پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۸۵ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

درست مثل مروارید


در مقاله ی قبلی به نکات کلی پیرامون حجاب اشاره شد از سختی های انتخاب این پوشش گفته شد از رنگش و .... در کنار این نکات به این اشاره شد که حجاب از چه زمانی به وجود آمده است و اینکه آیا صرفا ریشه ی مذهبی دارد یا نه و اینکه چرا چادر برای بعضی مقدس است و چرا اصلا یک نماد فرهنگی شده.

خواهشی که دارم اینه که همه ی دوستان از اینجا به بعدش رو با دید انتقادی مطالعه کنند اما فراموش نشه که هنوز یه قسمت دیگه از مقاله مونده. برای همین بازم تو نظر قطعی دادن باید یه کم دقت کرد.

اما ادامه ی مطلب را با هم می خوانیم:

الان را نمیدانم اما وقتی ما گذشته را بررسی می کنیم هیچ مطلبی را  پیدا نمی کنیم دال بر اینکه در گذشته زن ها را به زور چادری کرده باشند نه تنها اینطور نبوده که شاید برعکس الان زنها نسبت به پوششان که چادر بود اشتیاق عجیبی نیز داشته اند.

شاید بگویید «خوب دیگه مسئله بدتر شد بازم اگه به زور انتخاب می کردن کسی به عقلشون شک نمی کرد اما الان دیگه حتما مشکل ذهنی داشتن که خودشون با دست خودشون چادر رو انتخاب می کردن .»

اولین پاسخی که برای این مطلب به ذهن می رسد این است که با کمی مطالعه ی تاریخی درباره ی این مطلب به این جمع بندی می رسیم که از همان قدیم برای زن ها نحوه ی حضور اجتماعی یکی از مسائل جدی بوده است البته هر چقدر به امروز نزدیک تر می شویم  این مسئله بیشتر مطرح میشود به خصوص با برخورد فرهنگی که با تمدن غرب در صد سال گذشته داشتیم. اما این مسئله خیلی قبل تر از این برخورد فرهنگی برای زنهای ما مسئله شده است و دنبال راه حلی برای حل کردنش گشتند.

برای همین زن ها برای اینکه بتوانند در جامعه حضور موفق داشته باشند این پوشش را انتخاب می کنند البته این حرفهایی که گفته میشود داستان و یا تحلیل شخصی نیست از لابه لای کتاب هایی که در 500سال گذشته راجع به مسائل فرهنگی اجتماعی در حوزه ی زنان نوشته شده است این بحث ها در می آید. طبیعتا حقیر تمام این کتابها را مطالعه نکردم اما این نکات را از لابه‌لای صحبت های اساتید برجسته ی دانشگاه وهمچنین بعضی از منابع موجود پیدا کرده ام.



زن های قدیم به چادر واقعا به چشم وسیله ای نگاه می کردند که با آن میتوانند بیشتر روی انسان بودنشان و همچنین عقلانیتشان با مردها و حتی همدیگر تعامل داشته باشند نه روی ویژگی های ظاهریشان و یا احیانا زیبایی فردی. اگر تعامل زنها در جامعه بر اساس یک ویژگی مثل زیبایی به تنهایی شکل بگیرد به نوعی شاهد بی عدالتی اجتماعی در حق خود زنها خواهیم بود.

یک نظریه ای که امروز در غرب مطرح است این است که زیبایی  وزیبا بودن حق مسلم هر فردی است. جزء حقوق فردی است و حجاب این حق را از افراد می گیرد.

زیبایی ظاهری از ویژگی هایی است که به تنهایی می تواند علاقه ایجاد کند. فرض کنید صبح یک روز که می خواهید از یک پارک عبور کنید گلی را میبینید چند دقیقه ای نگاهش می کنید بعد که می خواهید بروید نمی توانید ناخواسته گل را می‌چینید. باغبان که این صحنه را می بیند با لباس سبزش جلو می‌آید و با عصبانیت از شما می‌پرسد چرا اینکار را کردی؟ شما هیچ جوابی ندارید که به او بدهید مگر اینکه بگویید چون زیبا بود فقط همین.



زیبایی از ویژگی های است که خدا آن را به زنها بیشتر داده است تا مردها. شاید برای همین هم باشد که زنها روی داشتن این ویژگیشان بیشتر تکیه می کنند و داشتن این ویژگی برایشان مهم‌تر است.

شکی نیست که زیبا بودن برای زن ها ویژگی مهمی است البته نه اینکه برای مردها اینطور نباشد اما برای خانم ها مهمتر از مردهاست.

