پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

786

هم شور هم شعور


از آسیب هایی که شدیدا متوجه فرهنگ حسینی در ملل شیعه است تنزیل این فرهنگ در حد شورگرفتن و ابراز احساسات و عواطف در عزاداری است.متاسفانه تعریف قیام عاشورا وحرکت عظیم امام حسین(علیه السلام)دراذهان عمومی درحال  نزول یافتن است و محدود میشود به شور وحال دوران محرم.

تحریک احساسات و برانگیخته شدن عواطف دررابطه باعزاداری حسینی بسیارلازم وضروری است و موجب استحکام ایمان و پیوند دین با روح و روان مردم  میشود و اصلا مذهبی که در آن یک نقطه عطف احساسی و شورانگیز نباشد و روح و هیجان پیروانش را به غلیان درنیاورد مذهب ناقصی است  و یک نیروی محرکه برای انجام حرکتهای عظیم و تاریخ ساز کم دارد. چرا که اساسا هیجانات عاطفی است که حرکت زاست و روح بخش و آنجا که نیاز به ایثار و فداکاری است گزاره های عقلانی صرف هر چه هم کامل و دقیق باشند هیچ گاه کافی و کارساز نخواهند بود. وجه وارونه ی این قضیه هم باز ناقص میشود. یعنی وجود محرکهای عاطفی و نبود پایه ها و مبانی عقلانی . این که در وجود انسان جوشش عاطفی به وجود می آید اما نداند از کجاست و باید به کجا برود و این غلیان درونی را باید برای چه چیزی خرج کند و کجا باید به عرصه ی عمل درآورد .

هر دوی اینها غلط است: معرفت عقلانی بدون شور و شور بدون شعور و معرفت عقلانی .

اما آنچه که درمورد رابطه ی ما با حماسه ی حسینی مطلوب و کارساز است داشتن مبانی قوی عقلانی است و دانستن فلسفه ی قیام عاشورا آنطور که باید و معرفت پیدا کردن به حقیقت این حماسه و شناخت اهداف بزرگ و مقدس آن و ایمان آوردن به ظرایف و مسئولیتهایی که ذبح شدن حجت خدا با لب تشنه بر گردن ما میگذارد .

شاید بتوان گفت تنها با دانستن فلسفه ی قیام عاشوراست که روضه ی امام حسین(علیه السلام) و شرکت در مراسم عزاداری و شنیدن مصائبی که بر اهل بیت ایشان واقع میشود کارگر می شود .

و در آخر سخن باید مطلبی ضروری برای شناخت فلسفه ی قیام حسینی ذکر شود و آن اینکه  نباید به حرفهای محدود و مبهمی که دراین باره زده میشود بسنده کرد.

برای دریافت حقیقت مطلب مطالعه و تعمق بسیار لازم است. دائما میشنویم که حضرت فرمودند: من برای زنده کردن امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم. اما نمیگویند که این چه معروفهایی بود که به آنها امر نمیشد و چه منکر هایی بود که از آنها نهی نمیشد و امام(علیه السام)را بر آن داشت تا برای احیای امر به آن و نهی از آنها این طور حماسه آفرینی کنند واهل بیت خود را تسلیم  بزرگترین مصیبت ها واسارت یزید نمایند. چرا که باید حقیقت امر کاملا روشن و علنی شود و ازگوشه ی کتاب ها وخطبه های امام حسین بیرون آورده شود و برای همه بازگو شود.

و بر ما شیعیان واجب است که با مطالعه و تفکر به پیام و هدف این حماسه ی سرخ پی ببریم و آن را بر همگان اعلام کنیم و برای تحقق آن تمام هستی و دارایی خود را فدا کنیم.

نظرات  (۱۳)

سلام.

آقا پس چرا قسمت اصلی متن رو ننوشتی؟

اصلا اون نباشه نمیشه..

بذار این بار من بنویسم:

              ....سخن بی عیب ونقص تنها از زبان معصومین خارج می شود....

