پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۰۶ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

درست مثل مروارید

 

چون این آخرین قسمت مقالست باید بگم که خیلی از نکات و زوایای مهم از این مطلب موند که نشد بهش بپردازیم. اگر کسی از اینکه تا الان نمی تونست نظر قطعی بده خسته شده الا دیگه وقتشه.

امیدوارم تا اینجا خسته نشده باشین

اما ادامه ی مطلب:

برای پاسخ به این سوالات باید به یک نکته ی مهم توجه شود و آن این است که ما اینجا تنها به یکی از دلایل اثبات حجاب اشاره کردیم که شاید این دلیل دلیل اصلی هم نباشد اما از دلایل اساسی به شمار می آید.

 

 به صورت تیتر وار اگر بخواهیم به دلایل دیگر اثبات حجاب اشاره کنیم میتوانیم از زاویه هایی مثل:

1-     حفظ و تداوم نهاد خانواده که هر جامعه ای برای سالم بودن به آن نیاز دارد

2-     حفظ امنیت خود زنان

3-     ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه

4-     کاهش هزینه های اقتصادی با کم شدن استفاه از لوازم آرایشی و جلوگیری از فرهنگ مدگرایی

5-     موفقت بیشتر در فضاهای شغلی برای زنان

6-      هویت بخشی واقعی به زنان /پرهیز از دید ابزاری و جنسی به زن و نادیده گرفتن کرامات و اصالت آنان

و....

درباره ی مسئله ی حجاب صحبت کنیم که هر کدام از این زوایا نکات مهم و اساسی را در خود دارد و به راحتی از طریق هر کدام از آن ها میتوان حجاب و لزوم آن را اثبات کرد. شاید غرب توانسته باشد با راهکارهایی برخی از مشکلات بی حجابی مثل شایسته سالاری را تا حدودی حل کند اما مثلا در مسئله ای مثل تزلزل نهاد خانواده جامعه شناسان و کارشناسان معاصر غربی همواره اذعان کرده اند و اثرات زیان آور آن بر جامعه را متذکر شده اند. مسائلی از این دست امروزه به مشکلات حل نشدنی در جامعه ی غربی تبدیل شده که مردم در آنجا همواره از آن رنج می برند.

 

]چرا مشکی رنگ عشقه؟

اما چرا مشکی؟ با نظر کسانی که میگویند «مشکی رنگ عشقه» موافق هستم. تقریبا همه این را شنیدند که مشکی رنگ نه گفتن و ندیدن دنیا و غرایض جنسی است. در نتیجه خیلی طبیعی است با این توضیحاتی که دربالا عرض شد زنان ایرانی رنگ میشکی را انتخاب کنند.

البته ما در انتخاب رنگ مشکی به هیچ عنوان تعصب نداریم حتی در دین پوشیدن این رنگ برای مردان مکروه است در دین رنگ اول سفید است بعد سبز و .... به لحاظ روان شناسی هم اثبات شده که این رنگ ها باعث آرامش روانی میشوند.

اما همانطور که گفتم چادر مشکی برای زنان ایرانی یک نماد فرهنگی است. و نمادها را به راحتی نمی توان رد کرد. مشکی باعث جذب گرما میشود مشکی رنگ شادابی نیست اما این رنگ ویژگی های دیگری هم دارد که ما در بالا آن را ندیده ایم. از جمله اینکه مشکی بدون هیچ سؤالی، قوی ترین و مقتدرترین رنگ است. ما آن را نشانه مرگ و تاریکی می دانیم و این در نتیجه یک حس ناشناخته است. همچنین سیاه می تواند مرموز باشد. حس دریافت شده از سیاه پیش از وقوع پیش آمدی، حال و هوایی از خطر را به همراه دارد و آن به خاطر خطر بزرگی است که دارد. همچنین معمول ترین رنگ برای اتومبیل ها و وسایط نقلیه اداری که وظیفه حمل و نقل رجال و اشخاص بزرگ را به عهده دارند می باشد زیرا این رنگ دلالت دارد بر اینکه شخص درون اتومبیل، مهم و قابل احترام است.