هر انسان سالمی در حالت طبیعی به زیبایی علاقه نشان میدهد. انسان ذاتا زیبایی را دوست دارد و به سمت زیبایی حرکت میکند هیچ فرقی هم نمی کند که آن فرد زن باشد یا مرد. در نتیجه تاکید خانم ها بر این ویژگیشان در فضای اجتماعی میتواند باعث این بشود که مرد ها و بیشتر از آن خود زن ها سر چیزی با هم رقابت کنند که یک ویژگی انتسابی است به عبارت ساده تر خود آدم در داشتن یا نداشتن این ویژگی هیچ نقشی ندارد و اصلا دست خودش نیست که زیبا هست یا نه. آن چیزی که دست خود آدم هست آراستگی است .

تفاوت زیبایی با آراستگی

 زیبایی ذاتی خیلی با آراسته بودن فرق می کند هیچ اشکالی ندارد که آدمها در آراسته بودن با هم رقابت کنند. اسلام نه تنها این را نهی نمی کند که بر آن تاکید نیز دارد. اسلام به کسی نمی گوید زیبا نباش بلکه می گوید آراسته باش. بعضی جاها زیبایی با آراستگی تضاد پیدا میکند. آراستگی همان زیبایی است اما مشکلاتی که در زیبایی امکان دارد پیش بیاید در آراستگی پدید نمی آید مثلا ما در آراستگی چیزی به اسم فشن بودن نداریم. یکی از نیازهایی که همه ی افراد دارند به خصوص جوان ها جلب توجه است. در آراستگی هدف پوشش جلب توجه نیست.



هدف ترغیب طرف مقابل به خود از راه تحریک جنسی نیست. اما مشکلی هم ندارد که پوشش ما جذاب باشد این کار با استفاده از رنگ های مختلف امکان پذیر است با تمیز و خوش بو بودن می توانیم دیگران را به خود جلب و جذب کنیم. نیازی نیست حتما با پوشش تنگ و بدن نما از غریزه ی آنها برای جلب شدن توجهشان استفاده کنیم. ضمن اینکه باید توجه داشت که ما با این کار به نوعی به خودمان و طرف مقابلمان توهین کرده ایم. بعضی وقت ها شنیده میشود که می گویند مردم باید جنبه ی خود را بالا ببرند اگر همه بر اساس مد روز لباس بپوشند همه لباس چسبان بپوشند دیگر آفت هایی را که در حالت اول شمردیم پیش نمی آید این دوستان حتما باید به این سوال پاسخ بدهند که مگر آمارهایی که همه ساله از تجاوزهای جنسی در کشورهایی که در آن نوع پوشش به این شکل است منتشر می شود گویای آن نیست که این روش در آن جوامع هم جواب نداده است برای مثال

بر اساس آمار گرفته شده از نشریات انگلیسی زبان

در انگلستان نزدیک به 80.000 زن هر ساله در قربانی تجاوز جنسی یا تجاوز جنسی نافرجام می‌شوند.تخمین زده می‌شود که 80.000 زن در بریتانیا در خیابان‌ها به روسپیگری مشغولند.

در آلمان طبق آماری که پلیس اشتوتگارت منتشر کرده است، ۳۵۰۰ زن تن فروش هستند و به طور رسمی به این کار مشغولند، به دلیل اینکه اکثر این ها مهاجراند از حقوق ابتدایی انسانی خود محروم اند.

در آمریکا بنابر آمار موسسه گاتمچر، نزدیک به نیمی از حاملگی­ زنان آمریکایی ناخواسته بوده و دلایل متنوعی همچون عدم استفاده از وسایل پیشگیری، اعمال غیر اخلاقی، تجاوز و ... وجود دارد.


البته از این نمونه ها زیاد است اما به دلیل اطناب در کلام از بیان همه ی آنها صرف نظر میشود خوانندگان محترم می توانند خودشان درباره ی این موضوع در سایتهای اینترنتی به راحتی آمارهایی در این زمینه پیدا کنند.

چرا حجاب؟

ویژگی های ظاهری اولین چیزی است که در هر ارتباط، طرفین ابتدا به آن نگاه می کنند و بر اساس آن تصور و شناختی هر چند محدود نسبت به هم پیدا می کنند. طبیعتا یکی از این ویژگی های ظاهری که در نگاه اول در تعامل مردها و زنها توجه طرفین به خصوص مردها را جذب می کند زیبایی است.

