد. امّا اصل قضیه دلالی سیاسی ... تمام نشد و شکل عوض کرد... البته آمریکا از خامی و بی تجربگی طرف ایرانی استفاده های موردی هم می کرد از جمله آزادسازی گروگان های آمریکایی در لبنان. طی ریاست جمهوری هم زمزمه مادام العمر کردن ریاست جمهوری برای هاشمی هم شروع شد...

 

سفر مک فارلین و هیأت مرکب آمریکایی- اسرائیلی به ایران کاملاً مخفی بود و کشف آن جرم بزرگی در چشم امام و مردم به حساب می آید و شاید اکبر هاشمی را برای همیشه از اهدافش دور می کرد به همین دلیل طبق اظهار خود هاشمی فقط چند نفر آنرا می دانستد که یکی از آنها کنگرلو مشاور سیاسی نخست وزیر موسوی بود گرچه به احتمالی خود موسوی در جریان نبود. البته بعد از رسوایی به سرعت به یکی دو نفر سربسته و تحت عنوان کشف راهی جدید برای تهیه اسلحه مطالبی گفته بودند تا ادعا کنند که موضوع سری نبوده ولی با وجود این، وقتی ما از وزیر خارجه به طور خصوصی پرسیدیم که آیا از این سفر سری اطلاع داشته؟ جواب داد که به هیچ وجه اطلاع نداشته است.

یعنی شخصی ... در روابط خارجی دست به ریسک بزرگی برای ایجاد رابطه صمیمی و خودمانی با دشمن انقلاب زده بود که مسئول ترین مقام های جمهوری اسلامی ایران از آن مطلقاً خبری نداشت و این اهمیت سرّی و محرمانه بودن آنرا می رساند و علت سرّی بودن آن هم معلوم بود.


چرا {حواشی} مهدی هاشمی معدوم ماجرای سفر مک فارلین را افشا کرد؟

به علت افشاگری سید مهدی هاشمی اشاره کردم و نتیجه تعارض و جنگ پنهانی بیت آقای منتظری و باند اکبر هاشمی رفسنجانی و لو رفتن سفر مک فارلین به طرفیت هاشمی که از طرف سیدمهدی هاشمی انجام شده بود، انتقام از او ... بیت آقای منتظری را از دور سیاست خارج می کرد. روابط سری و نزاع اخیر این دو باند سابقه زیادی داشت. در اوایل که قرار جانشینی آقای منتظری در میان بود {حواشی} هاشمی و افرادی در جماران طمع داشتند که به این وسیله به اهدافشان برسند و با نام منتظری و رهبری او نفوذ و جایگاه خود را حفظ کنند ولی پس از مدتی متوجه شدند که سیدمهدی هاشمی و باند بیت منتظری حصاری دور او کشیده اند و کسی را در آن مجموعه راه نخواهند داد، وضع برگشت و حمله به سیدمهدی هاشمی شروع شد و موضوع قتل و شهادت مرحوم 2شمس آبادی و نگهداری اسلحه قاچاق و مانند اینها را مطرح کردند و ... 

 

شما از چه زمانی وارد این مسأله شدید و زمانی که ۸ نماینده از آقای ولایتی سوال پرسیدند چه اطلاعاتی داشتند؟ دلیل سخنان امام خمینی که منجر به پس گرفتن سوالات شد، چه بود؟ 

من در آن ایام به حوزه انتخابیه خودم رفته بودم وقتی برگشتم این موضوع را شنیدم. ابتدا باور نمی کردم ... بلافاصله به تحقیق پرداختم و موضوع مسلم شد بیشتر نمایندگان دلسوز هم ناراحت بودند ولی اقدامی نکرده بودند.