                          

 

در قرن شانزدهم، این رنگ در بریتانیا سرچشمه پوشیدن سیاه در مراسم عزاداری بود. در دنیای مد، سیاه حقیقتاً در همه جا حضور دارد. هدف کلی لباس سیاه، ابتدا توسط کوکاجو طراحی شد. بعد بارها به عنوان تعالی فرهیختگی و با فرهنگ بودن معرفی شد. این رنگ همچنین شخص را لاغرتر نشان می دهد و کثیفی را هم نشان نمی دهد و این دو خصوصیت اصلی در مد کاربرد زیادی دارد.

 همچنین در روان شناسی رنگ سیاه به عنوان رنگی محافظه کار، جدی و بزرگ مورد توجه قرار می گیرد و برای نشان دادن احترام در موقعیت های رسمی و مهم، مورد استفاده قرار می گیرد.

 در فرهنگ های مختلف و در نشان های نجابت خانوادگی، سیاه مظهر غم و اندوه است.

 سیاه یک حس سنگین و عمیق می بخشد.مردم فکر می کنند جعبه های سیاه، سنگین تر از جعبه های سفید هستند.

با این توضیح حالا دیگر انتخاب رنگ مشکی برای پوشش رسمی در بین زنان ایرانی را انتخابی ضعیف و سطحی نمی دانم.

وقتی زنی در اجتماع ما چادری است همین چادری بودنش پیام و مفهومی خاص برای اطرافیانش دارد. چادری بودن یعنی اینکه این زن میتواند برای رسیدن به هدفی بزرگ تر از علایق سطحی خود چشم پوشی کند. چادری بودن برای یک پسر شاید این پیام را داشته باشد که این زن میتواند صبور باشد و ....

 

                     

 

با تمام این حرفها همه انسان ها در انتخاب پوشش خود آزادند و حتما باید خودشان پوششی را با عقلشان انتخاب کنند. پوششی که آن را دوست دارند و فکر می کنند بهترین است چون بی شک زنان و مادران این سرزمین لایق بهترین ها هستند.

 

(سخن بی عیب‌ و نقص تنها بر زبان مصومین جاریست.)

.....محمد حسن خلعتبری.....

 

 

منابع :

قرآن کریم آیات سوره اعراف، احزاب، نور

هارمونی رنگ، تینا ساتن/ برید.ام.ولان / ترجمه مریم مدنی / انتشارات مارل

جامعه شناسی تاریخی زن

عفاف نماد هویت انسانی

http://opiran.blogfa.com/page/jud.aspxتاریخچه حجاب در دین یهود

http://www.mortezamotahari.com پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری

http://www.porsojoo.comدرگاه پاسخگویی به مسائل دینی

درست مثل مروارید


در مقاله ی قبلی به نکات کلی پیرامون حجاب اشاره شد از سختی های انتخاب این پوشش گفته شد از رنگش و .... در کنار این نکات به این اشاره شد که حجاب از چه زمانی به وجود آمده است و اینکه آیا صرفا ریشه ی مذهبی دارد یا نه و اینکه چرا چادر برای بعضی مقدس است و چرا اصلا یک نماد فرهنگی شده.

خواهشی که دارم اینه که همه ی دوستان از اینجا به بعدش رو با دید انتقادی مطالعه کنند اما فراموش نشه که هنوز یه قسمت دیگه از مقاله مونده. برای همین بازم تو نظر قطعی دادن باید یه کم دقت کرد.

اما ادامه ی مطلب را با هم می خوانیم:

الان را نمیدانم اما وقتی ما گذشته را بررسی می کنیم هیچ مطلبی را  پیدا نمی کنیم دال بر اینکه در گذشته زن ها را به زور چادری کرده باشند نه تنها اینطور نبوده که شاید برعکس الان زنها نسبت به پوششان که چادر بود اشتیاق عجیبی نیز داشته اند.

