پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵۶ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

786


توی یه نگاه کاریکاتوری میشه گفت این ریشی که ایشون گذاشتن تهاجم فرهنگی ماست به هالیوود، مثل اینکه توی فرهنگ هالیوودی هم وقتی که این بازیگر ها بخوان یه جای رسمی و جدی صحبت کنند و یه جورایی خاص بودن خودشون رو نشون بدن مثل آدمای با شخصیت کت شلوار می پوشن و ریش می ذارن بعد حالا حی تو ایران بعضیا بیان ریش رو نماد چیزای دیگه ای بگیرن خب ببینید اینجا سازمان ملل هست و این آدم هم لئوناردو دی‌کاپریو


عکس: سخنرانی «دی‌ کاپریو» در سازمان ملل

لئوناردو دی‌کاپریو در سخنرانی روز سه‌شنبه‌اش در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک در مورد خطرهای جدی «شتاب گرفتن تغییرات اقلیمی» هشدار داد و خطاب به سران و نمایندگان کشورهای جهان که در آن نشست حضور داشتند، گفت: «شما می‌توانید تاریخ را بسازید، در غیر این ‌صورت، تاریخ شما را رسوا می‌کند‌. دی‌کاپریو در این سخنرانی سه و نیم دقیقه‌ای اعلام کرد، ‌دولت‌ها و صنایع باید در این مورد اقدام کنند‌ و فقط افراد نیستند که باید چنین کنند.

786

بمبی که رئیس جمهور آراژانتین در سازمان ملل منفجر کرد


 سخنان رئیس جمهور آرژانتین در مجمع عمومی سازمان ملل که در آن دخالت جمهوری اسلامی ایران را در انفجارهای بوئنوس آیرس در سال ۱۹۹۴ میلادی رد و از نظام سوریه و حزب الله لبنان و غزه حمایت کرد باعث خشم برخی رسانه‌ها شد.

سخنان بایکوت شده رئیس جمهوری آرژانتین در سازمان ملل






 


"کریستینا فرناندز" در سازمان ملل گفت: یکسال است که شما نظام اسد را نظام تروریست می دانید. شما از مخالفانی که ما آنها را انقلابیون می دانستیم حمایت می کنید و امروز برای مهار انقلابیونی گردهم آمده‌ایم که روشن شده است آنها تروریست هستند و بیشتر آنان در شبکه‌های تروریستی عضویت دارند و از افراط گرایی به افراط گرایی هرچه بیشتر منتقل شده اند.

 این سخنرانی کریستینا فرناندز در سازمان ملل به منزله انفجار بمب بود. فرناندز در سخنرانی خود افزود: "نام حزب الله لبنان پیش از این در فهرست سازمانهای تروریستی گنجانده شده بود و روشن شده است حزب الله یک حزب بزرگ و به رسمیت شناخته شده در لبنان است.

رئیس جمهور آرژانتین گفت : "شما ایران را در پی انفجاری که در سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس در سال ۱۹۹۴ میلادی رخ داد متهم کردید و تحقیقاتی که ما انجام دادیم دخالت ایران را در این انفجار تأیید نکرد".

وی تصریح کرد : شما قطعنامه جنگ با القاعده را پس از حوادث یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی صادر کردید، مجوز ورود ( نظامی) به چندین کشور را دادید و مردمان آنها مانند عراق و افغانستان به این بهانه کشته شدند در حالی که این دو کشور همچنان از تروریسم رنج می برند!

 بایکوت سخنرانی رئیس جمهور آرژانیتن در سازمان ملل+سند
رئیس جمهور آر‍ژانتین افزود: با بمباران غزه، عمق و شدت فاجعه ای که اسرائیل مرتکب شد روشن شد، شمار زیادی از فلسطینیان قربانی شدند در حالی که شما به موشکهایی که به اسرائیل اصابت کرد اهمیت دادید و موشکهایی هم که به اسرائیل اصابت کرد تأثیری نداشت و خساراتی در آنجا به بار نیاورد.»

فرناندز گفت: امروز اینجا هستیم تا یک قطعنامه بین المللی درباره مجرم دانستن گروه «داعش» و مقابله با آن صادر شود در حالی که داعش مورد حمایت چند کشور شناخته شده است و شما بهتر از دیگران آنها را می شناسید و داعش هم پیمان برخی قدرتهای بزرگ عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد است !

برخی شبکه ‌های تلویزیونی ماهواره ای از پخش مستقیم این سخنرانی خودداری و ترجمه آن را قطع کردند اما شبکه‌های اجتماعی به طور گسترده سخنرانی کریستینا فرناندز دی کرشنر را منتشر کرده‌اند.

786

نامه سرباز نظامی به سردار فرهنگی

سردار قاسم سلیمانی پس از دیدن فیلم سینمایی «چ» در دلنوشته ای برای ابراهیم حاتمی کیا  کارگردان این فیلم،  ملاحظات و مولفه های فرهنگی  ویژه آن را تحسین و از حاتمی کیا برای ساخت آن قدردانی کرد.
سردار قاسم سلیمانی در این نامه به سرفصل هایی درباره شخصیت شهید مصطفی چمران و نگاه حاتمی کیا به این مبارز اشاره کرده است.

9lfvkv70if87t35xkpw1


سردار قاسم سلیمانی، پس از دیدن فیلم «چ» آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌ کیا، دردلنوشته اش را برای  حاتمی کیا ارسال کرد که حاوی نکات فرهنگی بسیار مهمی در شرایط کنونی است.

 متن کامل این نامه :

بسم الله الرحمن الرحیم

به: سردار هنر برادر عزیز جناب آقای حاتمی کیا

از : سرباز اسلام و ایران

با سلام؛

فرصتی شد پس از مدت ها فیلم " چ " را ببینم. با دیدن آن صحنه ها، به یاد غربت دیروز ایرانی ترین ایرانی ها و اسلامی ترین اسلامی ها، ایثارگران فداکاری که فرصت یافتید ، با هنر قابل تقدیر خود ، یک نمونه از هزاران نمونه اعجاب آور آنان را به تصویر بکشانید و بر مظلومیت امروز همان چهره های فراموش شده گریه کردم.

برادرم از طعنه ها و سرزنش ها نهراسید و به سیمرغ های دنیوی هم فکر نکنید و این راه را ادامه دهید. سیمرغ شما وجدانهای بیدار شده ، در اثر این حقیقت ارزشمند ارایه شده و اشک های غلتانی است که بر گونه ها جاری ساختید.

جنت الهی برخواسته از دعای مادران شهیدان و مجروحین سالها بر بستر افتاده ، مبارکتان باد.

برادرت قاسم سلیمانی


786

بازخوانی نظرات فوکویاما به بهانه میهمانی روحانی در بنیاد آمریکای نوین

فوکویاما:شیعه، پرنده‌ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست/ شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید

حسن روحانی در جریان سفر خود به نیویورک میهمان اندیشکده ای بود که دارای رتبه بالایی در زمینه فعالیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است؛ اندیشکده ای به نام (بنیاد آمریکای نوین

بنیادی با عضویت «فوکویاما» و تامین مالی (سوروس(. 

سالن همایش های‌ هتلی در خیابان 54 نیویورک میزبان مهمانی ایرانی است؛ میهمانی که شاید بتوان نام شاخص ترین ایرانی حاضر در نیویورک را بر روی وی گذاشت.

حسن روحانی رئیس دولت یازدهم ساعت 2 بعد از ظهر به وقت نیویورک در نشستی به میزبانی «اندیشکده بنیاد آمریکای نوین» شرکت کرد.


حضور روحانی در جمع کارشناسان این اندیشکده آمریکایی شاید به اندازه سخنرانی های معمول یک رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل دارای اهمیت جلوه نکند ولی با مشخص شدن اعتبار و جایگاه این اندیشکده می توان سخنرانی روحانی در جمع اعضای آنرا به عنوان یکی از مهم ترین برنامه های روحانی در نیویورک قلمداد کرد.

اندیشکده ای که در بسیاری از مسائل سیاسی، امنیتی و اجتماعی اقدام به تولید مباحت فکری و عملی می کند.

بنیاد آمریکای جدید؛ New America را بهتر بشناسید

بنیاد آمریکای نوین در سال 1999 به ریاست «تد هالستد» و جانشینی «استیو کول» (که بعدها به مدیرعاملی این اندیشکده رسید) تشکیل شد.

بنیاد آمریکای جدید خود را اینگونه معرفی می کند؛ «موسسه ای غیرانتفاعی و غیر حزبی»، این اندیشکده یکی از بنیاد هایی است که در زمینه مطالعات امنیت ملی، تکنولوژی، مسائل مالی و دارایی، بهداشت، انرژی، آموزش و پرورش و اقتصاد فعالیت می کند.

ساختمان مرکزی این بنیاد در واشنگتن قرار دارد ولی یکی از دفاتر مهم این اندیشکده نیز در شهر نیویورک است.

هم اکنون نیز «آنه ماریا اسلاتر» مدیرعامل این مرکز است که از سال 2013 در این سمت منصوب شده است.

بنیاد آمریکای جدید تاکید دارد که تلاشش بر ارائه راهکارهای عملی برای حل مشکلات جهانی، منطقه ای و ملی است.

بنابر اعلام سایت رسمی اندیشکده آمریکای جدید، هزینه سالانه ماموریت های واگذار شده به این موسسه بالغ بر 20 میلیون دلار است.

چه کسانی «آمریکای جدید» را مدیریت می‌کنند؟

بدون شک مدیرعامل اندیشکده «آمریکای جدید» چهره ای است که می تواند خط مشی کلی و نگرش این اندیشکده را نشان دهد.

خانم آنه ماری اسلاتر که از سال 2013 ریاست بنیاد آمریکای نوین را مدیریت می کند، تنها یک شخصیت علمی نیست.

اسلاتر از سال 2009 تا 2011 به عنوان مدیر سیاست گذاری وزارت امور خارجه آمریکا به عنوان یکی از مهم ترین مدیریت های این وزارتخانه و دست راست هیلاری کلینتون (وزیر وقت امور خارجه آمریکا) ایفای نقش می کرده است.