همه ی زنها با حجاب و پوشش کم تر بدون شک توجه بیشتری را به خود جلب می کنند. طبیعتا با آرایش بیشتر هم می توانند خود را زیباتر از آن چیزی که هستند هم نشان دهند. یادم است در یک داستان اروپایی می خواندم یک روز دختری با پسر جوانی که تازه با او آشنا شده بود قدم میزدند دختر جوان به دوستش می گوید: به نظر تو من قشنگم؟ پسرک بدون اینکه به شرایط توجه کند در جوابی نسنجیده می گوید:الان که نمی تونم بگم باید صبح زود وقتی از خواب بیدار میشی ببینمت. منظور آن پسر این بود که آن زمان آرایش نداری. زن ها این را بهتر می دانند که آرایش تا آنجا می تواند تاثیر داشته باشد که حتی فردی که واقعا زیبا نیست هم با استفاده ی لوازم آرایشی زیبا نشان داده میشود. شاید بتوانیم بگوییم این نوع آرایش نوعی دروغ گفتن است.از این طریق یک صنعتی در دنیا راه افتاده است که بخش قابل توجهی از تجارت جهانی را تشکیل می دهد و فوق العاده سود آور است. این صنعت سالهاست جیب خیلی ها را پر پول کرده است.بحث درباره ی تجارت جهانی  لوازم آرایشی در دنیا خودش یک مقاله ی جدا می طلبد کار به جایی رسیده است که افراد مشغول در این صنعت به تجارت انسان یا همان خرید و فروش انسان روی آورده اند. آمارهای غیر رسمی عجیبی درباره ی تجارت جهانی انسان و به خصوص زنها در دنیا منتشر می شود که حتی برخی از آن ها را خود سازمان ملل منتشر شده است.



ویژگی زیبایی ظاهری به دلیل اینکه در مواجه افراد با هم اولین ویژگی است که در سنجش هر کسی به چشم می آید و احراز آن یا همان مشخص شدن آن به راحتی در یک نگاه اتفاق می افتد این قابلیت را دارد که اولین و آخرین ملاک برای سنجش و تعامل آدم ها در فضای غیراداری و حتی اداری باشد. و این اتفاق تضاد جدی با شایسته سالاری دارد.

اینجا سوال دیگری مطرح میشود اگر تمام زنها بر این اساس حجاب را بپذیرند آیا این کار پاک کردن صورت مسئله نیست؟ مشکل اصلی اینجا این است که زنها زیبایی خود را نشان ندهند؟ آیا اینکه مردم ما در سنجش و قضاوت درباره ی افراد اشتباه می کنند مشکل زنهای ماست؟ یا یک مشکل فرهنگی است که باید با فرهنگ سازی درست شود؟ درجوامع غربی که حجاب وجود خارجی ندارد چنین ظلمی به زنها میشود؟

......

ادامه ی مطاب به زودی





سلام به همگی

چند وقت پیش یکی از مخاطبان وبلاگ نظری گذاشته بودن که خیلی بهش توجه نشد اما چون نظر ایشون دغدغه ی منم بود قرار شد بعدا بهش بپردازیم.

با هم نظر ایشون رو می خونیم.

یه دوست

سلام.

چند وقت پیش یه سوالی برام پیش اومده بود که دلم می خواست همه جواب بدن بخصوص آقایون وبلاگ (‌برای اینکه دوستان خرده نگیرن میگم که آقایون شامل پسرهای وبلاگ هم هست).

سوالم این بود: اگه یه روزی مجبور باشید به جای این همه رنگهای قشنگ که روح آدمو نوازش می ده رنگ مشکلی رو انتخاب کنید چیکار می کردید؟ اگه مجبور بودید هر روز یه عبای مشکلی به اسم چادر رو به عنوان لباس انتخاب کنید اونم توی تمام روز چیکار میکردید؟در ضمن همه میدونن که رنگ مشکی چقدر روح آدم و خسته میکنه.تا حالا شده خودتونو جای خانما بگذارید؟ اگه شما جای اونا بودید چیکار می کردید؟ آیا بعد از این بازم وقتی در مورد حجاب و لزومش صحبت می کردید لحن تون طلبکارانه خواهد بود؟؟ البته اینم مدنظر داشته باشین که من فقط توجهتون رو به رنگ پوشش چادر جلب کردم و نه بقیه مسائل

پیشاپیش ممنون بابت جوابهایی که میدین

پاسخ:

سلام

وقتی اومدم بهتون جواب بدم انقدر زیاد شد که گفتم این خودش میتونه تو یه پست مستقل بیاد شما باعث شدین من یه مقاله بنویسم.