شاید بگویید «خوب دیگه مسئله بدتر شد بازم اگه به زور انتخاب می کردن کسی به عقلشون شک نمی کرد اما الان دیگه حتما مشکل ذهنی داشتن که خودشون با دست خودشون چادر رو انتخاب می کردن .»

اولین پاسخی که برای این مطلب به ذهن می رسد این است که با کمی مطالعه ی تاریخی درباره ی این مطلب به این جمع بندی می رسیم که از همان قدیم برای زن ها نحوه ی حضور اجتماعی یکی از مسائل جدی بوده است البته هر چقدر به امروز نزدیک تر می شویم  این مسئله بیشتر مطرح میشود به خصوص با برخورد فرهنگی که با تمدن غرب در صد سال گذشته داشتیم. اما این مسئله خیلی قبل تر از این برخورد فرهنگی برای زنهای ما مسئله شده است و دنبال راه حلی برای حل کردنش گشتند.

برای همین زن ها برای اینکه بتوانند در جامعه حضور موفق داشته باشند این پوشش را انتخاب می کنند البته این حرفهایی که گفته میشود داستان و یا تحلیل شخصی نیست از لابه لای کتاب هایی که در 500سال گذشته راجع به مسائل فرهنگی اجتماعی در حوزه ی زنان نوشته شده است این بحث ها در می آید. طبیعتا حقیر تمام این کتابها را مطالعه نکردم اما این نکات را از لابه‌لای صحبت های اساتید برجسته ی دانشگاه وهمچنین بعضی از منابع موجود پیدا کرده ام.



زن های قدیم به چادر واقعا به چشم وسیله ای نگاه می کردند که با آن میتوانند بیشتر روی انسان بودنشان و همچنین عقلانیتشان با مردها و حتی همدیگر تعامل داشته باشند نه روی ویژگی های ظاهریشان و یا احیانا زیبایی فردی. اگر تعامل زنها در جامعه بر اساس یک ویژگی مثل زیبایی به تنهایی شکل بگیرد به نوعی شاهد بی عدالتی اجتماعی در حق خود زنها خواهیم بود.

یک نظریه ای که امروز در غرب مطرح است این است که زیبایی  وزیبا بودن حق مسلم هر فردی است. جزء حقوق فردی است و حجاب این حق را از افراد می گیرد.

زیبایی ظاهری از ویژگی هایی است که به تنهایی می تواند علاقه ایجاد کند. فرض کنید صبح یک روز که می خواهید از یک پارک عبور کنید گلی را میبینید چند دقیقه ای نگاهش می کنید بعد که می خواهید بروید نمی توانید ناخواسته گل را می‌چینید. باغبان که این صحنه را می بیند با لباس سبزش جلو می‌آید و با عصبانیت از شما می‌پرسد چرا اینکار را کردی؟ شما هیچ جوابی ندارید که به او بدهید مگر اینکه بگویید چون زیبا بود فقط همین.



زیبایی از ویژگی های است که خدا آن را به زنها بیشتر داده است تا مردها. شاید برای همین هم باشد که زنها روی داشتن این ویژگیشان بیشتر تکیه می کنند و داشتن این ویژگی برایشان مهم‌تر است.

شکی نیست که زیبا بودن برای زن ها ویژگی مهمی است البته نه اینکه برای مردها اینطور نباشد اما برای خانم ها مهمتر از مردهاست.

هر انسان سالمی در حالت طبیعی به زیبایی علاقه نشان میدهد. انسان ذاتا زیبایی را دوست دارد و به سمت زیبایی حرکت میکند هیچ فرقی هم نمی کند که آن فرد زن باشد یا مرد. در نتیجه تاکید خانم ها بر این ویژگیشان در فضای اجتماعی میتواند باعث این بشود که مرد ها و بیشتر از آن خود زن ها سر چیزی با هم رقابت کنند که یک ویژگی انتسابی است به عبارت ساده تر خود آدم در داشتن یا نداشتن این ویژگی هیچ نقشی ندارد و اصلا دست خودش نیست که زیبا هست یا نه. آن چیزی که دست خود آدم هست آراستگی است .