آنه ماری اسلاتر مدیرعامل اندیشکده آمریکای جدید در کنار هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا


)فرانسیس فوکویاما)تئوریسین مشهور آمریکایی تبار یکی دیگر از کارشناسان ارشد اندیشکده آمریکای جدید است.

نظرات ضد اسلام و ضد انقلابی فراوانی در کارنامه فرانسیس فوکویاما که ارتباط تنگاتنگی با محافل صهیونیستی دارد، دیده می‌شود.

وی در مشهور ترین سخنرانی خود علیه اسلام و انقلاب اسلامی که در سرزمین های اشغالی (اورشلیم) و در جریان کنفرانس بازشناسی هویت شیعه ایراد شد، تصریح کرده بود که (شیعه، پرنده‌ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست؛ پرنده‌ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ(.


فوکویاما بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادت‌طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده، معرفی می‌کند.

وی معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او میگوید:( این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان می‌شود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین می‌برند، بیشتر می‌شود.(

فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی می‌کند و می‌نویسد: (مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمی‌توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید... برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی این‌ها را به رفاه‌طلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشه‌های امام زمانی از جامعة شیعه رخت می‌بندد... شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید.(


محل برگزاری نشست اندیشکده آمریکایی جدید با حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان

اما یکی از قابل تامل برانگیز ترین چهره های این موسسه، «جاناتان سوروس» نام دارد.

وی فرزند «جورج سوروس» رئیس موسسه جامعه آزاد است که موسسه تحت امرش تخصص ویژه ای در شکل دادن به انقلاب های رنگین در سراسر جهان به ویژه کشورهای بلوک شرق دارد.

جاناتا سوروس مسئول ارشد اجرای اندیشکده بنیاد آمریکای جدید است که نشان از نفوذ گسترده وی در این بنیاد است.

روحانی و رویارویی با <<آمریکای جدید<<

بدون شک حضور روحانی در این اندیشکده آمریکایی فرصتی طلایی برای نشان دادن حقانیت اندیشه های انقلاب اسلامی بود.


سخنرانی روحانی در اندیشکده آمریکای نوین

جایگاه بنیاد آمریکای جدید نیز در بین اندیشکده های آمریکایی و همچنین چهره های همراه با این بنیاد نشان دهنده جایگاه پراهمیت آن است.

مطمئنا پس از انتشار جزئیات این دیدار می توان درباره مطالب مطرح شده در آن قضاوت کرد ولی با توجه به چهره های حاضر در این بنیاد، باید منتظر ماند و دید که حسن روحانی در مواجهه با کارشناسان این بنیاد آمریکایی چگونه عمل کرده است.

 

786

تاکتیک خبری /ضد شایعه/

 چند سال پیش زمانی که رهبری به دلیل سرماخوردگی شدید راهی بیمارستان شدند حرف های زیادی در خصوص این اتفاق در فضای جامعه مطرح شد. پخش یک فیلم سخنرانی که مربوط به چند هفته قبل هم میشد به این شایعات دامن زد تا این حد که زبونم لال، خدایی نکرده برخی از ملاقات کاری حضرت عزرائیل با حضرت آقا خبر میدادند. اتفاقی که حتی تصورش هم دنیا رو تکون میده و من غیر واقع بینانه دوست دارم بگم امیدوارم هیچ وقت این اتفاق نیفته. کاری که هفته ی گذشته در خصوص پوشش خبری عمل رهبری انجام شد در نوع خودش یک کار بی سابقه و کم نظیر بود. ما برای مدت ها شاهد این بودیم که اخباری که مربوط به رهبری میشد به صورت خیلی بسته و با یک تم خاص نمایش داده میشد و همین امر به نوعی یک فاصله ی ارتباطی و یک خلا را در این فضا به وجود می آورد.

برای پدید آوردن چنین فضایی هم دلایل زیادی وجود داشت. بعضی با تاکید بر مسائل امنیتی که درباره ی هر شخصیت سیاسی وجود داره سعی در توجیه کردن این اقدام داشتند که البته همه ی استدلال های این گروه هم اشتباه نبود. اما اینجا مسئله اصلی سر چقدرش بود و مثل همیشه دعوا بر سر مصادیق بود. بعضی ها به هر نکته ای با دید امنیتی بودن نگاه می کردند و این روند به نوعی در پوشش خبری اخبار رهبری به یک عادت مبدل شده بود.

تا اینجا که زمانی که تیم رسانه ای سایت خامنه ای دات.آی.آر که از تعدادی کارشناس در حوزه روزنامه نگاری و ارتباطات تشکیل شده است زمانی که حرف از لزوم ورود به شبکه های اجتماعی را به میان آوردند با برخورد برخی دیگر که عمدتا از دلسوزان رهبری بودند مواجه شدند.

این کشمکش در مرحله ی اول به ترجیح و برتری نظر کارشناسی در حوزه ی مورد بحث منجر شد و صفحه ای در فیس بوک به نام رهبری درست شد.

درست شدن این صفحه همانا و پدید آمدن حاشیه های بسیار برای این صفحه در کار رسانه ای نیز همان، از فیلتر شدن این صفحه بگیر تا تعداد زیاد لایک های برخی از پستهایش و حتی عکس هایی که در این صفحه استفاده میشد برای مثال در روزهای اول متناسب با فضا و مخاطبان در فیس بوک عکس یه جوان شیش تیغ با انگشتر عقیق و چفیه در این صفحه کار شد که صدای برخی را درآورد.

رفته رفته این فعالیت ها ادامه پیدا کرد و سازماندهی و سازگاری بیشتر با وجود برخی اعتراض ها پیدا کرد و شواهد ماجرا هم نشان میداد که حرکت در این فضا یا بهتر بگویم صرف حرکت در این فضا مفید ارزیابی میشد. اما همه ی این ها باعث این نشد که برخی ها از نظرات خود دست بردارند و به دلایلی این صفحه بعد از مدتی بسته شد.

خب از سالها پیش اخبار مربوط به رهبری در یک پک بسته به صدا و سیما داده می شد. همین امر باعث تک فضایی شدن این خبرها شده بود و حتی کسالت بار بودن برخی از آنها هر چند که با شیب ملایمی از نظر فنی تنظیم این اخبار رو به رشد بود اما حرکت در این زمینه با حرکت و سرعت تند در عرصه های ارتباطی اصلا قابل مقایسه نبود.

با ذکر این نکات کاری که هفته ی گذشته در خصوص پوشش خبری عمل رهبری انجام شد در نوع خودش یک کار بی سابقه و کم نظیر بود. اقدامی شجاعانه و صد البته عاقلانه. زمانی که با دکتر نصرالهی نگارنده کتاب پوشش خبری صحبت می کردم به من گفت به کاری که تیم رسانه ای بیت در این زمینه انجام داد تاکتیک خبری ضد شایعه می گویند. همانطور که از اسم این تاکتیک خبری مشخص است هدف از این روش پخش نشدن شایعه در جامعه است زمانی که قرار است یک اتفاق با درصدی از نگرانی در جامعه رخ دهد. اصحاب رسانه دو اتخاب بیشتر ندارند.

اول اینکه با بایکوت خبری کامل آن حادثه و اتفاق از طرح مسئله در جامعه خودداری شود. درست بودن این کار به عوامل زیادی بستگی دارد از قبیل اینکه مثلا 1)تا چه میزان شرایط جامعه آماده پذیرش یک شایعه یا حتی آماده شایعه سازی است. 2)سابقه ی آن مسئله در جامعه چگونه است و آیا با توجه به سابقه آن امر احتمال اینکه با بایکوت خبری این مسئله پخش نشود وجود دارد یا نه؟ 3)سطح اهمیت آن مسئله چگونه است یا در چه سطح از اهمیت قرار دارد؟ 4) تا چه حد میشود آن خبر را پنهان نگهداشت و چه درصدی احتمال درج این خبر وجود دارد؟ و آخرین مسئله اینکه رسانه های غیر همسو با سیستم راسانه ای بایکوت کننده چه تعداد هستند و چه ابزاری هایی در اختیار دارند.

پس از پاسخ دادن به همه ی اینها میشود تصمیم گرفت که بایکوت خبری میتواند موفق باشد یا خیر.

اما راه دوم این است که این خبر را با جزئیات زیاد به عنوان اولین منبع مطرح کنند در این مورد درست است که شاید آن مسئله چندان خوشایند نباشد و طرح آن درصدی از ریسک را به همراه دارد اما در ازای پرداخت این هزینه رسانه و سیستم حاکم میتواند اعتماد عمومی را جلب کند و به نوعی جایی برای ارز اندام رسانه های خارجی باقی نمی گذارد هر چند که در این یک مصداق باز هم راسانه های خارجی سعی در منحرف کردن خط خبری و جهت دار کردن آن نمودند اما این بار این کار آنها بین مردم برد چندانی نداشت چرا که این خبر با جزئیات در رسانه های داخلی منتشر شده بود. و به نوعی برخلاف خیلی از موارد دیگر ما شاهد نوعی موضع فعال در راسانه های داخلی و منفعل شدن رسانه های خارجی بودیم.

البته ابتکار عمل در این زمینه به دست صدا و سیما نبود بلکه تیم رسانه ای بیت این تصمیم شجاعانه را اتخاذ کرد. این امر یک نشانه ی روشن است رو به آینده و نمونه ای مناسب و موفق در زمینه عملکرد رسانه ای.

برگ برنده دیگر در این زمینه ادامه این سیاست رسانه ای است که ما در پوشش اخبار ملاقات ها شاهد آن بودیم البته باید توجه کرد که صدا و سیمای ما انقدر توانمد هست که حتی همین کار موفق هم با تکرار بیش از حد به نوعی لس کند و باید به این زمینه هم توجه کرد اما کارهای ابتکاری مثل ملاقات مجازی نشاندهنده ی حرکت و پویایی و همچنین افق های روشن در سیاست رسانه ای ماست و باید گفت در این زمینه تاکتیک ضد شایعه کاملا موفق بوده است.

(سخن بی عیب و نقص تنها بر زبان معصومین جاریست.)