ممنون.

به زودی تو یه پست مستقل میارمش.

در ادامه مطلبی رو مطالعه می کنید که شاید همش به این سوالی که مخاطبمون پرسیدن ارتباط نداشته باشه چون یه مطلب مستقله اما سوال اولیه ای که باعث به وجود اومدن این مطلب شد رو براتون آوردم تا بدونید چرا همچین چیزی رو نوشتم.

حجم مطلب انقدر زیاد شد که گفتم شاید حوصله ی خوندن همش با هم رو نداشته باشین در نتیجه به سه قسمت تقسیمش کردم که این قسمت اولشه و تو چند روز آینده کامل بقیه قسمت هاشم میارم.

لطفا به این نکته توجه داشته باشین که این سه مقاله در واقع یک مقاله هست پس طبیعتا بعد از خوندن هر سه قسمتش میشه دربارش یه نظر قطعی داد. پس لطفا تو نظر دادن دقت کنید.

از دو گروه خواهش ویژه دارم که تو نظرات مشارکت کنند گروه اول کلیه پسرا. گروه دوم دخترایی که با متن مقاله و استدلال هاش مخالفن.

در پایان در یک پست مستقل این سه مقاله به حالت اصلیش که یک مقاله هست در وبلاگ آورده میشه.



ساده اما زیبا

درست مثل مروارید

 

همیشه تابستانها یک علامت سوال بزرگ ذهنم را به خود مشغول می کرد و آن این بود که افرادی که چادری هستند چطور میتوانندگرما را تحمل کنند. اگرمن دختر بودم مطمئن نیستم که چادری میشدم یا نه.

حتما می دانید که رنگ تیره به خصوص مشکی گرما را جذب می کند.بین این همه رنگ متنوع و مختلف که در دنیا وجود دارد مشکی حتما رنگ خسته کننده ای به حساب می آید.

پس چگونه با تمام اینها چادر پوشش رسمی یک کشور می شود و مردم این پوشش را می پذیرند چادر مشکی را؟!!

اول اینکه چرا چادر؟

دوم اینکه چرا رنگ مشکی؟

چرا بعضی از مردم ما انقدر بر روی حجاب آن هم یک نوع از آن یعنی چادر مشکی پافشاری و اصرار می کنند؟

در ابتدا این نکته به ذهن می رسد که این امر به دلیل این است که جامعه ی ایران از دیرباز یک جامعه ی مذهبی بوده است و به همین دلیل است که امروزه برخی از مردم و زنان بر این پوشش تاکید و اصرار دارند.

اما با کوچکترین توجه و تعمقی در دین اسلام به این مهم دست پیدا می کنیم که هیچ جای دین اسلام چیزی به اسم چادر نداریم چادر فقط یک مصداق برای یک قاعده است.هیچ جای دین چنین توصیه ای به صورت مصداقی نشده است.

حجاب قبل از مذهب

جالب است بدانید اساسا حجاب در ایران و حتی سراسر دنیا بیشتر ریشه ی تاریخی دارد تا مذهبی و دینی. راحت تر بگویم قبل از اینکه اساسا دینی پدید بیاید ما در تمدن های بزرگ دنیا می بینیم که حجاب وجود داشته است. برای مثال: درامپراطوری هایی مثل: یونان، روم و ایران که از تمدن های بزرگ آن زمان به حساب می آیند حجاب وجود داشته است. حجاب حتی در میان اعراب هم به نوعی وجود داشته البته درباره ی جامعه ای مثل هند اختلاف نظر وجود دارد که آیا حجاب قبل از ورود اسلام به آن وجود داشته است یا نه. به هر حال آن چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می‏دهند، کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، می‏نویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می‏شود، و به این دلایل، عقیده عده‏ای که می‏گویند «مذهب» موجد حجاب می‏باشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است .

چادر ذاتا مقدس نیست

همان طور که در چند سطر بالا عرض شد چادر از نگاه دین تنها یک مصداق است برای یک قاعده. البته بعضی جاها از حد یک مصداق خارج میشود و به یک نماد فرهنگی تبدیل میشود چادر از گذشته تا به حال برای زنها نماد دینداری بوده است.

نماد به خودی خود نه مقدس است و نه در ذات خودش چیز خاصی دارد اما مردم در تمام دنیا معمولا روی نماد هایشان خیلی حساس هستند و شاید این حساسیت به تقدس هم برسد برای همین هم بعضی خانم ها به خصوص در گذشته نسبت به چادرشان خیلی حساس بودند.