 

پاسخ:
سلام
مرسی که کمکم کردین و این قسمت رو شما نوشتین.

راستی یادم رفت بپرسم قضیه این 786 چی بود اون بالا؟

اصلا قبل از اون باید بپرسم چرا پنجره؟بعد چرا پنجره بیست وهفتم؟

بعد اینکه انتخاب عکساتون فوق العادس!البته درمورد انتخاب تمام عکسا واسه تکستا منظورمه هااا...

پاسخ:
786 به جای بسم الله استفاده میشه. دوتا سوال بعدی هم اگر یه کم خودتون فکر کنید و یه چرخی هم تو وبلاگ بزنید بهش میرسید. درباره ی انتخاب عکسا هم شما لطف دارین سلیقه ی شما خیلی خوبه که اینا رو می پسنده....
حالا اگه میشه من چند تا سوال بپرسم چرا کوهپایه؟ چرا آدما با اسم خودشون نظر نمی ذارن؟ مگه می خوان حرف بدی بزنن که کسی نباید بدونه این حرف مال اوناست؟ اصلا هر چیزی بگن خب عقیدشون رو بیان کردن و همه هم باید به عقیده ی دیگران احترام بذارن پس چرا؟!!!
بهتر نیست هر کسی با اسم خودش نظرش رو بنویسه نه با اسم های مستعار؟!!!
البته فقط در حد یه پیشنهاده...
سلام
خیلی عالی بود واقعا جای تعمق داشت...ممنون.
پاسخ:
سلام
        عالی خونده شد.
                               ممنون از شما

سلام

اتفاقا من هم می خواستم در این مورد صحبت کنم. تمام حرف هایی که بالا زده شد دقیقا درست است و حرف خودمم هست. اول هم از خودم شروع می کنم. واقعا نتونستم عظمت عاشورا را انطور که هست درکش کنم و فقط در محرم یک حس و حال دیگه ای دارم. البته این طبیعی است چون تو این ماه هر انسانی اعم از خوب و بد این حس و حال را دارند چه جور بگم یک چیزی است که انسان خوب و بد نمیشناسه و همه را جذب می کنه و فکر می کنم تنها علتش، بزرگی این قیام در اسلام و جهان باشه. کاش همه ی ما انسانها فقط یک حس و حال و شور نداشته باشیم و بتونیم فلسفه این قیام را به خوبی درک کنیم. اگر درکش می کردیم وضع ما در جامعه اسلامی اینطور نمی شد. واقعا خودم به شخصه شرمنده تمام کسانی هستم که در کربلا اسلام را نگه داشتند و خودشان و عزیزانشان را از دست دادند و ما روز به روز به جای اینکه راه آنها را پی بگیریم و ادامه بدهیم داریم به بیراهه می رویم. پس از خدا بخواهیم که درک عظمت این قیام را به ما عطا کند.

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

به نظرم قشنگترین شعری است که  در مورد این واقعه گفته شده  است.

پاسخ:
سلام
         امیدورام تا ابد شرمنده ی شهدای کربلا نمونیم و بالاخره یه روزی بتونیم در مسیری که اون ها بخاطرش شهید شدن قرار بگیریم.
ممنون از نظرتون
۲۳ آبان ۹۲ ، ۱۸:۵۲ یک پسر مجرد
همین که کار حسین تمام شد فرشتگان در بارگاه الهى صدا بگریه بلند کردند و عرض نمودند ...

سلام.

در جواب شما باید بگم این به همون دلیلی که شما وقتی آدمو میبینید راهتونو کج میکنین از یه طرف دیگه میرید..

مگه شما میخواین کار بدی بکنین ؟!

مگه سلام کردن اشکالی داره؟مگه شما میخواین حرف بدی بزنید؟

 

شااید یجور ترس از مورد قضاوت واقع شدن بشه اسمشو گذاشت ...