تفاوت زیبایی با آراستگی

 زیبایی ذاتی خیلی با آراسته بودن فرق می کند هیچ اشکالی ندارد که آدمها در آراسته بودن با هم رقابت کنند. اسلام نه تنها این را نهی نمی کند که بر آن تاکید نیز دارد. اسلام به کسی نمی گوید زیبا نباش بلکه می گوید آراسته باش. بعضی جاها زیبایی با آراستگی تضاد پیدا میکند. آراستگی همان زیبایی است اما مشکلاتی که در زیبایی امکان دارد پیش بیاید در آراستگی پدید نمی آید مثلا ما در آراستگی چیزی به اسم فشن بودن نداریم. یکی از نیازهایی که همه ی افراد دارند به خصوص جوان ها جلب توجه است. در آراستگی هدف پوشش جلب توجه نیست.



هدف ترغیب طرف مقابل به خود از راه تحریک جنسی نیست. اما مشکلی هم ندارد که پوشش ما جذاب باشد این کار با استفاده از رنگ های مختلف امکان پذیر است با تمیز و خوش بو بودن می توانیم دیگران را به خود جلب و جذب کنیم. نیازی نیست حتما با پوشش تنگ و بدن نما از غریزه ی آنها برای جلب شدن توجهشان استفاده کنیم. ضمن اینکه باید توجه داشت که ما با این کار به نوعی به خودمان و طرف مقابلمان توهین کرده ایم. بعضی وقت ها شنیده میشود که می گویند مردم باید جنبه ی خود را بالا ببرند اگر همه بر اساس مد روز لباس بپوشند همه لباس چسبان بپوشند دیگر آفت هایی را که در حالت اول شمردیم پیش نمی آید این دوستان حتما باید به این سوال پاسخ بدهند که مگر آمارهایی که همه ساله از تجاوزهای جنسی در کشورهایی که در آن نوع پوشش به این شکل است منتشر می شود گویای آن نیست که این روش در آن جوامع هم جواب نداده است برای مثال

بر اساس آمار گرفته شده از نشریات انگلیسی زبان

در انگلستان نزدیک به 80.000 زن هر ساله در قربانی تجاوز جنسی یا تجاوز جنسی نافرجام می‌شوند.تخمین زده می‌شود که 80.000 زن در بریتانیا در خیابان‌ها به روسپیگری مشغولند.

در آلمان طبق آماری که پلیس اشتوتگارت منتشر کرده است، ۳۵۰۰ زن تن فروش هستند و به طور رسمی به این کار مشغولند، به دلیل اینکه اکثر این ها مهاجراند از حقوق ابتدایی انسانی خود محروم اند.

در آمریکا بنابر آمار موسسه گاتمچر، نزدیک به نیمی از حاملگی­ زنان آمریکایی ناخواسته بوده و دلایل متنوعی همچون عدم استفاده از وسایل پیشگیری، اعمال غیر اخلاقی، تجاوز و ... وجود دارد.


البته از این نمونه ها زیاد است اما به دلیل اطناب در کلام از بیان همه ی آنها صرف نظر میشود خوانندگان محترم می توانند خودشان درباره ی این موضوع در سایتهای اینترنتی به راحتی آمارهایی در این زمینه پیدا کنند.

چرا حجاب؟

ویژگی های ظاهری اولین چیزی است که در هر ارتباط، طرفین ابتدا به آن نگاه می کنند و بر اساس آن تصور و شناختی هر چند محدود نسبت به هم پیدا می کنند. طبیعتا یکی از این ویژگی های ظاهری که در نگاه اول در تعامل مردها و زنها توجه طرفین به خصوص مردها را جذب می کند زیبایی است.