اما باز هم سوال اولم را تکرار می کنم اصلا چرا چنین چیزی که هم داشتن آن در خیلی از فصل ها مثل تابستان زجر آور است و هم رنگ مناسبی ندارد باید نماد بشود ببخشید مگر زنهای ایرانی ذهنشان مشکل داشته است که این پوشش را انتخاب کرده اند؟ یا اینکه از قدیم در ایران زنها به زور مردان چادری شده اند؟

.........

ادامه ی مطلب به زودی




 

در ایران آزادی وجود ندارد

 

 

در ایران آزادی وجود ندارد . این جمله ایست که شاید بارها وبارها از زبان خیلی ها شنیده باشید .

مفهوم آزادی از آن جهت قابل توجه است که یک مسئله ی بین المللی است یعنی ازتمام مرز ها ی جغرافیایی گذشته ودر گفتمان بین المللی و حتی سیاسی نقش ویژه ای را ایفا میکند.

این مفهوم فرامرزی در ادبیات دینی باجلوه های متفاوت مطرح شده به این معنا که برخی آزادی دینی رااین می دانند که مردم بتوانند هر دینی را که بخواهند آزادانه برای خود داشته باشند حالا این سؤال پدید میآید که منظور از هر دینی چیست ؟آیا ادیان توحیدی است؟یا این که هر گونه مذهبی را میتوان دین به حساب آورد برای مثال آیا بهاییت و وهابیت رامیتوان دین به حساب آورد؟در باره ی شینتوایسم چه طور یعنی این که هر کس روح بابا بزرگش را بپرستد؟؟!!

اما آزادی دینی معنای واحدی ندارد عده ای دیگرآزادی دینی را در این میدانند که افراد اگر بخواهند اصلا دین نداشته باشند (لائیک ها )یعنی آزادی دینی را آزادی مردم از دین میدانند . بعد از این که منظورمان از دین را مشخص کردیم میتوانیم راجع به آزادی دینی صحبت کنیم.این که در این حد وسیع از لفظ آزادی استفاده میشود وبرای این لفظ معنای واحدی وجود ندارد حقیقتا حیرت آور است!!!!!

 

 

پس تا به این جا متوجه شدیم آزادی دردنیا معانی متفاوت وحتی متضادی دارد.هدف ما این است که در این دریای معنی کمی آبتنی کنیم .

اگر بخواهیم بگوییم این حرف ها سخت گیری است . آزادی را باید خیلی ساده آزادی مطلق تعریف کرد . آزادی در همه چیز بدون محدودیت اینجا چند نکته مطرح میشود و آن این که تحقق عملی چنین چیزی محال است چرا که بالاخره ما میخواهم در جامعه زندگی کنیم اگر قرار باشد هر کس هر کاری انجام دهد که سنگ روی سنگ بند نمیشود این امر را خود غربی ها هم قبول ندارند آنها مرز آزادی را جایی می دانند که حقوق سایرین زیرپا گذاشته شود.

اما آیا میشود آزادی مطلق را در امور فردی صادق دانست . زمانی که شخصی قند خونش بالا میرود منطقی است که بگوییم این آدم آزادی فردی مطلق داردبگذاریم مواد قندی بخوردخود کشی کند. اگر این شخص پدر یا مادر شما باشد واکنش شما جه خواهد بود.آیااگر کسی دلش بخواهد باداشتن یک زن و سه بجه کوجک برود معتاد شودآیاازنظرعقلی زن این آدم باید بگویداودر حوزه ی شخصی خودش آزادی مطلق دارد.

در دین اسلام شاید بتوان مفهوم آزادی را همان اختیار در نظر گرفت . اختیار از آن دسته نعماتی است که به همراه عقل از وجوه تمایز انسان با حیوان به حساب می آید واصلا اشرف مخلوقات بودن انسان بااین دو نعمت تحقق پیدا میکند.

آزادی واختیار زمانی به کار می آیند که به همراه عقل باشند و بدون استفاده ازعقل جه بسا باعث نابودی انسان ها نیز باشند اختیار وآزادی از نگاهی مثل جاقو میمانند. هم میتوان آن را به قلب یک انسان بی گناه فرو کردوهم این که برای تهیه غذای گوارا از آن استفاده کرد.

اعتقاد مابر این است که اگر شخصی بااطلاعات کامل ادیان مختلف را به صورت عقلی بررسی کند در نهایت بدون شک به این نتیچه میرسد که کدام دین برتر است.