......محمد حسن خلعتبری.....

786

نظام

  پارلمانیریاستی

کمی بیشتر درباره ی پارلمان


دریک کلام می توان کفت که پارلمان های وابسته، پارلمان های مشروع نیستند. برای آن که اراده ء مردم را تمثیل نمی کنند.


ساختار پارلمان
 
هیچ پارلمانی نمی توانند به تصمیم مشترکی برسد تا زمانی که  اعضای آن در یک ساختار سازمانی قرار نگیرد. هر پارلمان باید ساختارمعینی تشکیلاتی خود را به وجود آورد.
 
یکی از نخستین وظایف پارلمان این است که اعضای خود را  در یک ساختار سازمانی  قراردهد. یعنی باید در نخستین گام به انتخاب هییت رهبری و کمیته های تخصصی خود بپردازد.
 
به همین گونه پارلمان‌ها در نخستین روزهای گشایش خویش لایحه وظایف داخلی خود را می‌سازد. چنین است که پارلمان به ایجاد  ساختارخویش پرداخته و این ساختار می تواند پایه ء عملکرد پارلمان را مشخص سازد.یک ساختار ناقص یک عملکرد ناقص را در پی خواهد داشت. برای آن که هرعملکردی وابسته به ساختار است.
 
اگر در پارلمان ساختار پویا و زنده پدید نه آید  در آن صورت عملکرد پارلمان ناقص و ناموثر خواهد بود .
 

     جمهوری تمام‌ریاستی      جمهوری با رییس قوهٔ مجریهٔ وابسته به مجلس
     جمهوری نیمه‌ریاستی      جمهوری مجلس‌محور
     پادشاهی مشروطهٔ مجلس‌محور با پادشاه تشریفاتی      پادشاهی مشروطهٔ مجلس‌محور با دخالت پادشاه (اغلب مجلس تشریفاتی)
     پادشاهی مطلقه      جمهوری تک‌حزبی
     استبداد نظامی      هیچ کدام

 

این شبکه ء ساختاری پارلمان است که  اعضای آن را  که دارای حقوق برابر و شاًن نماینده گی مساوی اند در موقعیت های اداری متفاوت قرارمی دهد. با این حال همه نماینده گان دارای حق رای مساوی هستند.
 
این تقسیم کار در حقیقت سلسله ء مراتب قدرت را در پارلمان به وجود می آورد.


در نظام پارلمانی که حکومت از حزب اکثریت در پارلمان  به وجود می آید در این صورت  انظباط حزبی پارلمانی سبب تقویت دولت می شود.
 

نظام ریاستی یا پارلمانی؛ دو راه متفاوت به مقصدی یکسان 
دموکراسی پارلمانی و دموکراسی ریاستی

 
  
نظام های پارلمانی و ریاستی دوشکل جداگانهء حکومت های دموکراتیک است.
 
در نظام های ریاستی،  پارلمان و رییس جمهور مستقیماً به وسیله ء  مردم برای دوره های معینی که در قانون اساسی کشور ها قید شده است، برگزیده می شوند.
 
در چنین نظامی پارلمان نمی تواند رییس جمهور را بر کنار کند.برای آن که رییس جمهورقدرت و مشروعیت خود را نه از پارلمان ؛ بلکه مستقیماً از مردم به دست می آورد. در جهت دیگر رییس جمهور نیز صلاحیت انحلال پارلمان را ندارد.
 
اما در دموکراسی پارلمانی که رییس جمهور ویا صدراعظم یا نخست وزیر به وسیله ء پارلمان انتخاب شده است و به مفهوم دیگر  مشروعیت و قدرت خود را از پارلمان به دست آورده اند بناً  پارلمان  می تواند آنها خلع قدرت کند.

 
از این نقطه نظر تفکیک قوا در نظام ریاستی قویتر از نظام پارلمانی است. دیده می شود که در نظام پارلمانی با وجود جدایی قوه ء مقنینه و اجراییه در میان آنها رابطه همکاری نزدیک و حتی می توان گفت  نوع وابسته گی وجود دارد. در نظام های ریاستی بیشتر صلاحیت ها در دست رییس جمهور است ، در حالی که در نظام پارلمانی صلاحیت در دست صدر اعظم است که   در راس حزبی قرار دارد که آن حزب در پارلمان اکثریت را دراختیار دارد و یا هم در راس ایتلافی از احزاب قرار دارد که آن ایتلاف اکثریت پارلمانی را به وجود آورده است .
 
بعضی از نظام های دموکراتیک وجود دارد که نیمه ریاستی خوانده می شوند . در این گونه نظامها رییس جمهور به وسیلهء مردم و صدراعظم به وسیلهء پارلمان انتخاب می شوند. امکان دارد که آن هردو هرکدام به احزاب جداگانه تعلق داشته باشند.در چنین نظام هایی رییس جمهور بیشتر مسوولیت روابط خارجی و دفاعی را بر عهده دارد و نخست وزیر به امور اجرایی می پردازد.

pic171
نظام‌های سیاسی در تمام دنیا از دو مدل باز و بسته تبعیت می‌کنند. در نظام بسته جایگاهی برای مردم، احزاب و گروه‌های جمعیتی وجود ندارد.در این نظام‌ها تنها یک فرد در راس هرم قدرت قرار گرفته است که در مورد کلیه امور کشور تصمیم‌گیری می‌کند. همچنانکه در لیبی، مصر و ایران قبل از انقلاب این سیاست جاری بود.
 
در چنین نظام‌هایی، روزنامه منتقدی وجود ندارد و روزنامه‌های موجود هم به تعریف و تمجید امور می‌پردازند.
 
شواهدی از این سیاست در ایران پیش از انقلاب نیز دیده شده است. همچنانکه در سال 1328، شاه در سخنانی اظهار داشت که می‌تواند مجلس سنا و ملی را تعطیل کند و خود قانون تصویب نماید. اما در برابر این نظام بسته، نظام باز وجود دارد که در آن مطبوعات و احزاب و جمعیت‌ها نظارت کافی دارند و نمایندگانی به عنوان منتخبان ملت به پارلمان راه می‌یابند.
 
نظام های سیاسی باز به دو صورت ریاستی و پارلمانی در کشورها مشاهده می‌شود. در نظام ریاستی رییس جمهور همه کاره است. چنین نظام‌هایی را در آمریکا و ...شاهدیم. در این نظام‌ها، همه قدرت در دست ریس جمهور است و رئیس جمهور به عنوان رئیس دولت، تعیین کننده وزرا می‌باشد. اما در کنار آن، نظام پارلمانی قرار دارد که در آن مجلس همه کاره است و نخست وزیر که از سوی مجلس تعیین می‌شود قدرت بیشتری نسبت به رئیس جمهور دارد. همچنانکه در ترکیه نخست وزیر رجب طیب اردوغان نسبت به عبدالله گل از قدرت بیشتری برخوردار است .
 

دستور کار مجلس برای احیای پست نخست وزیری و استقرار نظام پارلمانی بجای نظام ریاستی/ بیانات رهبر معظم در مورد “نظام پارلمانی”

اما در کشور ما با وجود آنکه سیستم کشور تلفیقی از ریاستی و پارلمانی است، به دلیل اتفاقات زیادی که در حوزه مدیریتی قوه مجریه و وزارتخانه‌ها رخ داد اختلافات زیادی را در کشور به وجود آورد. این اقدامات مجموعه را به این نتیجه رساند که شاید سیستم ریاستی دارای اشکالاتی باشد، بنابراین این نظریه را مطرح کرد که باید تغییری در این سیستم رخ بدهد. بخصوص اینکه بی‌ثباتی کابینه و اختلاس اخیر به این تفکر دامن می زد. فارغ از این، انتصاب‌های صورت گرفته در مجموعه دولت ناکارآمدی را به جامعه تزریق می‌کرد و این نظریه که قوه مجریه از توانایی لازم برای اداره کشور برخوردار نیست، قوت بخشید.
 
البته باید این مساله را در نظر داشت که ما تجربه این کار را داشته‌ایم. کما اینکه در سال 67 پست نخست وزیری حذف شد، بنابراین می‌توان برای بهبود امور، تغییراتی را در قانون اساسی لحاظ کرد و این مساله کاری برخلاف عرف نیست .
 

786

نظام

  پارلمانیریاستی


پاسخ به سوالهای اساسی درباره تغییر نظام سیاسی کشور از ریاستی به پارلمانی


ام ریاستی، مشروطه سلطنتی، انتخابات، دموکراسی، انتخابات ریاست جمهوریچند ماه پیش احتمالی مبنی بر تغییر نظام سیاسی کشور و تغییر در قانون اساسی و لو در آینده دور به گوش می رسد. در یکی دو ماه گذشته برخی نمایندگان مجلس از جمله آقای کاتوزیان نماینده تهران خبر از بررسی جمعی از اهالی پارلمان برای ارائه پیشنهادی مبنی بر تغییر نظام سیاسی کشور از ریاستی(رییس جمهور به عنوان رییس قوه مجریه یا دولت و رییس کشور ) به نظام پارلمانی ( انتخاب رییس قوه مجریه و رییس حکومت توسط پارلمان به صورت غیر مستقیم ) داد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفر به کرمانشاه ، تغییر نظام سیاسی کشور را در آینده دور امکان پذیر دانستند. حال این سوال پیش می آید دقیقا منظور از تغییرات انجام شده کجاست و الزامات آن چه می باشد؟در این مطلب به شکل ساده و مختصر به این سوالات پاسخ داده خواهد.

1- تفاوت نظام ریاستی با نظام پارلمانی چیست؟

در ابتدا برای تبیین موضوع باید به تبیین برخی تعاریف پرداخت. طبق تعریف دولت(دولت-ملت) واحد سیاسی است که دارای استقلال و جاکمیت، قلمرو، جمعیت و حکومت است. در دوران مدرن دولت-ملتها جایگزین امپراطوریها و نظامهای سنتی شده اند. مثلا دولت-ملت ایران در دوران مدرن جایگزین امپراطوزی هخامنشی در دوران باستان شده است. طبق تعریف هر دولت(دولت -ملتی) دارای یک رییس دولت(دولت-ملت) و هم چنین  یک رییس حکومت است. رییس دولت-ملت یا رییس کشور مظهر وحدت ملی و هویت ملی و حل کننده اختلافات است. رییس حکومت در واقع رییس قوه مجریه است و ریاست هیات دولت را برعهده دارد.