همه ی زنها با حجاب و پوشش کم تر بدون شک توجه بیشتری را به خود جلب می کنند. طبیعتا با آرایش بیشتر هم می توانند خود را زیباتر از آن چیزی که هستند هم نشان دهند. یادم است در یک داستان اروپایی می خواندم یک روز دختری با پسر جوانی که تازه با او آشنا شده بود قدم میزدند دختر جوان به دوستش می گوید: به نظر تو من قشنگم؟ پسرک بدون اینکه به شرایط توجه کند در جوابی نسنجیده می گوید:الان که نمی تونم بگم باید صبح زود وقتی از خواب بیدار میشی ببینمت. منظور آن پسر این بود که آن زمان آرایش نداری. زن ها این را بهتر می دانند که آرایش تا آنجا می تواند تاثیر داشته باشد که حتی فردی که واقعا زیبا نیست هم با استفاده ی لوازم آرایشی زیبا نشان داده میشود. شاید بتوانیم بگوییم این نوع آرایش نوعی دروغ گفتن است.از این طریق یک صنعتی در دنیا راه افتاده است که بخش قابل توجهی از تجارت جهانی را تشکیل می دهد و فوق العاده سود آور است. این صنعت سالهاست جیب خیلی ها را پر پول کرده است.بحث درباره ی تجارت جهانی  لوازم آرایشی در دنیا خودش یک مقاله ی جدا می طلبد کار به جایی رسیده است که افراد مشغول در این صنعت به تجارت انسان یا همان خرید و فروش انسان روی آورده اند. آمارهای غیر رسمی عجیبی درباره ی تجارت جهانی انسان و به خصوص زنها در دنیا منتشر می شود که حتی برخی از آن ها را خود سازمان ملل منتشر شده است.



ویژگی زیبایی ظاهری به دلیل اینکه در مواجه افراد با هم اولین ویژگی است که در سنجش هر کسی به چشم می آید و احراز آن یا همان مشخص شدن آن به راحتی در یک نگاه اتفاق می افتد این قابلیت را دارد که اولین و آخرین ملاک برای سنجش و تعامل آدم ها در فضای غیراداری و حتی اداری باشد. و این اتفاق تضاد جدی با شایسته سالاری دارد.

اینجا سوال دیگری مطرح میشود اگر تمام زنها بر این اساس حجاب را بپذیرند آیا این کار پاک کردن صورت مسئله نیست؟ مشکل اصلی اینجا این است که زنها زیبایی خود را نشان ندهند؟ آیا اینکه مردم ما در سنجش و قضاوت درباره ی افراد اشتباه می کنند مشکل زنهای ماست؟ یا یک مشکل فرهنگی است که باید با فرهنگ سازی درست شود؟ درجوامع غربی که حجاب وجود خارجی ندارد چنین ظلمی به زنها میشود؟

......

ادامه ی مطاب به زودی





سلام به همگی

چند وقت پیش یکی از مخاطبان وبلاگ نظری گذاشته بودن که خیلی بهش توجه نشد اما چون نظر ایشون دغدغه ی منم بود قرار شد بعدا بهش بپردازیم.

با هم نظر ایشون رو می خونیم.

یه دوست

سلام.

چند وقت پیش یه سوالی برام پیش اومده بود که دلم می خواست همه جواب بدن بخصوص آقایون وبلاگ (‌برای اینکه دوستان خرده نگیرن میگم که آقایون شامل پسرهای وبلاگ هم هست).

سوالم این بود: اگه یه روزی مجبور باشید به جای این همه رنگهای قشنگ که روح آدمو نوازش می ده رنگ مشکلی رو انتخاب کنید چیکار می کردید؟ اگه مجبور بودید هر روز یه عبای مشکلی به اسم چادر رو به عنوان لباس انتخاب کنید اونم توی تمام روز چیکار میکردید؟در ضمن همه میدونن که رنگ مشکی چقدر روح آدم و خسته میکنه.تا حالا شده خودتونو جای خانما بگذارید؟ اگه شما جای اونا بودید چیکار می کردید؟ آیا بعد از این بازم وقتی در مورد حجاب و لزومش صحبت می کردید لحن تون طلبکارانه خواهد بود؟؟ البته اینم مدنظر داشته باشین که من فقط توجهتون رو به رنگ پوشش چادر جلب کردم و نه بقیه مسائل

پیشاپیش ممنون بابت جوابهایی که میدین

پاسخ:

سلام

وقتی اومدم بهتون جواب بدم انقدر زیاد شد که گفتم این خودش میتونه تو یه پست مستقل بیاد شما باعث شدین من یه مقاله بنویسم.