شاید این مسئله که برخی از قواعد دینی مخالف آزادی است ذهن شماراهم مثل من به خودمشغول کرده باشد مثلا محدودیت هایی که در پوشش وجود دارد.اینجا همه چیز به تعریف شما از آزادی برمیگردد.

اسلام آزادی حقیقی را آزادی ذهنی وروحی میداند.باتوجه به این امر که تفکر هرکس مسیرزندگیش را مشخص میکند.این تفکر است که به جسم دستور میدهد وجسم تنها اجرا کننده ی فکر است در نتیجه آزادی حقیقی آزادی فکری است.بر همین اساس اهتمام اسلام بیشتر در مسائلیست که با روح انسان سروکار دارد شاید اینجا علت توجه اسلام به پوشش مشخص شود. دانشجویان ارتباطات بهتر از هر کسی این را میدانند هر پوششی در اجتماع انتظار وذهنیتی را به همراه دارد.

شاید بتوان نوع پوشش را یکی از مهم ترین دلایل ایجاد رابطه (اینجا منظور از رابطه نوع خاصی از ارتبط هست که نوع پوشش از عوامل ایجاد آن به شمار میرود بدیهیست هر ارتباطی این ویژگی را ندارد)به حساب آورد.ایجاد یک رابطه به راحتی میتواند هشتاد درصد از ذهن طرفین رابطه را به خود مشغول کند.فکر کردن به یک مسئله دقیقا به معنای فکر نکردن به چیز های دیگر است. این در حالیست که جوانی از مهمترین سرمایه های هر کس به حساب می آید. آیا برای پریدن سکویی بهتر از جوانی پیدا میکنیم. میزان موفقیت هر انسانی در زندگی به این بستگی دارد که مهمترین دوره ی زند گی خود را چگونه سپری کرده باشد.هم میتوان ماشین عمر خود را در جاده های فرعی پر پیچ وخم با سرعت پایین برانیم وهم در آزاد راه با حد اکثر سرعت.

 

 

زمانی که اسلام پوشش خاصی را تعیین میکند به معنی محدودیت نیست بلکه عین آزادی است .هر فردی باپوشش کامل ورسمی میتواند به مراتب راحت تر وموفق تر در جامعه حاضر شود .

با این تعریف از آزادی شاید بتوان اسلام راآزادی بخش ترین مفهوم دنیا دانست.

(سخن بی عیب و نقص تنها بر زبان معصومین جاریست).

.....محمد حسن خلعتبری.....


 

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه.....

 

 

 

 

 

 


سلام

مثل اینکه آقای رئیس جمهور در نامه ای به وزیر علوم دستور تغییر رؤسای دانشگاه های تهران، تربیت مدرس، امیر کبیر و جهاد دانشگاهی را صادر کردند.

قسمت هایی از متن نامه "رویکرد سیاست زده و غیر علمی و یا احیانا امنیتی توسط مدیران در محیط اجتماعی ناکار آمد و تخریب کننده است و در محیط دانشگاهی ناکار آمد تر و تخریب کننده تر است".

ضمن اینکه با بخشی از فرمایشات آقای احمدی نژاد کاملا موافقم و همین طور با حرف کلی ایشون درباره ی فضای دانشگاه چند تا سوال برام پیش اومد آیا فقط جو همین دانشگاه ها امنیتیه؟!

یا اینکه این دانشگاه ها از سایر جاها امنیتی ترن؟!

بعد چرا بعد از 7سال آقای رئیس جمهور به این نتیجه رسیدن؟!

آیا با عوض شدن یه رئیس دانشگاه سیاست های غلط فرهنگی تو دانشگاه ها اصلاح میشه؟!

بازم می گم که با کلیت کار آقای رئیس جمهور موافقم و شاید تصمیمشون هم کاملا درست باشه. قسمتی از متن نامشون دغدغه ی مشترک من و ایشونه که را جع بهش سال پیش یه مطلبی نوشته بودم به همین مناسبت الان اون رو اینجا می‌آرم .

بسم الله الرحمن الرحیم

فرهنگ امنیتی و امنیت فرهنگی

بعضی وقتها از ترکیب تعداد محدودی حرف ، معانی نامحدودی خلق می شود. این معانی امکان ها و قابلیت های بی نهایتی را برای ما به وجود می آورند . تنها یازده حرف از ترکیب این یازده حرف مفهومی به وجود می آید که اگر کشور یا گروهی از مردم به صد در صد آن برسند در کلیه ی زمینه های ، سیاسی ، اجتماعی وحتی هنری حرف های زیادی برای گفتن خواهند داشت . همه ی چشم هارا به خود خیره خواهند کرد. بدون شک همه می خواهند مثل آن ها شوند .