 در نظامهای ریاستی، رییس کشور یا رییس جمهور رییس حکومت /هیات دولت هم هست و مسوولیت اجرایی دارد. در واقع ریاست کشور با ریاست حکومت یکی است. مثلا رییس جمهور آمریکا هم رییس دولت-ملت/کشور/جمهور آمریکا است و هم رییس هیات دولت/قوه مجریه آمریکا. نظام های ریاستی به  صورت جمهوری اداره می شوند.  در این نظام ها بین قوا تفکیک وجود دارد و قوه مجریه تا حد زیادی مستقل از قوه مقننه است.

در قانون اساسی ایران علی رغم نظام ریاستی ، مجلس دارای اختیارات زیادی است و  دارای اختیارات نظارتی بر دولت است. اما در مقابل دولت برامده از مجلس نیست و چندان عملا در برابر قوانینی که موافق خواستش می باشد ، تمکین نمی کند

در نظام های پارلمانی به نوعی بین ریاست کشور و ریاست هیات دولت تفاوت وجود دارد. در واقع در این کشورها رییس کشور نقشی نمادین و تشریفاتی و حل کننده برخی تعارضهای قوا را دارد و رییس هیات دولت یا نخست وزیر مسوولیت اجرایی را بر عهده دارد. روسای کشورها تا کنون در دنیا به دو گونه بوده اند. یا رییس جمهور هستند و یا شاه و ملکه. در این مدل چه رییس جمهور و چه شاه (ملکه) دارای قدرت بالای اجرایی نیسته و نوعی نماد وحدت ملی و حل برخی تعارضات را دارند. اما نخست وزیر و یا صدر اعظم دارای قدرت اصلی است. او در واقع عمدتا رهبر حزب پیروز در انتخابات پارلمانی است.  در واقع ما با دو گونه نظام پارلمانی روبرو هستیم: 1- مشروطه سلطنتی( انگلستان ، ژاپن و نروژ) 2- جمهوری با نظام پارلمانی( هند و یا ترکیه). در این گونه مدلها قوه مجریه بر آمده از دل قوه مقننه است.

2-آیا نظام ریاستی و یا پارلمانی به معنای مردمسالاری درون کشور هستند؟

به صورت قطعی پاسخ به این سوال منفی است. بسیاری از رژیمهای ریاستی به دام استبداد افتاده اند. برای مثال مصر در دوران حسنی مبارک و یا عراق دوران صدام حسین دارای ارکان ریاست جمهوری، نخست وزیری و حتی پارلمان بودند. اما رییس جمهور(دولت-ملت) با افزایش اختیارات خود تمامی این نهادها را بدون مصرف می کرد و کشور را به سمت خودکامگی می کشاند.

هم چنین نظام های پارلمانی هم می توانند به شکل استبدادی اداره شوند. پس از انقلاب مشروطه و تصویب قانون اساسی مشروطه قرار بود شاه ایران دارای اختیارات اجرایی و حکومتی نباشد و فقط سلطنت کند. مجلس شورای ملی به عنوان نماد اراده ملت به انتخاب نخست وزیر اقدام و شاه به عنوان رییس کشور او را منصوب کند. اما عملا در دوران رضاشاه و محمدرضا شاه، رییس کشور(دولت ملت) یعنی شاه دارای قدرت اصلی و سیاسی کشور بود و پارلمان و نخست وزیر، امربران همایونی بوده اند.

در نظامهای پارلمانی، تکیه بسیار بیشتری بر احزاب می شود. احزاب در این نظامها با رقابت جدی در سطح محلی و ملی برای کرسی های پارلمان تلاش می کنند و رهبر حزب و یا ائتلاف پیروز  به عنوان نخست وزیر معرفی می شود.

3-چرا در مقطع کنونی در کشور ما بحث تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی مطرح شده است؟

به نظر می رسد این مساله دارای ریشه در قانون اساسی است. اولین ریشه که البته میان مدت است مربوط به اختلافات مجلس و رییس جمهور است. در نظامهای ریاستی معمول دنیا مانند آمریکا به نوعی تفکیک میان هیات دولت و کنگره آمریکا وجود دارد و رییس جمهور آمریکا دارای اختیارات زیادی است. اما در قانون اساسی ایران علی رغم نظام ریاستی ، مجلس دارای اختیارات زیادی است و  دارای اختیارات نظارتی بر دولت است. اما در مقابل دولت برامده از مجلس نیست و چندان عملا در برابر قوانینی که موافق خواستش می باشد ، تمکین نمی کند.عملا این تضادها برخی فعالیتهای اجرایی را دچار اختلال کرده است. از طرف دیگر رییس جمهور در ایران فاقد برخی اختیارات مانند فرماندهی نیروهای مسلح و یا انحلال پارلمان است که اختیارات او را در حد نخست وزیر کاهش داده است.

4-آیا نظام پارلمانی می تواند در ایران پیاده سازی شود؟

در پاسخ به این سوال به دو مساله اساسی باید  اشاره کرد. در صورت حذف پست ریاست جمهوری و احیای نخست وزیری عملا نظام از شکل جمهوری به معنای کلاسیک خارج می شود.طبق تعاریف معمول علم سیاست جمهوری ها نظامهایی هستند که به ریاست رییس جمهور و نه شاه/ملکه(با حق سلطنت وراثتی) اداره می شوند.  البته همانگونه که اشاره شد بین جمهوریت و مردمسالاری لزوما این همانی وجود ندارد و چه بسا نظامی جمهوری باشد اما مردمسالار نباشد و چه بسا نظامی بدون ساختار جمهوری(مثلا مشروطه)، مردمسالار هم باشد. اما باید به این نکته اشاره کرد که می بایست در صورت چنین تدابیری، راهکارهایی برای تعریف نام نظام جمهوری اسلامی اندیشیده شود. در واقع این سوال مطرح می گردد که رییس کشور( دولت-ملت) کیست؟ شاید یک تعریف این باشد که رییس دولت-ملت، ولایت فقیه و رهبری انقلاب می باشند که به شکل غیر مسقیم توسط مردم بوسیله خبرگان انتخاب می شوند. اما با توجه به شان فراملی رهبری و جایگاه مذهبی ایشان برخی مسائل در این تعریف نیز وجود دارد که باید توسط کارشناسان حقوقی و سیاسی تجزیه و تحلیل شود. راهکار دیگر این است که به جای نخست وزیر ، رییس جمهور توسط مجلس انتخاب شود که این نکنه نیز الزامات خاص خود را می طلبد.

آغاز جلسه مجلس برای بررسی صلاحیت 3 وزیر پیشنهادی

مساله دوم این است که در نظامهای پارلمانی، تکیه بسیار بیشتری بر احزاب می شود. احزاب در این نظامها با رقابت جدی در سطح محلی و ملی برای کرسی های پارلمان تلاش می کنند و رهبر حزب و یا ائتلاف پیروز  به عنوان نخست وزیر معرفی می شود. در واقع مردم پیش از انتخابات ،رهبر احزاب و برنامه های احتمالی آنها را می دانند و بر این مبنا رای می دهند. در فرهنگ امروز سیاسی ایران با توجه به فرهنگ حزب ستیزی ، این سوال مطرح است که مبنای رقابت در چنین مجلسی چه خواهد بود؟ به نظر می رسد به منظور پویایی نظام صرفا نمی توان به  نوسازی ساختار سیاسی نظام پرداخت بلکه نوسازی فرایندها و نهادهای سیاسی و ارتقای فرهنگ سیاسی نیز باید در دستور کار باشد.

آغاز جلسه علنی امروز مجلس

786

مهدی محمدی:

اظهارات رئیس‌جمهور تلخ بود اما باید با شیرینی با آن برخورد کرد

گزارش‌هایی که درباره لرزیدن و کارهایی از این قبیل به آقای روحانی رسیده فقط صحنه‌سازی‌هایی برای مکدر کردن خاطر شریفشان بوده است.

مهدی محمدی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: اظهارت روز دوشنبه آقای رئیس‌جمهور درباره گسیل کردن منتقدان به جهنم، اظهارات تلخی بود ولی باید به شیرینی با آن برخورد کرد. وضعیت تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای دولت آقای روحانی به تیم فوتبالی می‌ماند که مربی آن ادعا می‌کند در حال بردن بازی است ولی معلوم نیست چرا دائما خواهان کشاندن بازی به حاشیه است.

مهم‌ترین پرسش اکنون این است که چرا آقای روحانی و دوستان ایشان تا این حد به دنبال حاشیه هستند؟ و اگر حمایت 90 درصد مردم را دارند و در مذاکرات هم افتخارات تاریخی خلق شده و خواهد شد، دیگر چه نیازی به درشتی کردن با منتقدانی است که نه تریبونی در صدا و سیما دارند و نه حتی از این موهبت بهره‌مندند که دولتیان حقوقدان– که می‌خواهند با همه عالم تعامل کنند- لااقل از سر شفقت و ادب و نزاکت با آنها سخن بگویند؟

جواب سرراست این است که در «متن»، چیزی– و بلکه چیزهایی- وجود دارد که آقایان از طرح آن هراسانند و به همین دلیل استراتژی فرار به «حاشیه» را برگزیده‌اند. ما نه چون مهارت‌های آقای روحانی و دوستانشان برای بازی در حاشیه را داریم و نه نفعی در آن می‌بینیم، اجازه می‌خواهیم در همین «متن» که هستیم بمانیم. شاید از این نظرگاه، آنچه را در حاشیه می‌گذرد هم بهتر بتوان دید.