ممنون.

به زودی تو یه پست مستقل میارمش.

در ادامه مطلبی رو مطالعه می کنید که شاید همش به این سوالی که مخاطبمون پرسیدن ارتباط نداشته باشه چون یه مطلب مستقله اما سوال اولیه ای که باعث به وجود اومدن این مطلب شد رو براتون آوردم تا بدونید چرا همچین چیزی رو نوشتم.

حجم مطلب انقدر زیاد شد که گفتم شاید حوصله ی خوندن همش با هم رو نداشته باشین در نتیجه به سه قسمت تقسیمش کردم که این قسمت اولشه و تو چند روز آینده کامل بقیه قسمت هاشم میارم.

لطفا به این نکته توجه داشته باشین که این سه مقاله در واقع یک مقاله هست پس طبیعتا بعد از خوندن هر سه قسمتش میشه دربارش یه نظر قطعی داد. پس لطفا تو نظر دادن دقت کنید.

از دو گروه خواهش ویژه دارم که تو نظرات مشارکت کنند گروه اول کلیه پسرا. گروه دوم دخترایی که با متن مقاله و استدلال هاش مخالفن.

در پایان در یک پست مستقل این سه مقاله به حالت اصلیش که یک مقاله هست در وبلاگ آورده میشه.



ساده اما زیبا

درست مثل مروارید

 

همیشه تابستانها یک علامت سوال بزرگ ذهنم را به خود مشغول می کرد و آن این بود که افرادی که چادری هستند چطور میتوانندگرما را تحمل کنند. اگرمن دختر بودم مطمئن نیستم که چادری میشدم یا نه.

حتما می دانید که رنگ تیره به خصوص مشکی گرما را جذب می کند.بین این همه رنگ متنوع و مختلف که در دنیا وجود دارد مشکی حتما رنگ خسته کننده ای به حساب می آید.

پس چگونه با تمام اینها چادر پوشش رسمی یک کشور می شود و مردم این پوشش را می پذیرند چادر مشکی را؟!!

اول اینکه چرا چادر؟

دوم اینکه چرا رنگ مشکی؟

چرا بعضی از مردم ما انقدر بر روی حجاب آن هم یک نوع از آن یعنی چادر مشکی پافشاری و اصرار می کنند؟

در ابتدا این نکته به ذهن می رسد که این امر به دلیل این است که جامعه ی ایران از دیرباز یک جامعه ی مذهبی بوده است و به همین دلیل است که امروزه برخی از مردم و زنان بر این پوشش تاکید و اصرار دارند.

اما با کوچکترین توجه و تعمقی در دین اسلام به این مهم دست پیدا می کنیم که هیچ جای دین اسلام چیزی به اسم چادر نداریم چادر فقط یک مصداق برای یک قاعده است.هیچ جای دین چنین توصیه ای به صورت مصداقی نشده است.

حجاب قبل از مذهب

جالب است بدانید اساسا حجاب در ایران و حتی سراسر دنیا بیشتر ریشه ی تاریخی دارد تا مذهبی و دینی. راحت تر بگویم قبل از اینکه اساسا دینی پدید بیاید ما در تمدن های بزرگ دنیا می بینیم که حجاب وجود داشته است. برای مثال: درامپراطوری هایی مثل: یونان، روم و ایران که از تمدن های بزرگ آن زمان به حساب می آیند حجاب وجود داشته است. حجاب حتی در میان اعراب هم به نوعی وجود داشته البته درباره ی جامعه ای مثل هند اختلاف نظر وجود دارد که آیا حجاب قبل از ورود اسلام به آن وجود داشته است یا نه. به هر حال آن چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می‏دهند، کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، می‏نویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می‏شود، و به این دلایل، عقیده عده‏ای که می‏گویند «مذهب» موجد حجاب می‏باشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است .