دولت ها همواره در فعالیت های خود اولویت بندی می کنند. به این معنا که با توجه به تجزیه تحلیل همه جانبه شرایط فعلی و همین طور امکانات و شرایط بالقوه تصمیم می گیرند که یک کار با سرعت بیشتر و سرمایه گزاری بهتری انجام شود و یک کار دیگر که آن هم ضرورت دارد فعلا انجام نشود. انتخاب یک اولویت دقیقا به معنای حذف سایر اولویت هاست. طبیعتا سطح پیشرفت هر کشور به تصمیم امروز مسؤلین آن بستگی دارد. مثلا هر چه قدر امروز برای بخش اقتصادی کشور بیشتر وقت گذاشته شود، بودجه تعیین گردد ، برنامه ریزی شود و پروژه تعریف گردد با صرف نظر از چند نکته ی حیاتی دیگر فردا در قسمت اقتصادی شاهد پیشرفت دو چندان خواهیم بود.

در خود این فعالیت های اقتصادی برخی از این ها به کارهای زیر ساختی معروف است . برای رشد تعداد قابل توجهی از فاکتور های اقتصادی ابتدا باید زیرساخت ها تقویت شود . سایر فعالیت های اقتصادی بر روی این زیر ساختها بنا می شود . تا زمانی که زیرساخت نباشد انجام دادن و تقویت تعداد قابل توجهی از فعالیت های اقتصادی بی معنی است . مثل این که شما بخواهی روی یک ریل در یک زمان سه قطار را به حرکت در بیاوری این یک توقع و انتظار نابجاست ، شدنی نیست ، حتما باید ریل گذاری شود تا نتیجه ی مطلوب حاصل شود.

مثل این می ماند که شما برای ساختن یک برج بگویید من می خواهم ساختن را از طقه ی سی ام شروع کنم .این کار شدنی نیست. ضمن این که خود این تقویت زیر ساخت ها هم نکات قابل توجهی دارد. مثلا شما نمی توانید برای یک ساختمان سه طبقه پی بکنید بعد از کمی فکر در نهایت تصمیم بگیرید سی طبقه روی آن بسازید این پی برای چنین برجی جواب نمی دهد .

نکته جالب توجه در خیلی از کارها این است که همه خیلی جدی و مصمم در چنین شرایطی انتظار دارند کارشان به بهترین نحو انجام شود.

یک حرف تکراری که این روزها زیاد می شنویم ؛ یک حرف ، اما در زمینه های مختلف ، از ورزش بگیریم تا راهنمایی و رانندگی و حتی فعالیت های اقتصادی اما خیلی سطحی از کنار آن می گذریم . خیلی ها به آن به چشم این نگاه می کنند که مد شده . بالاخره باید این واژه را استفاده کرد . برای افزایش کلاس کار هم که شده آن رابکار می برند. حتما واژه ی فرهنگ سازی زیاد به گوشتان خورده است.

خیلی وقت ها فرهنگ قربانی جدال های مختلف اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی می‌شود . خیلی‌ها دم از آن می زنند در عین حال اهمیتی که به آن می دهند یک دهم آن چه می گویند هم نیست. فرهنگ به منزله ی زیر ساخت فعالیت های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، دارای نقش فوق العاده مهم و تاثیر گذاری است. به همین علت است که شاید ترکیب یازده حرفی که ابتدای مقاله عرض شد ، بتواند آینده ی کشور را تضمین کند. فرض کنید این مهم ترین عضو جامعه در سلامت کامل باشد . وقتی در بدن ، مغز ما بیمار نباشد آنگاه بهترین تصمیم ها را در هر کاری می گیرد و این به معنای موفقیت بزرگ در آن کار است . ترکیب آن یازده حرف چیزی نیست جز {امنیت فرهنگی}.(اینجا در تعریف این یازده حرف معنای سلبی و ایجابی هر دو با هم مد نظر قرار می گیرد.)

علت اینکه ما در خیلی زمینه ها با مشکلات قابل توجه مواجه می شویم (تازه اگر دنبال مشکل بگردیم )و آن را پیدا نمی کنیم این است که باید با یک نگاه کلان به آن مسئله نگاه کنیم و از حوزه ی آن مسئله کمی پا فراتر بگذاریم. شاید دیده نشدن مشکلات به جنس آن ها هم بستگی داشته باشد . ریشه بسیاری از مشکلات را باید در امور فرهنگی جستجو کرد . جنس امور فرهنگی به گونه ای است که مسائل آن خیلی کمتر از امور سیاسی ، اقتصادی قابل لمس کردن است و تاثیر آن به مراتب ریشه ای تر و عمقی تر از حوزه های دیگر است .