نخست باید از این نکته شروع کرد که همه گزارش‌هایی که درباره لرزیدن و کارهایی از این قبیل به آقای روحانی رسیده فقط صحنه‌سازی‌هایی برای مکدر کردن خاطر شریفشان بوده و ایشان نباید هر چه می‌شنوند را به سرعت باور کنند. منتقدان مذاکرات هسته‌ای، نه می‌لرزند و نه حتی به آن معنا که دولتیان می‌پندارند دلواپسند. ما نیک می‌دانیم این کشتی را کشتی‌بان باکفایتی است که تاکنون بارها آن را از گرداب‌هایی مهیب و توفان‌هایی بس سخت‌تر از این عبور داده و این بار هم بی‌گمان نتیجه غیر از این نخواهد بود. از این بابت نه لرزشی هست و نه دلواپسی. آنچه منتقدان را نگران می‌کند نه مدیریت کلان مسائل امنیت ملی کشور، بلکه حال و روز دولتی است که همه اعتبار خود را به مذاکراتی گره زده و همه برنامه‌های خود را براساس تعاملی استوار کرده که سوی دیگر آن دشمن‌ترین دشمنان این ملک ایستاده‌اند و اگر دستشان برسد به کمتر از ریشه کردن کردن بنیاد همین دولت رضایت نخواهند داد. نگرانی در اینجاست. نگرانی در اینجاست که به مردم گفته شده بود کلیدی وجود دارد که گشاینده قفل‌هاست اما مردم می‌بینند این کلید جز در چشم منتقدان جای دیگری چرخانده نمی‌شود. به مردم گفته شده بود باید کدخدا را ببینیم و کدخدا را هم دیدیم اما حالا روشن شده کدخدا، وقتی کدخدا بودنش به رسمیت شناخته شد، نخستین چیزی که مطالبه می‌کند این است که «رعیت باشید» و وقتی از تعابیری مانند اعتمادسازی، تعامل و واژگانی از این قبیل استفاده می‌کند هم در نهایت مقصودی جز این ندارد. نگرانی از این نیست که چرا مذاکره می‌کنید بلکه نگرانی از این است که جایی در میانه مذاکرات فراموش کنید آن که روبه‌روی شما نشسته دشمن است و حتی وقتی خوشرنگ و لعاب‌ترین پیشنهادها را جلوی شما می‌گذارد، قصدی جز دشمنی کردن ندارد. نگرانی از این هم نیست که چرا با جهان تعامل می‌کنید بلکه نگرانی از این است که خروجی این تعامل تن دادن به استانداردهایی باشد که بیش از 3 دهه است غربی‌ها می‌خواهند بر ایران تحمیل کنند و حال آنکه اگر ایران امروز یک قدرت منطقه‌ای و بلکه بین‌المللی است به این دلیل است که تن به این پروژه استانداردسازی نداده است.

مشخصا درباره مذاکرات هسته‌ای– چیزی که اخیرا کمتر درباره آن سخن گفته شده- در 3 بخش می‌توان گفت نه فقط منتقدان، بلکه این خود آقای روحانی است که باید نگران باشد.

(1پیش‌فرض‌های مذاکرات

پس از حدود 8 ماه اکنون در موقعیتی هستیم که بتوان از پیش‌فرض‌های تیم آقای روحانی در مذاکرات، تصویری روشن به دست داد. علاوه بر این، مجموعه‌ای از پیش‌فرض‌ها هم وجود دارد که در اصل متعلق به طرف آمریکایی است اما تیم ایرانی به تدریج آنها را درونی کرده و به پیش‌فرض‌های خود بدل کرده است.

نخستین پیش‌فرض این است که ایران از دید آقای روحانی و تیمش و همزمان از دید آمریکایی‌ها، تا زمانی که آنگونه که آمریکایی‌ها می‌خواهند، اعتماد آنها را جلب نکند، یک استثناست، از حقوق دیگر اعضای ان‌پی‌تی بهره‌مند نخواهد بود و تکالیفی بیش از تکالیف دیگران را هم باید به دوش بکشد. این اصلی‌ترین و مهم‌ترین پیش‌فرض توافق ژنو و مذاکراتی است که همین حالا در حال انجام است.

بحثی هم اگر هست نه درباره اصل موضوع، بلکه درباره میزان، نوع و زمان‌بندی محدودیت‌هایی است که ایران باید بپذیرد.

پیش‌فرض دوم که عملکرد آقای روحانی بشدت آن را تقویت کرده این است که عامل پیش برنده این مذاکرات تحریم‌هاست. هرچه هم به ظاهر اصرار شود تحریم‌ها بر رفتار مذاکراتی دولت اثر ندارد، آنچه آمریکایی‌ها فهمیده‌اند و دولت هم عملا بر آن صحه گذاشته این است که با پیچ تحریم، رفتار دولت فعلی در ایران را تا حدود زیادی می‌توان تنظیم کرد و اگر دولت تصمیم‌گیرنده نهایی بود رفتار نظام هم تنظیم می‌شد. دولت هیچ برنامه مقاومتی برای اداره اقتصاد کشور ندارد و آمریکایی‌ها این را می‌فهمند. وقتی تفسیر آقای رئیس‌جمهور از واژه اقتصاد مقاومتی این است که برویم با جهان تعامل بیشتری بکنیم، آمریکایی‌ها ابله هم اگر باشند درمی‌یابند اینجا جایی است که باید به دولت ایران فشار آورد. هیچ استراتژی تا زمانی که کارآمد باشد کنار گذاشته نخواهد شد. دولت آقای روحانی، آمریکا را به این جمع‌بندی رسانده که تحریم‌ها موثر است، حال آیا منطقی است که انتظار داشته باشیم تحریم‌ها کاهش پیدا کند؟!

پیش‌فرض سوم این است که این مذاکرات سکویی برای پرش به سمت موضوعات دشوارتر، هموارتر شدن راه غرب به منظور مداخله بیشتر در امور ایران، تغییر محاسبات ایران در سایر موضوعات امنیت ملی و در نهایت ورود ایران و آمریکا به یک تعامل همه‌جانبه است. این پیش‌فرض را طرف ایرانی به صراحت تایید کرده و گفته است حل موضوع هسته‌ای راهی به سوی همکاری در سایر حوزه‌ها می‌گشاید. در سخنان روز دوشنبه آقای روحانی هم شواهدی وجود داشت که وی صرفا درباره مذاکرات هسته‌ای سخن نمی‌گوید بلکه از حالا در پی ایجاد یک دوقطبی در داخل کشور بر سر موضوع تعامل یا عدم تعامل همه‌جانبه و سطح بالا با آمریکاست، امری که نشانه‌هایی از تلاش برای آن در سفر ماه آینده وی به نیویورک مشاهده می‌شود.

(2محتوای مذاکرات

بحث تفصیلی درباره نگرانی‌هایی که آقای روحانی باید درباره محتوای مذاکرات داشته باشد از حوصله این نوشته خارج است. پیش از این نکات مهمی گفته شده و در آینده بحث‌های مهم‌تری را هم مطرح خواهیم کرد اما تا آنجا که به مقصود این نوشته کمک می‌کند، باید به چند نکته توجه کرد.

نخست اینکه آن مقدار از محتوای مذاکرات که تاکنون آشکار شده نشان می‌دهد تیم ایرانی در استراتژی منعطف و در تاکتیک متصلب است در حالی که یک مذاکره موفق باید مسیری دقیقا عکس این را طی کند. تیم ایرانی نگرانی‌های غرب را به رسمیت شناخته و می‌خواهد این نگرانی‌ها را از همان راه‌هایی رفع کند که خود غربی‌ها پیشنهاد می‌دهند. این اتفاق تاکنون درباره فردو و اراک کم و بیش رخ داده (جداگانه درباره جزئیات فنی بحث خواهیم کرد) و اگر نبود موانعی که بر سر راه آقایان وجود دارد تاکنون درباره ظرفیت غنی‌سازی هم رخ داده بود. وقتی شما می‌پذیرید آمریکا حق دارد از غنی‌سازی صنعتی در ایران نگران باشد و این نگرانی را هم باید با همان روشی رفع کرد که خود آنها می‌خواهند، واضح است که مذاکرات به جزئیات تکنیکی محدود می‌شود که ممکن است بسیار مفصل و دهان‌پرکن باشد ولی در واقع از حیث راهبردی اهمیت چندانی نخواهد داشت.

نکته دوم درباره محتوای مذاکرات این است که هم در توافق ژنو و هم در توافق موقتی که پس از مذاکرات وین 6 امضا شد، آنچه به افکار عمومی عرضه می‌شود شوخی‌ای بیش نیست و محتوای واقعی توافقات در «Non paper‌»های زیرمیزی میان دو طرف محرمانه می‌ماند و البته همان اجرا می‌شود. بنابراین آقای روحانی و تیمش نه فقط با افکار عمومی مهربان نبوده بلکه حتی آداب صداقت را هم در مقابل آن بجا نیاورده است. به عنوان نمونه، ما از منابع غربی– و نه از اظهارات تیم مذاکره‌کننده ایرانی– دانستیم که تیم ایرانی متعهد شده 3000 کیلو اورانیوم غنی شده را که قابل غنی‌سازی بیشتر بود به حالت طبیعی بازگرداند (که آمریکایی‌ها گفتند روی زمان Break out اثر می‌گذارد) یا پذیرفته حدود 100 کیلو اکسید 20 درصد را بدل به صفحه سوخت کند یا اینکه متعهد شده در ماه آگوست (ماه جاری) و قبل از آغاز دور جدید مذاکرات با آژانس درباره PMD  همکاری‌های جدید به عمل آورد و همزمان با همه اینها به اجرای تعهدات برنامه اقدام مشترک ژنو هم ادامه بدهد و در مقابل صرفا 8/2 میلیارد دلار دریافت کند! محرمانه نگه داشتن توافقات واقعی، در واقع دارای این حسن است که کسی نمی‌تواند از آقایان بابت اینکه چرا آمریکا به تعهداتش عمل نمی‌کند حساب و کتاب بکشد. به‌رغم همه ادعاها و وعده‌ها، هنوز هیچ کشتی یا نفتکشی بیمه نمی‌شود، پولی که ایران دریافت می‌کند به دلیل باز نبودن مکانیسم سوئیفت در بانک کوچکی در ژنو می‌ماند و جز به صورت قطره‌ای برداشت یا هزینه نمی‌شود و بسیار بیش از آن مقداری که ایران درآمد داشته، دارایی‌هایش را درطول دوران مذاکرات از دست می‌دهد. دولت درباره هیچ‌کدام از این موارد با مردم سخن نمی‌گوید و عملا خود را در موقعیتی قرار داده که مجبور است هر چه آمریکایی‌ها کردند از آن دفاع کند تا مذاکرات شکست خورده به نظر نرسد

File_2204_40950.