من شخصا طبق وظیفه خودم نامه ای با طرح یک سؤال کلّی به وزیر خارجه نوشتم دو نفر از دوستان هم مایل به امضا شدند. این موضوع باعث دستپاچگی رئیس مجلس و ... شده بودند و با مشورت کسانی در جماران و دولت، ... سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت می کردند تهیه و به زور و اصرار برای امضا به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند. پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضا کنم ولی خیلی اصرار کردند که شما فقط یک امضا دارید اینجا ۷ امضا هست همه را یک کاسه بکنید بهتر است. از دو نفر دیگر هم امضا گرفته بودند.

 

من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم (که در واقع افتضاح ایران بود نه آمریکا ولی آنرا وارونه جلوه دادند) قهراً امضا کردم و به دام آنها افتادم. شیاطین بلافاصله آنرا به ضمیمه پیش فرض های دیگری، ...امام هم در یک سخنرانی به امضا کننده ها حمله شدید کردند و کار آنها را بدتر از کار اسرائیل دانستند.

 

وقتی من سخنرانی امام را شنیدم در منزل بودم بجای آنکه ناراحت شوم ،سجده شکر بجا آوردم و گفتم خدا را شکر که امام بار مسئولیت را بعد از این از دوش ما برداشت...

 

از قضا آن روز در صحن مجلس طرح سؤال از قوه قضائیه مطرح بود و من یکی از سخنرانان و اولین سخنران موافق طرح بودم. منشی وقتی طرح را مطرح کرد و گفت آقای خامنه ای موافق اول صحبت کنند، رئیس مجلس که شاید باور نمی کرد من در مجلس آن روز شرکت کنم و مرا هم ندیده بود ،گفت: آقای خامنه ای نیامده! منشی گفت: ایشان حضور دارند و من مشغول دفاع از طرح شدم.

 

هاشمی در این باره در سایت شخصی خودش با عبارت تحقیر آمیزی نوشته که آنروز «محمد خامنه ای» بدون آقا و سید و القاب رایج، خیلی ترسیده بود! گوینده این ادعا باید اینقدر شعور داشته باشد که کسی که ترسیده باشد آن گونه اول وقت به مجلس نمی آید و اولین نفر از طرحی که عنوان خطرناک «سؤال از قوه قضائیه» را دارد، دفاع نمی کند.

 

...دلیل آنکه سؤالی را پس گرفتیم هم، نوعی احترام به اعتراض حضرت امام بود و هم نشان دادن مظلومیت این ۸ نفر که با وجود ابراز غیرت ملی و اسلامی و انجام وظیفه در قالب قانون اساسی و قوانین دیگر، ...توده مردم هم هر جا به ما می رسیدند در مساجد و نماز جمعه به ما دلداری می دادند و ابراز حمایت می کردند، هیچکس جز معدود {حواشی}هاشمی و ... به ما ۸ نفر توهین نکرد و هدف آنها نه فقط ۸ نفر بلکه به جناح معروف به ۹۹ نفر مخالف موسوی بود و حتی کار به حمله به روزنامه رسالت و بازاریان رسید. همیشه تهمت طرفداری از مالکین و خوانین به این جماعت می زدند.

 

غیر از این فشار مصنوعی فحاشان ...و امثال آنها، هیچ فشاری به ما نرسید بلکه همان طور که گفتم جوّ سیاسی جامعه همه به نفع ما و خط امام بود و خط چپ که ادعای مخالفت با آمریکا و لیبرالها را داشتند، مفتضح شده بودند که در جناح طرفداران آمریکا قرار گرفته اند و به دروغ شعار میدهند.

 

اگر صلاح میدانید درباره ماجرای ۹۹ نفر و رای منفی تان به نخست وزیری میر حسین موسوی هم بفرمایید.