 

پاسخ:

سلام

        من منظورتون رو کاملا متوجه شدم و درک می کنم اما خب این نکاتی که میگین برمی گرده به خیلی چیزای دیگه که شاید توضیحش یه کم سخت باشه و یا اینجا جاش نباشه. فقط همین قدر بهتون بگم که شما اولین کسی نیستین که این حرف رو بهم میزنین جدای از بعضی از دوستان که صراحتا گفتن شکر خدا تکنولوژی های نوین ارتباطی باعث این نشده که ارتباطات نوع اول که همون دهن به دهن چرخیدن حرفها میشه تو کشور ما کمرنگ شه و تقریبا خیلی از خبرها با جزئیات به آدم میرسه اما خیلی خوشحالم که شما از اون دسته نیستین که پشت آدم حرف می زنن و خیلی رک و راحت حرفتون رو می زنین.

خیلی حاشیه نرم طبیعتا هر آدمی برای رفتاری که میکنه دلیلی داره و منم حداقل تا اونجایی که خودم خودم رو میشناسم کاری رو بدون دلیل انجام نمی دم. و اتفاقا برای اینکه دلایل دیگران رو از کارهاشون نمی دونم اصلا راجع بهشون قضاوت نمی کنم حتما این رو بارها شنیدین که هر چیزی رو باید تو زمینه ی خاص خودش بررسی کرد همین طور هر آدمی رو برای همینه که ما خیلی وقتا دیگران رو نمی فهمیم چون دوست داریم با منطق خودمون و ذهنیات خودمون از رفتارشون سر در بیاریم که خیلی وقتا عملا نشدنیه.

پس آدم ها متناسب با موقعیتشون در شرایط خاص رفتار خاصی رو انتخاب می کنن خب سلام کردن هیچ اشکالی نداره منم الان وقتی بعضی ها رو میبینم نتنها راهم رو کج نمی کنم که اول بهشون سلام می کنم. و اصلا اگه مسئله ای نباشه دوست دارم به همه سلام کنم. اما خب لزومی هم نداره که آدم با همه ی آدمای دیگه سلام علیک داشته باشه البته این نکته ی آخر فقط راجع به خانم ها صادقه و نسخه ای که برای خودم تو بحث آقایون پیچیدم کاملا متفاوته.

پس اگر واقعا یه همچین ترسی وجود داره فکر می کنم شاید بی مورد باشه و منم از اینکه مثلا به اسم خودم یا وبلاگم تو وبلاگ  شما نظر بذارم ترسی ندارم.

مرسی از نظرتون

۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۹ وحید محمد زمانی
آیا کسی گدای شهنشه شنیده است؟
این منصبی است که به ما هم رسیده است
دست منو تو نیست اگر نوکرش شدیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده است
پاسخ:

سلام

        من قبلا بیت دومش رو اینجوری شنیدم

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم         خیلی حسین زحمت ما را کشیده است

و خیلی دنبال این می گشتم که ببینم بیت اولش چیه که شما زحتش رو کشیدی...

آقا مشتاق دیدار ....

ممنون از نظرت

سلام حسن جون!

آقا به نکته ی فوق العاده مهمی اشاره کردی. اصلا جای این بحث ها همینجاست.

جا داره دوباره برای دوستانی که مایلند در مورد قیام امام حسین(ع) بیشتر بدونن سلسله کتاب های سلوک عاشورایی رو پیشنهاد بدم.

متشکر...
پاسخ:
       سپاس...

سلام.

جالبه، رفتار خودتونو شاخص ومعیار درست بودن میذارید!

درهر صورت من صلاح کارم رودر این میبینم...

بعد اینکه حتما ظهور آفا قطعی بود اگر اعمالمون مثل گفته هامون قشنگ بودن.

همیشه از آدمایی که حرفای قشنگ وبلدن (در حوزه دین البته) میترسم؛امثال طلبه ها و روحانیون و بسیجاودانشگاه امام صادقیا و امثالهم...