مساله بعدی درباره محتوای مذاکرات این است که به‌رغم همه قهرمانی‌هایی که دوستان کرده‌اند طرف غربی هیچ‌کدام از دیدگاه‌های اساسی خود را تعدیل نکرده است. همچنان غربی‌ها نه در پی به‌رسمیت شناختن زیرساخت غنی‌سازی ایران بلکه در پی برچیدن آن هستند، همچنان می‌خواهند دستکاری‌های فنی در تاسیسات ما بکنند که بازگشت به وضعیت پیش از توافق را غیر ممکن کند و همچنان می‌خواهند زمان تعهدات را برای ایران چنان طولانی کنند که بتوانند در این بازه زمانی–که ایران یکی از مهم‌ترین اهرم‌های قدرت خود را از دست می‌دهد- تمرکز خود را بر ایجاد تغییر داخلی در ایران قرار دهند.

آخرین مساله درباره محتوای مذاکرات موضوع تحریم‌هاست. من پیش از این بارها گفته‌ام این مهم‌ترین مساله‌ای است که دولت باید درباره آن پاسخگو باشد چرا که به نام تعدیل تحریم‌ها، همه این ناروایی‌ها بر کشور تحمیل شده است. آمریکایی‌ها درباره برچیدن زیرساخت غنی‌سازی در ایران و همچنین بازگشت‌ناپذیر کردن تغییرات فنی، بنا را بر راستی‌آزمایی سفت و سخت گذاشته‌اند نه اعتماد اما تیم ایرانی درباره موضوع لغو تحریم‌ها صرفا در حال اعتماد کردن به غربی‌هاست. دوستان به همین یک سوال ساده پاسخ بدهند ما قول می‌دهیم نه فقط به لرزیدن بلکه به هر نوع حرکت دیگری پایان بدهیم: چه ضمانتی وجود دارد که پس از آنکه ایران به همه تعهدات خود عمل کرد و عملا فناوری استراتژیک غنی‌سازی  را واگذار کرد، غربی‌ها به سرعت و به بهانه‌ای دیگر همین تحریم‌ها و بلکه بدتر از اینها را از سر نگیرند و فشارها را به نقطه کنونی و بدتر از آن بازنگردانند؟

(3نتیجه و هدف مذاکرات

سومین حوزه نتیجه و هدف مذاکرات است. به لحاظ راهبرد یک توافق خوب حداقلی باید در بدترین حالت واجد 3 مشخصه باشد: تحریم‌ها را به طور کامل لغو- و نه تعلیق- کند، زیرساخت غنی‌سازی ایران را منهدم نکند و حقوق ایران طبق ان‌پی‌تی را با توافقات دیگر جایگزین نسازد. هر توافقی که واجد این مشخصات نباشد، در منطقه ماورای خطوط قرمز ایران قرار می‌گیرد. تیم مذاکره‌کننده تاکنون به روشی مذاکره نکرده است که بتواند چنین هدفی را محقق کند. مشخصات توافق نهایی آنگونه که از ادبیات غربی‌ها می‌توان فهمید هنوز با این استانداردهای حداقلی فاصله فراوانی دارد.

از سوی دیگر اگر نتیجه مذاکرات این باشد که غربی‌ها حس کنند می‌توان فشارها را به سایر حوزه‌ها بسط داد، ما نه فقط چیزی به دست نیاورده‌ایم بلکه چیزهای زیادی را هم از دست داده‌ایم. آقای روحانی باید بداند که بناست فردای توافق هسته‌ای هم کشور را اداره کند. اگر آمریکایی‌ها قصد دارند منازعه راهبردی را با ایران ادامه بدهند و به تحریم‌ها هم در عمل دست نزنند، پس بهتر آن است که ایران در حالی با طراحی‌های جدید آمریکا مواجه شود که دارای یک زیرساخت غنی‌سازی فعال است نه در حالی که برتری راهبردی خود در این حوزه را واگذار کرده است. به عبارت دیگر اگر قرار است همچنان تحریم بمانیم، بهتر است با غنی‌سازی تحریم باشیم نه بدون آن!

در داخل ایران هم، اگر نتیجه مذاکرات این باشد که دولت کنترل افکار عمومی را از دست بدهد و در وضعیتی قرار بگیرد که تحت فشار افکار عمومی مجبور به تغییر مکرر محاسبات خود در دیگر حوزه‌های امنیت ملی باشد، توافق هسته‌ای یک حفره راهبردی بزرگ بر سر راه دولت ایجاد خواهد کرد. توافق هسته‌ای تنها در صورتی ارزش دارد که سرمایه مقاومت در سایر حوزه‌ها باشد. دولت تاکنون علامتی از خود نشان نداده است که بتوان باور کرد پس از توافق هسته‌ای رفتار مقاومتی در مقابل آمریکا در پیش خواهد گرفت. به این ترتیب شاید نظام برنده یک توافق هسته‌ای باشد اما دولت در این میان یک جامانده بزرگ خواهد بود.

 

786

 

/صدای امید/

سلام

اگر الان شما توی غزه زندگی می کردین و 1400نفر از هموطن هاتون ظرف بیست و چند  روز برای عقده گشایی یک کشور همسایه رو از دست میدادید.

چشم امیدتون به سایر کشورها و نهاد های بین المملی می موند که مگه میشه یه گوشه ی دنیا با وجود این همه رسانه این همه انسان بی گناه رو با مظلومیت کامل، بخاطر هیچ چیز بکشند و کسی هم صداش در نیاد.

بعد که از همه ی اینا ناامید میشدین همچین پیامی رو از قول کسی که به زعم کارشناسان و تحلیل گران داخلی و خارجی قوی ترین ژنرال در خاورمیانه هست میشنیدین چه حسی بهتون دست می داد.

من امروز یه بار دیگه به ایرانی بودنم با وجود تمام مشکلاتی که تو کشورمون هست افتخار کردم.

 

 

متن کامل پیام مهم فرمانده نیروی قدس سپاه درخصوص فلسطین

 

خلع سلاح مقاومت وهمی است که محقق نمی‌شود/ جام خشم را بر سر صهیونیست‌ها می‌ریزیم/ زمین و آسمان و دریا باید برای آنها تبدیل به جهنم شود

سرلشکر سلیمانی در پیام مهمی بر مسلح ماندن مقاومت فلسطینی تاکید کرد و گفت: تمام جهان بداند که خلع سلاح مقاومت، جوسازی باطلی است؛ وهمی است که محقق نمی شود.


سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران روز گذشته در پیام مهمی به موضوع این روزهای غزه و تاکید بر مسلح ماندن مقاومت فلسطینی در برابر تجاوزات ارتش رژیم صهیونیستی پرداخت که متن کامل این پیام مهم به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

أّلا تقاتلون قوماً نکثوا أیمانهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدؤوکم أول مرة أتخشونهم فالله أحق أن تخشوه ان کنتم مؤمنین..(سوره مبارکه التوبة 13(

عزیران فلسطین، تمامی فلسطین و در غزه پایمرد و مقاوم...

سلام بر شما از قلب و رحمت و برکات پرودگار بلند مرتبه.

ای کسانی که در این لحظات باشکوه از تاریخ امت و آزادگی انسانیت، زیباترین نشانه های مقاومت و مقابله با دشمنی ستمکارانه بر ملت فلسطینی قهرمان ما را درغزه می نویسید...

ای کسانی که به دشمن اشغالگر و توطئه گران همراه او از دور و نزدیک درس مبارزطلبی و مبارزه برای حق و کرامت را می دهید.

جهاد و شهادت

فلسطین آن قلب تپنده ای است که خون را در رگ های بشریت جاری می‌کند تا به انسانیت حیاتی جدید را در هر زمان تقدیم کند.

فلسطین به جهان سعادت را هدیه می کند و با خون فرزندان و کودکان مظلومش خوشه های آزادی و آزادگی را آبیاری می کند، وجدان ها را تکان می دهد و ملت ها را از خواب عمیق خود بیدار می کند.

فلسطین در این برهه از زمان، حد فاصل بین حق و باطل، ستم و عدالت و ظالم و مظلوم است.

فلسطین آتشفشانی الهی است که نمی توان آن را جز با نابودی اشغالگر غاصب خاموش کرد.

سلام خدا بر این زنان و مردان محکم و مقاوم که پرچم انسانیت پاک و مطهر را بالا بردند و با پایمردی شان، رایت اسلام را بر فراز نشاندند.

رحمت و غفران خدا بر شهدا؛ شهدای فلسطین و مقاومت.

سلام بر فرماندهان مقاومت که نام های خود را با حروف شرف در تاریخ فلسطین ثبت کردند؛ فرماندهانی که سازش نمی پذیرند و در برابر فشارهای تسلیم و توطئه های تسلیم پذیری، عقب نشینی نمی کنند.

سلام بر برادران من، سران سیاسی حماس و جهاد اسلامی و همه گروه های مقاومت...

سلام و درود به فرماندهان و مقاومان در گردان های قسام، گروهان های قدس، ابوعلی مصطفی، شهدای الاقصی و تیپ ناصر صلاح الدین و همه مجاهدان و جنبش های مقاومت در روی زمین.

منظره‌های دردناک فلسطین قلب‌های ما را خون می‌کند و سینه‌هامان را اندوه شدید در بر می‌گیرد؛ اندوهی که در جوهره خود خشم عمیق را دارد؛ خشمی که جام آن در زمانی مناسب بر سر صهیونیست‌های جنایتکار خواهد ریخت.

لعنت خدا بر آنکه بر شما ستم کرد و می‌کند...


لعنت خدا بر هر ظالمی که از این رژیم جنایتکار دفاع کرد و می‌کند؛ از آن حمایت کرد و می‌کند و به ویژه در رأس این ستم جهانی، آمریکا...