درباره ماجرای ۹۹ نفر نماینده مجلس که به نخست وزیری میرحسین موسوی در دور دوم نخست وزیریش رأی ندادند من قبلاً مطالبی گفته ام، حاصل موضوع این بود که رئیس جمهور وقت (آقای خامنه ای) با آن که در دوره اول ریاست قوه مجریه خود با علاقه و اصرار میرحسین موسوی را برای نخست وزیری انتخاب کرده بود ولی در دو سال اخیر آن دوره حرکات و اقداماتی سیاسی و اجتماعی و اداری از طرف موسوی پدید آمد که رئیس جمهور وقت احساس خطر برای نظام کرده و اندک اندک به این نتیجه رسیده بود که در دوره دوم او را انتخاب نکنند. موسوی با هاشمی و بخش هایی از جماران از جمله فرزند امام ارتباطاتی مستقیم و مؤثر ایجاد کرده بود و به محض اطلاع از نظر آقای خامنه ای به آنها متوسل شده بود که امام را واسطه قرار دهند و در نتیجه امام خمینی بدون آنکه دستور و امر شرعی یا قانونی بکند، برای حفظ مصلحت فرضی اظهار میل کرده بودند که موسوی بماند، گفته شد که به امام گفته بودند اگر موسوی نخست وزیر نشود در جبهه جنگ خلل وارد میشود و مدافعان جنگ طرفدار موسوی هستند.

 

از این تمایل اخلاقی امام، غوغایی بزرگ بر پا کردند و در مجلس اقلیت طرفدار هاشمی و موسوی آن را چماقی ساختند تا نمایندگان را مرعوب کنند. عده ای از نمایندگان واقعاً به عدم صداقت و صلاحیت میرحسین موسوی و دروغ بودن تأثیر او در جبهه جنگ و روحیه سربازان علم داشتند، عده ای هم مردّد شده بودند. نتیجه تردیدهای نمایندگان این شد که عده ای ،۹۹ نفر وظیفه خود را در این دانستند که به وی رأی ندهند با آنکه مرید و عاشق امام بودند ولی فریب اطرافیان و طرفداران موسوی را هم می دانستند.

 

خود من تا صبح روز رأی گیری در یک بن بست و برسر یک دو راهی قرار گرفته بودم از طرفی حقیقت امر و دروغی را که به امام گفته بودند می دانستم و از طرفی ... جرات به رأی مخالفت پیدا نمی کردم. اما اول صبح قبل از حرکت از منزل به خودم جنبیدم و تصمیم گرفتم دل یکدله کنم مخصوصاً عده زیادی از نمایندگان درباره رأیی که می خواستند بدهند همیشه با من مشورت می کردند و من باید برای آنها جواب داشتم، این بود که قرآن را برداشتم و استخاره کردم و جواب عجیبی آمد که تکلیف مرا روشن کرد. آخر آیه آمده بود که «حُرمَّت ذلک علی المؤمنین!» وقتی به مجلس وارد شدم بسیاری از نمایندگان که از نظر و رأی من پرسش می کردند گفتم که قطعاً رأی نخواهم داد، نتیجه رأی مجلس امضای نخست وزیری میرحسین موسوی شد منهای ۹۹ نفر که رأی نداده بودند و بعدها هم امام با هوشیاری به عمق قضایا پی برده بود و شخص رئیس جمهور (آقای خامنه ای) هم بعدها گفته بود که ایشان هم نفر صدم بوده است.

 

انتخاب میرحسین در دوره دوم وزر و وبالی است که دامن همه را گرفت ...یک نمونه و مصداق آن تحمیل پذیرش قطعنامه ضد جنگ به امام و امّت و کمک به صدام و به سیاست آمریکا بود.

 

تحلیل کلان شما از این ماجرا پس از گذشت نزدیک به ۳۰ سال چیست و آیا ماجرای مک فارلین برای امروز، مخصوصاً اکنون که درگیر مذاکرات هسته ای هستیم درسی دارد؟

 

ماجرای ارتباط به ظاهر کاخ سفید با {حواشی}هاشمی، در واقع فقط ارتباط رئیس جمهور وقت آمریکا با ایرانیها نبود بلکه حکومت در سایه و مدیران سیاست آمریکا که بیشترشان صهیونیست هستند دنبال آن بودند و هستند. یعنی با تغییر رئیس جمهوری آمریکا، آن سیاست از بین نرفت و به صورت های مختلف، از جمله کارگزاران ـ اصلاح طلبان و امثال آنها ـ خودش را نشان داد و فتنه ۸۸ و فتنه آزمایشی سال ۷۸ هم از جلوه های همان سیاست بوده است.