منکه هررچی با این دسته برخوردکردم،حرفاشونو توی موقعیت و در عمل نتونستن  به منصه ظهوربشونن؛انگارفقط بلدن واسه دیگران نسخه بپیچن،نمیدونم خودشونم انگار به این نتیجه رسیدن که اسلام کنونی آوازش از دور خوشه اما در عمل شاید کمتر از 5% آدما مردش باشن،دین اینقدرر آرمانی و شعاری غیرقابل عمل فایده نداره.

امیدوارم شما ازین دسته دینداراکه نه دین بانا نباشید...

پاسخ:

سلام

        حرف من فقط در حد یه پیشنهاد بود نه بیشتر

 حتما شما صلاح خودتون رو بهتر میدونید و منم اصلا در این زمینه هیچ حرفی ندارم و به تصمیم شما احترام می ذارم به هیچ وجه هم قصد نسخه پیچیدن برای شما رو نداشتم.

اتفاقا من مشکل اصلی این آدم هایی که شما گفتین رو تو این میدونم که اصلا بلد نیستن حرف بزنن وگرنه ته دلشون آدمای خوبی هستند اما خب خوب نمی تونن اون چیزی که ته دلشونه رو بیان کنن حتی در ارتباطشون با هم دیگه این مشکل رو دارن من اسمش رو می ذارم یه مشکل ارتباطی یا هر چیز دیگه ای...

دین بان لفظ جالبیه البته تهش رگه هایی از تعصب دیده میشه که من اسلام به خصوص شیعه رو بخاطر پویا بودنش دوست دارم و اینکه رنگ بویی از این تعصب کور توش پیدا نکردم.

شایدم حرف شما درست باشه که دین ما داره آرمانی یا همون شعاری میشه اگر امروز کسی بگه که روی کره ی زمین آدم دیندار به معنی واقعیش نداریم حرف صد در صد غلطی نزده. اما خب این به نگاه شما به دین برمیگرده یعنی شما شاید هر هدفی که امروز برای زندگیتون انتخاب می کنید شاید شعاری به نظر برسه. خیلی از تصورات ذهنی خود شما یه جورایی رنگ و بوی آرمان و  شعار میده. یعنی هممون اینجوری هستیم ماها خیلی وقتا به چیزایی فکر می کنیم که در عالم واقع امکان نداره بهش برسیم. من دین رو یه جور هدف می دونم و اشکالی هم نمی بینم که این هدف بلند مدتم آرمانی باشه. مثل قاون اساسی که همین الان اگر بعضی جاهاش رو بخونین شاید خندتون بگیره اما این قانون معیاره کشوره و همه ی قوانین رو با همین قانون تطبیق میدن البته اگه به این متهم نشم که بازم رفتار یا حرف خودم رو معیار درست بودن قرارا دادم چون شاید همه ی این حرفایی که می زنم یه برداشت شخصی از یه مفهوم باشه نه بیشتر و حتما احتمال غلط بودنش رو میدم اما در حد خودم راجع بهش فکر کردم و با ذهن من که منطقی به نظر میرسه.