ملاقات پنهانی کلینتون با اوباما در کاخ سفید

لعنت خدا بر هر کس که راه های امدادرسانی را به روی شما بست و با صهیونیست ها در جنایت هایشان شریک شد.

لعنت خدا بر هر کس که اندوه شما و تلخکامی تان را می بیند و با سکوت بزدلانه اجازه قتل ملت مظلومتان را می دهد.


تمام جهان بداند که خلع سلاح مقاومت، جوسازی باطلی است؛ وهمی است که محقق نمی شود؛ رویاهایی که در بیداری تعبیر نمی شوند و آرزوهایی که به گورها برده خواهند شد.

ما در محضر خدای عزوجل، با شهدا عهد می‌بندیم که بر عهد خود پایبند بمانیم و دگرگونه نشویم؛ همانگونه که بودیم و هستیم به تکلیف دینی خود در حمایت از مقاومت عمل کنیم؛ ما تأکید می کنیم که در اصرار برای پیروزی مقاومت و بالابردن آن تا پیروزی ادامه خواهیم داد تا اینکه زمین و آسمان و دریا برای صهیونیست ها تبدیل به جهنم شود و قاتلان و مزدوران بدانند که حتی یک لحظه هم از دفاع از مقاومت، حمایت آن و پشتیبانی ملت فلسطین دست برنخواهیم داشت و تردیدی در این امر نخواهیم کرد.

به همه یادآوری می کنیم که ما عاشقان شهادتیم و شهادت در راه فلسطین و در مسیر قدس، آرزویی برای هر مسلمان شریف است و بلکه آزادگان به این امر افتخار می‌کنند.

در این لحظه مهم در تاریخ امت مان، می گوییم و همه براداران را توصیه می کنیم که تفنگ و سلاح و خون و کرامت خود را در دفاع از انسانیت و اسلام که در فلسطین خلاصه شده است، به کار گیرند؛ به جای اینکه با یکدیگر بجنگند، جنگی که دشمنان را شاد می کند و توان ها (در جبهه خودی) را می‌زداید.

وحدت برای فلسطین، دشمنان را دچار وحشت و تمام جهان را برای غاصبان آن ناامن می‌کند.

سربلندی، اعتلا، پیروزی و توفیق الهی برای همه زنان و مردان مجاهد و مقاوم و شجاع و صبور در راه فلسطین عزیز آرزو دارم.

واقتلوهم من حیث ثقفتموهم وأخرجوهم من حیث أخرجوکم (البقرة 191(

قاتلوهم یعدبهم الله بأیدیکم ویخزهم وینصرکم علیهم ویشف صدور قوم مؤمنین(التوبة 14(

 

افسران -  هشدار سردار قاسم سلیمانی، سرباز فداکار امام خامنه ای، به غرب منتشر شد:

اظهار نظر این سردار ایرانی قبلا هم سرنوشت یک رویداد نظامی دیگر را به هم زده. فرماندهان آمریکایی و سربازانشان این جملات را هیچ وقت از خاطر نخواهند برد که:

«هر چتربازی که قرار است از هواپیما هلی برن شود،

هر تفنگداری که قرار است از ناوها پیاده شود،

هر کماندویی که قرار است از با نفربر وارد شود،

یادش باشد که قبلاً تابوتش را سفارش داده باشد،

شامات (سوریه) خط قرمز انقلاب اسلامی است،

همان جایی که می‌تواند معراج ما و گورستان شما باشد.»


اما قاسم سلیمانی واقعا کیست؟


گزارش تلویزیون چین از سردار سلیمانی + فیلم

چرا قاسم سلیمانی خطرناک ترین مرد سال از نگاه آمریکاست؟

 هر قدر او آرام و بی‌سر و صدا می‌رود و می‌آید و کار‌هایش را انجام می‌دهد، بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی در مورد او، خیلی خبر‌ها هست. آن‌ها از او و سپاه تحت امرش می‌ترسند و همین ترس سرآغاز خبرهای بعدی است، آن‌ها او را تروریست می‌خوانند، بار‌ها و بار‌ها تحریمش می‌کنند، به او اتهام دخالت در امور سایر کشور‌ها را می‌زنند، او را فردی بسیار قدرتمند در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خاورمیانه توصیف می‌کنند، او را متهم پرونده ترور رفیق حریری می‌دانند و سرانجام آنکه، آن‌ها در کنگره امریکا، صریحاً و رسماً پیشنهاد ترور او را می‌دهند! شاید این همه تعارضات رفتاری و گفتاری برای قاسم سلیمانی تعجبی هم نداشته باشد.

 و این البته همه آن چیزی نیست که در مورد او گفته می‌شود. روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی می‌نویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش می‌دانند. بسیاری از مقامات امریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن سلیمانی کرده‌اند، می‌گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده‌اند».

 شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش امریکا عاجزانه می‌گوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه می‌خواهد؟»

 

  

 

از رابر تا بغداد

 سردار سلیمانی متولد اسفند ۱۳۳۶است. روستای کوهستانی و دورافتاده رابُر در استان کرمان در جنوب شرقی ایران زادگاه اوست که ساختاری طایفه‌ای دارد. شاید همین ویژگی و شناخت یگانه او یکی از دلایل اصلی انتخابش برای فرماندهی نیروی قدس بوده است.وی در ۱۲سالگی، پس از پایان تحصیـلات دوره پنج ساله دبستان، روستای رابُر را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد و به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در‌‌ همان سال‌ها نیز فعالیت‌های انقلابی خود را شروع کرد.

 بنا به گفته خودش، وی پس از پیروزی انقلاب، در عین ادامه کار در سازمان آب کرمان، به عضویت مجموعه «سپاه افتخاری» که به وسیله پدر شهید قاضی تاسیس شده بود، درآمد.با شروع جنگ، وی راهی جبهه شد و کمی بعد، این جوان بسیجی فرمانده بسیجی‌های هم‌ولایتی‌اش شد و سپس لشکری از همین بسیجی‌های آفتاب سوخته کویر تشکیل داد که لشکر ۴۱ثارالله نام گرفت.با پایان جنگ، لشکر ۴۱ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت می‌شدند.مردم سیستان و بلوچستان و کرمان خوب می‌دانند که در سال‌های فرماندهی او، امن‌ترین دوران زندگی خود را سپری کردند.

 قاسم سلیمانی یکی از امضا کنندگان نامه تهدید آمیز فرماندهان سپاه در جریان وقایع ۱۸تیر ۱۳۷۸به محمد خاتمی رئیس جمهوری وقت ایران بود. قاسم سلیمانی پس از دوران دفاع مقدس تا زمانی که به سمت فرماندهی سپاه قدس منصوب شد، با باندهای قاچاق مواد مخدر در نزدیکی مرزهای ایران و افغانستان جنگید و سال ۱۳۷۹، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، فرماندهی کل قوا، او را به تهران فراخواندند و مسوولیت سپاه قدس را به او سپردند مسوولیتی که قاسم سلیمانی را به کابوسی در ذهن آمریکایی‌ها بدل کرد. آن‌ها از او و سپاه تحت امرش می‌ترسیدند و همین ترس سرآغاز توطئه‌های آن‌ها علیه سلیمانی شد.

 پس از طرح ادعاهایی واهی مبنی بر دست داشتن نیروهای ایرانی در اتفاقات داخلی سوریه، اتحادیه اروپا و آمریکا در اقدامی نام سه نفر از فرماندهان سپاه را در فهرست تحریم خود قرار داد که سلیمانی هم در آن فهرست قرار داشت.همچنین وزارت خزانه‌داری آمریکا پس از اتهام‌زنی دولت این کشور به ایران مبنی بر دخالت در توطئه انفجار سفارت عربستان در واشنگتن دوباره سلیمانی را تحریم کرد.اما ماجرا به این تحریم‌ها ختم نشد و او را متهم پرونده ترور رفیق حریری معرفی کردند و سرانجام در کنگره آمریکا، واضح و آشکار پیشنهاد ترور او را دادند.

 

  

 

نقش انکار ناشندنی سردار سلیمانی در بحران جهانی عراق

 سردار سلیمانی در ژانویه سال ۲۰۰۵، زمانی به عراق آمد که عراقی‌ها برای نخستین بار پس از سقوط صدام حسین، به پای صندوق‌های رأی می‌رفتند. در حالی که امریکا حمایت شدیدی از نخست‌وزیر شدن ایاد علاوی می‌کرد، سلیمانی فعالیت خود را در حمایت از شیعیان آغاز کرد و به راهنمایی آنان برای پیروزی در انتخابات پرداخت. پس از انتخابات، بوش انگشت‌های رنگی مردم عراق را پیروزی بزرگی برای دمکراسی دانست، اما علاوی و متحدانش شکست خوردند.» 

 این روزنامه با تمرکز بر سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس می‌نویسد:«ژنرال پترائوس مدیرکنونی سازمان سیا علاقه دارد داستان را از زمانی بازگو کند که یک ژنرال ۴ستاره در عراق بود. اوایل سال ۲۰۰۸زمانی که مجادله بین گروه شبه نظامی شیعه از یک طرف و ارتش آمریکا و عراق از طرف دیگر شعله ور بود، به پترائوس یک تلفن داده شد که در آن یک اس‌ام اس از سردار ایرانی بود، آن سردار ایرانی از آن به بعد تبدیل به الهه انتقام شد.»

 این مسیج از فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی آمده بود، و توسط یکی از رهبران عراقی منتقل شده بود، در آن پیغام نوشته شده بود:  ژنرال پترائوس! شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاست‌های ایران را در عراق، لبنان، غزه و افغانستان تدوین می‌کند و صد البته سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او می‌شود نیز عضو سپاه قدس است.

 گاردین می‌نویسد:«پترائوس بشدت نیاز داشت که به او گوشزد شود، بسیاری از نظامیان آمریکا که با عراقی‌های شیعه کار می‌کنند، توسط قاسم سلیمانی و افراد وابسته به سپاه قدس به تحلیل برده می‌شوند، آنچنان که تلاش‌های دیپلماسی آمریکا در سایر نقاط خاورمیانه به تحلیل برده می‌شود، خصوصا در لبنان. پترائوس سال گذشته به ارگان تحقیقاتی مربوط به جنگ گفت که مشکلی که سلیمانی برای او درست کرده بوده است، چه بوده است.»