طرح مسأله خرید اسلحه از آمریکا، برای اداره جنگ یکی از سیاست های طرف ایرانی بود و مسأله کمک به کونتراهای ضد ساندنیست از سیاست های طرف آمریکایی، و هر دو هدف اصلی مشترک را در پوشش قابل قبول و باورکردنی این دو بهانه دنبال می کردند. دلایل و قراینی بر این حقیقت همیشه وجود داشته و گاه گاه تکرار می شود. حضور فعال و به اصطلاح تکیه گاه شدن هاشمی در همه وقایعی مثل فتنه سال ۸۸ و قبل از آن و عدم انصراف او از پیگیری رسیدن به رهبری نظام و دفاع از اهداف و منافع آمریکا در نقل قول های دروغ از امام و اصرارهای چند ساله او در اتمام جنگ و باصطلاح نوشاندن جام زهر قطعنامه منحوس به امام و دیگر گفته ها و مصاحبه های مشابه دیگر و مخصوصاً روابط مستحکم دیپلماتیک و سیاسی با سعودی های خصم لدود ایران و شیعه، همه قراین و دلایلی عقل پسند بر وجود رابطه پنهانی و اصرار آمریکا بر به قدرت رساندن این شخص است.

 

این ماجرای به ظاهر شکست خورده و فراموش شده، یک برنامه و سیاست دائمی آمریکاست و در هر مقطعی به صورتی خاص ظاهر و عمل میشود و در ایران هم از طرف افراد سست عنصر و وطن فروش همیشه استعداد همبستگی با آمریکا وجود داشته و خواهد داشت، بنابراین در همه مقاطع سیاسی باید منتظر نوعی نزدیکی با آمریکا و خیانت به ضرر ملت و نظام از طرف برخی افراد طرفدار تماس با آمریکا بود.

منبع: رمز عبور

 

786

/اعتراف/


نشریه معروف آمریکایی «هافینگتون پست» در مقاله‌ای به زیارت میلیونی اربعین حسینی پرداخته است.



در مقاله مذکور، زیارت اربعین را بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین تجمع دینی در جهان توصیف شده و آمده است: تعداد زائران این تجمع ۵ بار بیشتر از مراسم بزرگ و مهم «کومبه‌ میلای» هندو‌ها که هر ۳ سال یکبار برگزار می‌شود است و علاوه بر این اربعین در شرایط امنیتی خطرناک و با وجود تروریسم و خطر انفجار در هر لحظه بر گزار می‌شود و آن‌ها با این اقدام به جهان پیام می‌فرستند.

نویسنده مقاله سپس به شرح و مقایسه اربعین با دیگر اتفاقات می‌پردازد و می‌نویسد: در زلزله «هائیتی» وزارت دفاع آمریکا فقط ۴ میلیون وعده غذایی داد و در اربعین ۲۰۰ میلیون وعده غذایی تهیه می‌شود و همه از محل خیرین است. نویسنده سپس خواستار گنجاندن زیارت اربعین در کتاب رکورد‌ها به عنوان بزرگ‌ترین تجمع بشری، بزرگ‌ترین سفره غذا در جهان و بزرگ‌ترین تعداد داوطلبان در یک مکان و غیره می‌شود.... .