مگه میشه هدف بلندمدت زندگی آدما آرمانی نباشه؟

سلام. ممنون بابت پاسختون،که البته یا ایراد از من بوده که درست منظورم رو نرسوندم یا شما عجلع ای و بی حوصله جواب دادید. اول اینکه اگر این نظر رو گذاشتم به این دلیل بود که وقتی یه چرخی توی وبتون زدم که بفهمم چرا پنجره،وباز چرا پنجره بیست وهفتم_که البته به جند شاید واحتمال رسیدم فقط_دیدم چه حرفای شیکی زدین... اما منظورم این بود که مثلا اغلب وقتی یه مشکلی توی زندگیت پیش میاد و میری پیش یه عالم دینی،کللیییییییییی واست از صبر و عدم ناسپاسی و اینا میگه،اما کافیه توی زندگی شخصیش یه مشکل مثل طلاق بیماری یا هر گرفتاری دیگه ای پیش بیاد؛خودش با اون لالایی ها که با منبع دینی واسه مخاطبش خونده خوابش نمیبره، واین برمیگرده به شعاری بودن دین! اصلا بنظرم همین باعث دین زدگی میشه. اما این در صورتیه که یه شخص لاییک در مواجهه با اتفاقات اینقدرر ازین خضعولات نمیبافه که این دسته میبافن... اونا واقع گران, نه مثل ماها آرمانگرا یا اینقدر مابعد الطبیعه گرا یا جسارتا چرندگو... و در پاسخ سوال آخرتون من شخصا همیشه واسه خودم هدفهای بلندمدت و کوتاه مدتم هدفای متعالی بودن،اما واقعی نه آرمانی. خیلی واقع بینانه انتخاب شدن و هدف گذاری و به99% ش هم رسیدم؛و خوشم نمیاد افق دیدم رو آرمانی تعریف کنم،بعد یه حد پایینترشم ک رسیدم راضی باشم...
سلام. ممنون بابت پاسختون،که البته یا ایراد از من بوده که درست منظورم رو نرسوندم یا شما عجلع ای و بی حوصله جواب دادید. اول اینکه اگر این نظر رو گذاشتم به این دلیل بود که وقتی یه چرخی توی وبتون زدم که بفهمم چرا پنجره،وباز چرا پنجره بیست وهفتم_که البته به جند شاید واحتمال رسیدم فقط_دیدم چه حرفای شیکی زدین... اما منظورم این بود که مثلا اغلب وقتی یه مشکلی توی زندگیت پیش میاد و میری پیش یه عالم دینی،کللیییییییییی واست از صبر و عدم ناسپاسی و اینا میگه،اما کافیه توی زندگی شخصیش یه مشکل مثل طلاق بیماری یا هر گرفتاری دیگه ای پیش بیاد؛خودش با اون لالایی ها که با منبع دینی واسه مخاطبش خونده خوابش نمیبره، واین برمیگرده به شعاری بودن دین! اصلا بنظرم همین باعث دین زدگی میشه. اما این در صورتیه که یه شخص لاییک در مواجهه با اتفاقات اینقدرر ازین خضعولات نمیبافه که این دسته میبافن... اونا واقع گران, نه مثل ماها آرمانگرا یا اینقدر مابعد الطبیعه گرا یا جسارتا چرندگو... و در پاسخ سوال آخرتون من شخصا همیشه واسه خودم هدفهای بلندمدت و کوتاه مدتم هدفای متعالی بودن،اما واقعی نه آرمانی. خیلی واقع بینانه انتخاب شدن و هدف گذاری و به99% ش هم رسیدم؛و خوشم نمیاد افق دیدم رو آرمانی تعریف کنم،بعد یه حد پایینترشم ک رسیدم راضی باشم...
پاسخ:

بازم سلام

               اینکه شاید من منظور شما رو متوجه نشده باشم یه کمش طبیعیه چون شاید ذهن هامون از هم دور باشه و رسیدن به یک ادبیات مشترک کار ساده ای نیست در نتیجه نه تقصیر منه نه شما.

تو یه برداشت کلی حرفتون رو قبول دارم  با این توضیح که من اصلا یکی از علت های مهم وضع کنونی جامعه رو همین آدم های به ظاهر مذهبی- یعنی مثل خودم - می دونم که شاید خیلی از آدم هایی که اینطوری نیستن عملشون خیلی بیشتر به دین و مذهب بخوره. یا یه کم جزئی تر اگر بخوام بگم حتما خیلی از روحانیون و حتی حوزه ی علمیه قم در شرایط فعلی مقصرند چون باید خیلی بهتر از این عمل می کردن. اما اینکه اندازه این تقصیر چقدره نمی دونم.