در چنین شرایطی هر گونه توجه به امور فرهنگی و کار در این حوزه نشان از هوش و دقت نظر مجری آن است چراکه فارغ از آن عمل فرد این توجه را داشته که تاثیر شگرف امور فرهنگی را حداقل ببیند. شاید بتوان امنیت فرهنگی را مهم ترین نیاز هر جامعه دانست که با تکیه بر آن ، جامعه می تواند به کلیه ی اهداف خود دست پیدا کند. مهم ترین مطلبی که اینجا مورد توجه قرار خواهد گرفت نحوه ی رسیدن به این امنیت فرهنگیست. برای انجام این انتخاب مهم حتما باید به جنس امور فرهنگی و اجزای فرهنگ توجه کرد . در یک تقسیم بندی ساده فرهنگ را به اجزای 1-علم یا دانش 2-باورها 3-اخلاق 4-هنر 5-قانون 6-عادت تقسیم می کنند .

کار روی هر کدام از این اجزا حساسیت خاص خود را دارد . برای مثال شما همان برخوردی که در حوزه ی اخلا ق یا هنر می کنید را در باره ی قانون انجام نمی دهید . برخورد در یک حوزه نیاز به آرامش و لطافت و ظرافت دارد و دیگری نیاز به قاطعیت و جدیت دارد. در نتیجه برخورد در این حوزه ها نباید یکسان باشد هر برخورد نابجایی در غیر از محل خودش نتایج سوء و غیر قابل جبرانی با خود به همراه خواهد داشت. برای مثال اگر یک خانمی که 30سال رئیس یک مهد کودک بوده و ارزش ها و روش برخورد در این فضا جزء فصل های جدانشدنی شخصیتش شده را صبح یک روز به سمت ریاست یک کلانتری در منطقه ی نظام آباد انتقال دهیم و همین طور رئیس کلانتری آن منطقه را به ریاست آن مهد کودک . قطعا بعد از مدتی از منطقه ی نظام آباد چیزی باقی نخواهد ماند . بچه های آن مهد کودک هم در آینده دچار مشکل شخصیتی خواهند شد چرا که رئیس کلانتری که 30سال با آدم های خلاف کار و جنایت کار سر کار داشته به طور غیر ارادی به همه به چشم مجرم نگاه می کند .

کارکردن در امور فرهنگی به معنای واقعی کلمه روی لبه ی تیغ راه رفتن است چراکه یک اشتباه کوچک برای جامعه خیلی بزرگ تمام می شود . حال اگر ما بخواهیم با تمام اجزای فرهنگ به صورت قانونی برخورد کنیم مرتکب اشتباه جبران ناپذیری شده ایم . برخورد قانونی حتما باید باشد و در صورت نبود چنین برخوردی امنیت فرهنگی جامعه به خطر می افتد اما همه جا نباید برخورد قانونی کرد.

اگر ما این نوع برخورد را در جامعه تقویت کنیم بعد از مدتی شاهد یک فرهنگ سطحی خواهیم بود. این فرهنگ نازل آینده ی جامعه و حتی امنیت فرهنگی آن را با تهدید بزرگ مواجه خواهد کرد. چنین پاسخی به مشکلات فرهنگی پاسخی شتابزده و به نوعی پاک کردن صورت مسئله است. قطعا راحت ترین کار است. این فرهنگ به تدریج در تمام جامعه رسوخ خواهد کرد. در‌چنین شرایطی از ارزش های جامعه چیزی جز پوسته ای ظاهری باقی نمی ماند و دریچه های پیشرفت علمی و ارزشی در کلیه ی زمینه ها به علت سطحی شدن مردم یکی پس از دیگری بسته می شود. این فرهنگ امنیتی تاثیراتی را برای جامعه به همراه خواهد داشت که نه تنها فرهنگ زیر ساخت مناسبی برای سایر حوزه ها نمی شود بلکه پیرو سیاستی سکولار و بی روح شده و به نوعی فرهنگ سیاست زده نه سازنده ی سیاست تبدیل می شود. این در فرهنگ غنی ایرانی اسلامی چیزی شبیه یک مرگ فرهنگیست .

(سخن بی عیب نقص تنها بر زبان معصومین جاریست.)

.....محمد حسن خلعتبری....