درمرز خویش ماندن و از مرز رد شدن

با مُهر و مِهر فاطمه اصل سند شدن

این آرزوی سرخ گذرنامه ی من است

درزیر پای مُهر سفارت لگد شدن

راه ورود را مگر آموختن ازعشق

راه خروج را ز کبوتر بلد شدن

پیمودن مسیر به فریاد یاعلی

یعنی که با حسین، علی را مدد شدن

موکب شدن، مسیر شدن، مبتلا شدن

زائر شدن، گزارش یک مستند شدن

تیر هزار و چارصد وشصت وعشق را

بعد از سه روز دیدن واز بیست صد شدن

«بد» چونکه بخش دوم «گنبد» شده نگو

مارا تمایلی ست جدیدا به بد شدن

تغییر می دهی همه را بعد کربلا

یعنی حسین با تو فقط میشود «شدن»...


 

اربعین سیدو سالار شهیدان و یاران باوفایش و حضرت قمر بنی هاشم ع تسلیت باد


786

پز حقوق بشر با خیابانی به نام ایران در قلب اسرائیل! خیابانی به نام ایران در قلب اسرائیل! +تصاویر


اسرائیلی که در نبردهای سیاسی به هدف صد در صدیش در خصوص ایران نرسیده است گویا حریف ایرانیان مقیم پایتختش هم نتوانسته بشود تا از نامگذاری یک خیابان به نام ایران جلوگیری کند و یا اینکه قصد دارد با عدم جلوگیری از نام گذاری یک خیابان در پایتختش به نام " ایران " پز حقوق بشری بدهد و تبلیغات رسانه ای بکند!

در یکی از خیابان های رژیم صهیونیستی نام "ایران " بر روی یک خیابان نقش بسته است.
کاربران ایرانی شبکه های اجتماعی با مانور بر روی این تصاویر به کری خوانی در برابر صهیونیست ها پرداخته  و پیام های با مضمون این که " اسرائیل ایران تو را فتح کرده را انتشار داده اند. "

این تابلو که به سه زبان فارسی ، عبری ، انگلیسی بر روی یک دیوار نقش بسته ناظر به محله ایرانیان مقیم تل آویو است که با نام ایران مشهور شده است.

نکته جالب تر اینکه در این خیابان " ایران " محله ایرانیان مقیم تل آویو کوچه های فرعی با نام مشاهیر ایرانی از جمله " کورش " نیز مشاهده می شود . که البته نام کوروش در اعتقادات اسرائیلی ها جایگاه ویژه ای دارد. عده ای رژیم اسرائیل را نژاد پرست می دانند و می گویند که این اعتقاد آنها ریشه تاریخی دارد. آنها هنوز هم فکر میکنند قوم برگزیده الهی هستند. البته این اعتقاد به اینجا ختم نمی شود همین برگزیده بودن این ضمانت شرعی را هم به آنها می دهد که سایر انسانها را از خود پایین تر بدانند و حتی کمی بیشتر از این.

گفتنش سخت است اما در اعتقادات خاص اسرائیلی ها به غیر از قوم برتر که یک نوع انسان با نژاد برتر است سایر ساکنین سیاره زمین به نوعی انسان درجه دو هستند به این معنا که همانطور که ما انسان ها حیوانات را یک گونه ی مستقل می دانیم و برخی اوقات آنها را برای شگار صید می کنیم آنها هم نسبت به سایر انسانها چنین دیدی دارند. البته مثل ما بعضی هایشان معتقدند که حیوانات(یا همان گونه ی دوم انسانی) را نباید بی دلیل کشت. اما همه در این مسئله که انسانها گونه ای جدا هستند اتفاق نظر دارند.

تنها در تاریخ یک نفر هست که به نوعی نیمه انسان است و بین آنها و سایر مردم قرار دارد و آن کوروش است به دیلی اینکه در بابل از نسل کشی آنها جلوگیری کرد. می دانم باورش سخت است اما واقعیت دارد.