چادر ذاتا مقدس نیست

همان طور که در چند سطر بالا عرض شد چادر از نگاه دین تنها یک مصداق است برای یک قاعده. البته بعضی جاها از حد یک مصداق خارج میشود و به یک نماد فرهنگی تبدیل میشود چادر از گذشته تا به حال برای زنها نماد دینداری بوده است.

نماد به خودی خود نه مقدس است و نه در ذات خودش چیز خاصی دارد اما مردم در تمام دنیا معمولا روی نماد هایشان خیلی حساس هستند و شاید این حساسیت به تقدس هم برسد برای همین هم بعضی خانم ها به خصوص در گذشته نسبت به چادرشان خیلی حساس بودند.

اما باز هم سوال اولم را تکرار می کنم اصلا چرا چنین چیزی که هم داشتن آن در خیلی از فصل ها مثل تابستان زجر آور است و هم رنگ مناسبی ندارد باید نماد بشود ببخشید مگر زنهای ایرانی ذهنشان مشکل داشته است که این پوشش را انتخاب کرده اند؟ یا اینکه از قدیم در ایران زنها به زور مردان چادری شده اند؟

.........

ادامه ی مطلب به زودی




 

در ایران آزادی وجود ندارد

 

 

در ایران آزادی وجود ندارد . این جمله ایست که شاید بارها وبارها از زبان خیلی ها شنیده باشید .

مفهوم آزادی از آن جهت قابل توجه است که یک مسئله ی بین المللی است یعنی ازتمام مرز ها ی جغرافیایی گذشته ودر گفتمان بین المللی و حتی سیاسی نقش ویژه ای را ایفا میکند.

این مفهوم فرامرزی در ادبیات دینی باجلوه های متفاوت مطرح شده به این معنا که برخی آزادی دینی رااین می دانند که مردم بتوانند هر دینی را که بخواهند آزادانه برای خود داشته باشند حالا این سؤال پدید میآید که منظور از هر دینی چیست ؟آیا ادیان توحیدی است؟یا این که هر گونه مذهبی را میتوان دین به حساب آورد برای مثال آیا بهاییت و وهابیت رامیتوان دین به حساب آورد؟در باره ی شینتوایسم چه طور یعنی این که هر کس روح بابا بزرگش را بپرستد؟؟!!

اما آزادی دینی معنای واحدی ندارد عده ای دیگرآزادی دینی را در این میدانند که افراد اگر بخواهند اصلا دین نداشته باشند (لائیک ها )یعنی آزادی دینی را آزادی مردم از دین میدانند . بعد از این که منظورمان از دین را مشخص کردیم میتوانیم راجع به آزادی دینی صحبت کنیم.این که در این حد وسیع از لفظ آزادی استفاده میشود وبرای این لفظ معنای واحدی وجود ندارد حقیقتا حیرت آور است!!!!!

 

 

پس تا به این جا متوجه شدیم آزادی دردنیا معانی متفاوت وحتی متضادی دارد.هدف ما این است که در این دریای معنی کمی آبتنی کنیم .

اگر بخواهیم بگوییم این حرف ها سخت گیری است . آزادی را باید خیلی ساده آزادی مطلق تعریف کرد . آزادی در همه چیز بدون محدودیت اینجا چند نکته مطرح میشود و آن این که تحقق عملی چنین چیزی محال است چرا که بالاخره ما میخواهم در جامعه زندگی کنیم اگر قرار باشد هر کس هر کاری انجام دهد که سنگ روی سنگ بند نمیشود این امر را خود غربی ها هم قبول ندارند آنها مرز آزادی را جایی می دانند که حقوق سایرین زیرپا گذاشته شود.