 عادل عبدالمهدی، معاون رئیس‌جمهور عراق در این باره می‌گوید: آمریکایی‌ها از یک طرف از این جریان خوشحال بودند، چرا که بن بست به پایان رسیده بود و از سوی دیگر، ناراحت که سلیمانی را در منطقه سبز می‌دیدند.

 در این باره زلمای خلیل‌زاد نیز می‌گوید: در آن زمان، صحبتهایی از ورود وی به منطقه سبز بود. همان‌قدر که مقامات آمریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم می‌کنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او ماه گذشته در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت؛ تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌های آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.

 جک کین رییس سابق نیروی زمینی ارتش آمریکا با اعلام چنین پیشنهادی در جلسه استماع کنگره در این­باره به نمایندگان آمریکایی گفت: «چرا مسوولان ایرانی را نمی‌کشیم؟ چرا ما آن‌ها را ترور نکنیم؟ نمی‌گویم اقدام نظامی کنیم ولی عملیات ترور را پیشنهاد می‌کنم.»

 در نشست مهم دیگری که در نقطه مرزی ایران و عراق در مریوان انجام شد و به گفته منبعی که نخواست نامش فاش شود، در این دیدار، جلال طالبانی، درخواستی به ژنرال قاسم داده است، مبنی بر این‌که نبرد‌ها و ناآرامی‌ها متوقف شود. به گفته این مقامات، سلیمانی نیز روز پس از آن، پیامی می‌فرستد و بلافاصله نبرد‌ها متوقف می‌شود…»

   

نامه محرمانه سردار سلیمانی برای وزیر دفاع آمریکا

 سازمان ادارای پنتاگون از ۷لایه حفاظتی تشکیل شده است که از این میان ۴لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رییس پنتاگون میباشد. کمی بعد  از نامه اوباما نامه ای از تمام این لایه های امنیتی ، اطلاعاتی و حفاطتی عبور کرده و مستقیم ، روی میز کار وزیر دفاع یعنی لئون پانتا قرار می­گیرد.

 ظاهر ساده نامه که هیچ آرمی از سازمان های مرتبط با پنتاگون در آن به چشم نمیخورد توجه وزیر را جلب کرده و وی آن را از روی میز برمیدارد با باز کردن نامه و خواندن آن عرق سردی بر چهره پانتا مینشیند!

 یک نامه با سربرگ رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نامه حاوی عبارتی بود که قطعا برای رییس پنتاگون با آن عظمت حفاظتی باورکردنی نبود ! : «اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر خواهیم شد.»

 امضا : قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران

 

  

 

جایگاه تصور نشدنی سردار سلیمانی در تحلیل­های جهانی

 زلمای خلیل‌زاد، سفیر سابق امریکا در افغانستان درباره سردار سلیمانی می‌گوید: «همان‌قدر که مقامات امریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم می‌کنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت، تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌های آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»

 روزنامه انگلیسی اضافه می‌کند:«قدرت و وجهه قاسم سلیمانی به عنوان کسی که قدرتمند‌ترین بازیگر عرصه منطقه است، در سه سال گذشته کاهش نیافته است و در برخی از مولفه‌ها، افزایش نیز یافته است. قدرت ارتباط‌های سلیمانی طی هفته‌ها مصاحبه با مقامات عراقی مشخص شده است، برخی از مقامات عراقی او را ستایش می‌کنند. »

 به گزارش روزنامه مذکور، گاردین آنگاه از قول صالح المطلک (از عناصر بعثی و مستخدم سازمان سیا که با استخبارات سعودی نیز همکاری می‌کند)، نوشت: «سلیمانی قدرتش را مستقیماً از آیت الله سید علی خامنه‌ای می‌گیرد. تمام مقامات مهم عراقی سلیمانی را به شکل یک فرشته می‌بینند و با او رایزنی دارند.»

 یکی از مقامات بلندپایه رسمی آمریکا می‌گوید: «او مانند قیصر سوزو هراس انگیز است، او همه جا هست و هیـچ جـا نیست.»

 مارک گرچت به صراحت به نام سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران اشاره و تصریح کرده بود: وی را باید بکشیم. او در این خصوص گفته بود: ق«اسم سلیمانی بسیار سفر می‌کند… تکان بخورید… تلاش کنید او را بکشید.»

 «علی آلفونه» یک پژوهشگر در مرکز پژوهشی «آمریکن اینترپرایز اینستیتو» می‌گوید قاسم سلیمانی در سال‌های جنگ ایران و عراق به عنوان فرمانده لشکر ۴۱سپاه پاسداران و به خاطر موفقیت عملیات‌های شناسایی و غافلگیرانه این لشکر در پشت خطوط دشمن به شهرت رسید. نقش وی تا حدی اهمیت یافت که ارتش عراق در برنامه‌های رادیویی خود به کرات از وی نام می‌برد.

 به گفته «رایان کراکر» سفیر سابق آمریکا در عراق، برای قاسم سلیمانی جنگ ایران و عراق هیچگاه پایان نیافت. هیچکس پس از سال‌ها درگیر بودن در آن جنگ که شبیه جبهه‌های نبرد جنگ جهانی اول بود، نمی‌تواند تاثیرات آن را به فراموشی بسپارد. هدف استراتژیک قاسم سلیمانی یک پیروزی کامل بر عراق بود!

 اما در هر صورت برخی غربی‌ها او را ستایش می‌کنند. زلمای خلیل‌زاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان درباره‌اش می‌گوید: «بر خلاف نظر مقامات آمریکایی که سلیمانی را به جنگ‌افروزی متهم می‌کنند، او در ایجاد صلح برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت؛ تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌ها گسترش یافته و پیامدهای وخیمی بویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»

 روزنامه انگلیسی گاردین نیز در مورد قاسم سلیمانی تاکید می‌کند: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی باهوش می‌دانند. بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کرده‌اند، می‌گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده‌اند.»

  «ژنرال سلیمانی» برای غربی‌ها شبحی مرموز است که سایه وار در کمین دشمنان می‌نشیند و ناگهان چون صاعقه فرود می‌آید. این جنگاور تحت تعقیب آمریکا و اسراییل، برای فرزندان این آب و خاک‌‌ همان «حاج قاسم» بسیجی آفتاب سوخته کرمانی است که چشم به آزادی قدس شریف دارد.

 

  

 

سردار سلیمانی خطرناک ترین مرد جهان از دید مجله آمریکایی «وایرد»

 مجله آمریکایی «وایرد» در جدید‌ترین گزارش خود با تیتر ۱۳فرد بسیار خطرناک دنیا، به بررسی ۱۳چهره پرداخته است که به عنوان چهره‌های شناخته شده، «محمد مرسی» رئیس جمهور فعلی مصر و «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه جزء این ۱۳نفر به حساب می‌آیند.

 آنچه از نگاه این مجله آمریکایی جالب و کمی تعجب آور به نظر می‌رسد، نام سردار «حاج قاسم سلیمانی» است که به عنوان خطرناک‌ترین و مرموز‌ترین فرد در دنیا شناخته شده است؛ حاج قاسم در این گزارش به ادعای وایرد، خطرناک‌ترین فرد در خطرناک‌ترین کشور معرفی شده است که می‌تواند تنها تهدیدکننده نظامی آمریکا در غرب آسیا و سراسر دنیا باشد.

 در این گزارش آمده است: اگر بخواهیم به دنبال خطرناک‌ترین کشور سیاره زمین بگردیم، به نام ایران برخورد می‌کنیم که ممکن است جرقه جنگ جهانی را بزند و اگر بخواهیم در این کشور مرموز‌ترین و خطرناک‌ترین فرد را نامگذاری کنیم، به نام ژنرال قاسم سلیمانی خواهیم رسید که چهره‌ای مرموز دارد.

 

  

 

لقب شهید زنده شایسته ترین لقب سردار سلیمانی

 حضرت آیت الله خامنه‌ای چهار مرتبه سردار سلیمانی را شهید و شهید زنده خطاب کرده و راجع به ایشان و همرزمانشان فرموده‌اند: خدای متعال می‌خواست این‌ها زنده بمانند و برکاتشان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند.

 مطلب فوق در سال ۷۶و در دیدار اعضا و مسئولان ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت سرداران و ۸هزار شهید استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان با مقام معظم رهبری بیان شده است.

 معظم‌له در این دیدار خطاب به سردار سلیمانی می‌فرمایند: خود شما هم که آقای سلیمانی باشید در نظر ما شهیدید. شما شهید زنده هستید. بله، شما هم شهیدید. شما بار‌ها در میدان جنگ به شهادت رسیدید.

 

  

 

ملت ایران تنها ملتی در جهان است که لیاقت شکست تاریخی آمریکا را دارد

 حاج قاسم سلیمانی زمانی در یکی از معدود اظهارنظرهای آشکارش گفته بود ملت ایران تنها ملتی در جهان است که لیاقت شکست تاریخی آمریکا را دارد. حدود ۵سال پیش که این جمله از قول حاج قاسم نقل شد بسیاری آن را یک آرزوی بزرگ، شیرین و البته دور دانستند، امروز چه طور؟ امروز که نتانیاهو هم از بیخ گوش خود صدای امام خمینی‌رحمت‌الله‌علیه را می‌شنود و رابرت گیتس می‌گوید درگیر شدن با ایران به معنای آن است که فردا آمریکا ناچار باشد درون خاک خود با فرزندان انقلاب ایران بجنگد، آیا باز هم می‌توان گفت که جمله حاج قاسم بیان یک آرزوی دور بوده است؟


در همین زمینه بخوانید

رویایی به نام فلسطین

ایرانی

نظم نوین جهانی

 

786

همکاری سازمان ملل با نتانیاهور در

"نظم نوین جهانی"


بالاخره واقعیت ها رو باید با صراحت و بدون رو دروایسی گفت

..بدون شرح..