786

روشنفکرنمایی یا دینداری/انتخاب با شماست

مصاحبه نکردن با تلوزیون برای ترس از حاشیه دار شدن



            

توهین به "بهاره رهنما" از کجا شروع شد؟+عکس

فرقی ندارد چه مواضع سیاسی گرفته باشید و مثلا در سال 88از چه کسی حمایت کرده باشید. فرقی ندارد الهام چرخنده باشید یا بهاره رهنما. هنرمندان عزیز زمانی که رفتارتان کمی بوی مذهبی بودن می دهد سریع باید به عواقبش فکر کنید، نمایش رفتار مذهبی یا حتی چیزی شبیه به آن رفتار کردن در جامعه هنری به همین سادگی ها هم نیست، هر چقدر هم توانمند باشید نمی توانید هم روشنفکر باشید و هم مذهبی پس آزادانه یکی از آنها را انتخاب کنید!!!!! و هنگام این تصمیمگیری باید به هزینه های آن هم فکر کنید.

 

موج تخریب بهاره رهنما بیشتر از سوی یک روزنامه نگار اصلاح‌طلب شروع شد، این روزنامه نگار تا کنون توهین های گسترده ای به بهانه های مختلف در صفحه فیس بوک خود منتشر کرده اند.

چندی پیش بهاره رهنما با حضور در برج میلاد برای حضرت رقیه مقتل خوانی کرد و اعلام کرد این کار را به خاطر ارادت به امام حسین و اعتقادتش انجام داده است.

اما این مقتل خوانی به مزاج برخی خوش نیامد و عده ‌ای طبق روال همیشگی خود دست به تخریب این بازیگر زده و توهین های خود در فضای مجازی را منتشر کردند.

در این میان بهاره رهنما در فیس بوک خود نوشت: « من که جز یک فن پیج صفحه ای در فیس بوک ندارم اما شنیدم تو فیس بوک حال خیلی ها خرابه سر مقتل خونی من از بی بی سی و نادر فتوره چی بگیر تا خیلی از روشنفکر نماهای دیگه جوابم فقط به این آدما اینه زیر پرچم حسین (ع) سینه زدن لیاقت میخواد افتخار میکنم که از بچگی این ارادت رو داشتم و دارم جالبه که حتی مصاحبه با تلوزیون رو بخاطر همین حواشی بعد برنامه حذف کردم و انجام ندادم اما نمیدونستم هنوزم ادمای هستن که بخاطر اعتقاد مذهبی که خیلی شخصیه توهین میکنن و به اسم دموکراسی فحاشی میکنن و آنقدر وقاحت دارن که علمداری امام حسین ع رو تحجر بدونن بازم تاکید میکنم من افتخارمیکنم به خواندن مقتل حضرت رقیه در محرم سال هزار و سیصد و نود و سه شمسی و نذر کردم تا زنده ام برأی همه کودکان مظلوم در جنگ و به عنوان سفیر انجمن حمایت از حقوق کودکان مقتل حضرت رقیه رو برأی مردم بخوانم /یا حسین»

در این میان موج تخریب بهاره رهنما بیشتر از سوی یک وبلاگ نویس و روزنامه نگار اصلاح‌طلب شروع شد، البته این روزنامه نگار توهین های گسترده ای به بهانه های مختلف در صفحه فیس بوک خود منتشر کرده است.

این روزنامه نگار این بار مأموریت جدید خود را زیر سوال بردن اقدامات دینی و مذهبی بهاره رهنما قرار داده و در این راستا به توهین به این بازیگر سینما روی آورده است

نادر فتوره چی در قالب کلماتی توهین آمیز شروع به توهین به مقتل خوانی بهاره رهنما کرد و به دنبال آن تعداد دیگری نیز به این توهین ادامه داده تا جایی که بهاره رهنما مجبور به واکنش به این موضوع شد.

به نظر می رسد برخی به خاطر دور کردن هنرمندان از مسیر دینی و اعتقادی آنها دست به هر کاری زده و واهمه ای هم از این اقدامات تخریبی خود ندارند.