اما آیا میشود آزادی مطلق را در امور فردی صادق دانست . زمانی که شخصی قند خونش بالا میرود منطقی است که بگوییم این آدم آزادی فردی مطلق داردبگذاریم مواد قندی بخوردخود کشی کند. اگر این شخص پدر یا مادر شما باشد واکنش شما جه خواهد بود.آیااگر کسی دلش بخواهد باداشتن یک زن و سه بجه کوجک برود معتاد شودآیاازنظرعقلی زن این آدم باید بگویداودر حوزه ی شخصی خودش آزادی مطلق دارد.

در دین اسلام شاید بتوان مفهوم آزادی را همان اختیار در نظر گرفت . اختیار از آن دسته نعماتی است که به همراه عقل از وجوه تمایز انسان با حیوان به حساب می آید واصلا اشرف مخلوقات بودن انسان بااین دو نعمت تحقق پیدا میکند.

آزادی واختیار زمانی به کار می آیند که به همراه عقل باشند و بدون استفاده ازعقل جه بسا باعث نابودی انسان ها نیز باشند اختیار وآزادی از نگاهی مثل جاقو میمانند. هم میتوان آن را به قلب یک انسان بی گناه فرو کردوهم این که برای تهیه غذای گوارا از آن استفاده کرد.

اعتقاد مابر این است که اگر شخصی بااطلاعات کامل ادیان مختلف را به صورت عقلی بررسی کند در نهایت بدون شک به این نتیچه میرسد که کدام دین برتر است.

شاید این مسئله که برخی از قواعد دینی مخالف آزادی است ذهن شماراهم مثل من به خودمشغول کرده باشد مثلا محدودیت هایی که در پوشش وجود دارد.اینجا همه چیز به تعریف شما از آزادی برمیگردد.

اسلام آزادی حقیقی را آزادی ذهنی وروحی میداند.باتوجه به این امر که تفکر هرکس مسیرزندگیش را مشخص میکند.این تفکر است که به جسم دستور میدهد وجسم تنها اجرا کننده ی فکر است در نتیجه آزادی حقیقی آزادی فکری است.بر همین اساس اهتمام اسلام بیشتر در مسائلیست که با روح انسان سروکار دارد شاید اینجا علت توجه اسلام به پوشش مشخص شود. دانشجویان ارتباطات بهتر از هر کسی این را میدانند هر پوششی در اجتماع انتظار وذهنیتی را به همراه دارد.

شاید بتوان نوع پوشش را یکی از مهم ترین دلایل ایجاد رابطه (اینجا منظور از رابطه نوع خاصی از ارتبط هست که نوع پوشش از عوامل ایجاد آن به شمار میرود بدیهیست هر ارتباطی این ویژگی را ندارد)به حساب آورد.ایجاد یک رابطه به راحتی میتواند هشتاد درصد از ذهن طرفین رابطه را به خود مشغول کند.فکر کردن به یک مسئله دقیقا به معنای فکر نکردن به چیز های دیگر است. این در حالیست که جوانی از مهمترین سرمایه های هر کس به حساب می آید. آیا برای پریدن سکویی بهتر از جوانی پیدا میکنیم. میزان موفقیت هر انسانی در زندگی به این بستگی دارد که مهمترین دوره ی زند گی خود را چگونه سپری کرده باشد.هم میتوان ماشین عمر خود را در جاده های فرعی پر پیچ وخم با سرعت پایین برانیم وهم در آزاد راه با حد اکثر سرعت.

 

 

زمانی که اسلام پوشش خاصی را تعیین میکند به معنی محدودیت نیست بلکه عین آزادی است .هر فردی باپوشش کامل ورسمی میتواند به مراتب راحت تر وموفق تر در جامعه حاضر شود .

با این تعریف از آزادی شاید بتوان اسلام راآزادی بخش ترین مفهوم دنیا دانست.

(سخن بی عیب و نقص تنها بر زبان معصومین جاریست).

.....محمد حسن خلعتبری.....

 

تصویر خودش گویای همه چیز هست.

 


 

 

حضرت امام حسین (علیه السلام):

 

 

 

هر که از تدبیر بازمانَد و از چاره ها ناتوان گردد، مدارا کلید مشکلات اوست.