یه نکته ای که به نظرم باید از هم تفکیکش کنیم اینه که باید مفهوم رو از مصداق جدا کنیم یعنی چون به قول شما بعضی از این عالم های دینی( که البته به هر کسی هم نمیشه گفت عالم دینی یعنی به خیلی از روحانیون فعلی نمیشه چنین حرفی زد) تو زندگی شخصیشون اینجوری هستن خب این دلیل نمیشه که دین هم مشکل داشته باشه.

من فکر می کنم واقع گرایی و آرمان گرایی هر دو لازم اند و اون چیزی که لزومی نداره وجود داشته باشه زیاده روی در هر کدوم از این هاست. یعنی با یه نسبتی آدم ها هم باید واقع گرا باشند و هم یه جاهایی آرمان گرا.

فرض کنید چند سال بعد از ازدواجتون متوجه بشین همسرتون که خیلی هم بهش علاقه دارین خدایی نکرده سرطان داره اما تا 4یا 5 سال زنده می مونه. اطرافیانتون به شما بگن که تا جوونی باید ازش جدا شی و به فکر خودت باشی از یه نگاه حرف اینا کاملا واقع گرایانست و مثلا خودتون به دلیل علاقه ی زیاد به اون آدم نتونید چنین تصمیمی بگیرید به نظرتون اینجا آدم باید با آرمانش زندگی کنه یا واقع گرا باشه؟ یعنی اگر کسی به دلیل علاقه ی زیاد تصمیم بگیره که با همسرش بمونه این کارش صد در صد قابل سرزنشه ؟ الان نمی خوام بگم کدوم تصمیم درسته و کدوم غلطه می خوام بگم هر دوش یه جاهایی لازمه. بعضی وقتام باید با آرمان هامون زندگی کنیم.

فکر می کنم این نسبت مناسب در دین ما هم وجود داره یعنی نسبت بین آرمان گرایی و واقع گرایی اینکه چرا و چجوری بماند برای بعد. اما اگر میخوایم اثبات کنیم که مثلا دین ما بیش از حد آرمانگراست یا دست مایه خرافات هست شاید بهتر باشه با اصول خودش اینو اثبات کنیم نه بعضی از آدم های به اصطلاح مذهبی یا شاید حتی خیلی از روحانیون. ( هر چند که ما تو همین روحانیون هم داشتیم و شاید الان هم داشته باشیم آدمایی که واقعا غیر واقعی زندگی می کنن یعنی زندگی واقعیشون آرمانیه) 

این بحث خیلی مفصل تر از اینه که بشه به راحتی جمعش کرد و شاید به دلیل همین دور بودن ذهن ها از هم شما از خط دوم سومش دیگه بی خیال خوندنش شده باشین.

به هر حال ممنون از نظرتون 

سلام.
مطلب رو خودتون نوشته بودید؟
نظراتی که واستون گذاشتن جالبن...
با خوندن نظرات "کوهپایه " بخودم امیدوار شدم...
آدم با شما که حرف میزنه از خودش ناامید میشه چون میبینه کسی هست که واسه تمام مبانی فکریش وایسه خودش دلایل محکم و منطقی داره به نسبت من که همیشه پراز شبهه و ابهامم.....
در هرحال من ترجیح میدم این مراسما شرکت نکنم.چون تاثیرش موقته،هرچند امام حسین از نظرم آدم بزرگیه


پاسخ:
سلام
         آره، کلی خندیدم گفتین با خوندن نظرای ایشون به خودتون امیدوار شدین. چی گفته مگه بنده خدا !!
شما به من خیلی لطف دارین اما من فکر نمیکنم واقعا اینطور که شما گفتین باشم.
شما وقتی سرتون درد بگیره مسکن نمیخورین؟ تاثیرش موقته ها... این مجالس برای من مثل مسکن میمونه می خورم به امید اینکه یه روز سردردم خوب شه.
۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۸ محمد محمدیان رباطی
با تشکر از وبلاگ بسیار زیباتون .
پاسخ:
سلام
         با تشکر از تشکرتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی