پنجره‌ی بیست و هفتم

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

786


/خط تولید روسری/


شکر ایزد فن‌آوری داریم

صنعت ذره‌پروری داریم


از کرامات تیم ملی‌مان

افتخارات کشوری داریم


با نود حال می‌کنیم فقط

بس که ایراد داوری داریم


وزنه‌برداری است ورزش ما

چون فقط نان بربری داریم


می‌توانیم صادرات کنیم..

بس که جوک‌های آذری داریم


گشت ارشاد اگر افاقه نکرد

صد و ده و کلانتری داریم


خواهران از چه زود می‌رنجید

ما که قصد برادری داریم.


ما برای اثبات اصل حجاب

خط تولید روسری داریم


این طرف روزنامه‌های زیاد

آن طرف دادگستری داریم!


جای شعر درست و درمان هم

تا بخواهی دری وری داریم


حرف‌هامان طلاست سی سال است

قصد احداث زرگری داریم


ما در ایام سال هفده بار

آزمون سراسری داریم


اجنبی هیچکاک اگر دارد

ما جواد شمقدری داریم


تا بدانند با بهانه طنز

از همه قصد دلبری داریم


هم کمال تشکر از دولت

هم وزیر ترابری داریم


( سعید بیابانکی )


مطالب مرتبط

درست مثل مروارید(1)

درست مثل مروارید(2)

درست مثل مروارید(3)

در ایران آزادی وجود ندارد

786

....     لیلا     ....


این روزها تا اسم شهید به میان می آید بعضی ها یاد سهمیه ،پارتی بازی و خیلی از اتفاقاتی می افتند که همه ی آنها به آدم حس بدی را می دهد . در جنگ ایران و عراق  ۲۱۳۲۵۵ نفر از کودکان، زنها،‌ جوانان و... جانشان را از دست دادند. و حالا این اصلا چیز عجیبی نیست که همین الان ما داریم در کنار فرزندان و همسران همین ها زندگی می کنیم آنها در کنار ما هستند با ما بزرگ می شوند و به دانشگاه می آیند. با ما می خندند و گریه می کنند و با ما نفس می کشند. دخترانشان پدر، پدر گفتن های همکلاسی هایشان را می شنوند. حمایت هایشان را می بینند و اما... تصورش خیلی ساده است مثلا اگر معلمی در مدرسه بچه ای را بزند بچه می گوید:(فردا بابامو میارم.) اما آنها چه؟خب طبیعیست، دلشان می خواهد. مثل بستنی که وقتی خودمان بچه بودیم تابستان ها دست کسی می دیدیم دلمان می خواست. اما بازهم آن کودک یک نفر را دارد که از او دفاع کند و آن کسی نیست جز مادرش اما سوالی که همیشه بی پاسخ می ماند این است که آن مادر اوقاتی که دلش می گیرد چه می کند پشت پناه او کیست اصلا دوست ندارم از این عبارت استفاده کنم اما بی پناهی گاهی این جاست که معنی پیدا می کند.

جالب است سهمیه را همه سریع یادشان می آید شهید برای ما شده یک کلیشه که هیچ جنبه ی ابهام یا سوالی ندارد. همه ی ابعاد این مفهوم برای همه ی مردم ما شناخته شده است انقدر در صدا و سیما شهید شهید کرده اند که دیگر حتی بعضی وقتها تا اسمی از این مسائل به میان می آید ندید کانال را عوض می کنیم. اما هیچ کسی آن چیزهایی را که باید نمی بیند. قاضی درون بعضی از ماها فقط با یک عینک به اینها نگاه می کند و آن هم عینک سهمیه است. که البته هر کاری که مصداق بی عدالتی را داشته باشد غلط است اما گناه این ها چیست که مسئولین ما تقدیر کردن بلد نیستند؟!!

لیلا دریچه ایست که درباره ی این موضوع حرف های تازه ای دارد پنجره ی جدیدیست به دنیای همسران شهید. دنیایی که این روزها به لطف برخی شاید کمی سوت و کور شده باشد، اما جذاب ترین دنیاییست که من می شناسم. لطافت هایی که شاید هیچ جا نتوانیم حتی بویی از آن را استشمام کنیم. 


 لیلا رو گوش کن

خش ترانه زیبای «لیلا»/اشک‌های مازیار فلاحی در تلویزیون+فیلم

مخاطب گرامی مقاله ی پایین قسمت دوم مقاله گفتمان دولت یازدهم زیر ذره بین است در نتیجه برای درک دقیق آن شاید نیاز باشد که مقاله ی اول را نیز مطالعه کنید .با سپاس فراوان

786

چالش های پیش روی دولت یازدهم

چالش هایی که این دولت دارد چیست؟ به احتمال زیاد این دولت با سه چالش روبرو خواهد بود. یک چالش استقلال- توسعه.  این مبانی نظری که در مقاله قبل بررسی شد چه شکافی را در جامعه تولید می کند؟ شکاف استقلال- توسعه را. چون در این توسعه یافتگی که ارتباط با جهان خارج هست،کم کردن اثر استقلال هست، استقلال دغدغه عمومی میشود. آیا الان ظهور و بروزی ازاین شکاف در چند ماه دولت دارید؟ راهپیمایی سیزده آبان.  بزرگترین راهپیمایی در طول ده پانزده سال گذشته است. حالا دغدعه استقلال جدی شد. راهپیمایی بیست و دو بهمن. دغدغه استقلال  جدی شد. دومین چالش، چالش عدالت- توسعه است. در این چهارچوب نظری عدالت در حاشیه است. حتی در حرف هایی هم که دولتمردان میزنند، مساله عدالت خیلی ظهور و بروزی ندارد.

EDALAT


بسم الله الرحمن الرحیم

مائو: تحریم را نباید به عنوان یک چالش در نظر گرفت

هیچ کس دو بار از یک رودخانه رد نمی شود این سخنی ایست که سال ها پیش یکی از دانشمندان یونان باستان می گوید جهان پیرامون ما همواره در حال تغییر مداوم است. تحلیل امروز ما از دنیا نمی تواند با فردا یکسان باشد شاید نقاط مشترک داشته باشد اما یکسان نیست برای همین تحلیل سیاسی از شرایط فعلی با چند ماه پیش فرق می کند ما در عرصه ی سیاسی با پدیده ی جدیدی به نام دولت یازدهم رو برو هستیم. برای اینکه بتوانیم شناخت مناسبی پیرامون دولت یازدهم پیدا کنیم باید به چند سوال اساسی پاسخ دهیم و آن سوال ها می تواند اینها باشد که:

1)       منابع اصلی که در واقع فهم نظری از دولت را برای ما فراهم می کند چیست؟ به استناد کدام منابع اصلی چه نظری و چه تجربی، ما می توانیم فهم نظری از دولت داشته باشیم؟

2)      دغدغه اصلی یا مساله کانونی دولت چیست؟

3)     تعریف دولت از این مساله کانونی و مسیر دسترسی به آن چیست؟

4)      دگر دولت یازدهم چه خواهد بود؟ دولت یازدهم نقطه مقابل خود را چه تعریف می کند؟

5)     چه نقدها چالش ها و و موانعی دولت برای پیش بردن این فضای نظری ش دارد؟

6)      منابع فهم نظری از دولت چیست؟

1)پاسخ سوال اول این است که دولت یازدهم در واقع یک دولت تلفیقی از دولت اصلاحات و دولت سازندگی است. بنابراین بخشی از منابع فهم نظری دولت به فهم دولت های اصلاحات برمی گردد و یک بحث که در واقع عقبه سیاسی دولت یازدهم است. عقبه اصلی دولت یازدهم چه کسانی هستن؟ نمادهایش چه هستند؟ رئیس دولت اصلاحات کیست؟  پس این ها خودشان می توانند به لحاظ نظری مورد استناد قرار بگیرند. گزاره های اصلی آقای روحانی در انتخابات چه بود؟ کل گزاره های تبلیغاتی آقای روحانی در یک جمله چه بود؟ نفی دوره هشت ساله، تمجید دوره شانزده ساله. پس به لحاظ تجربی فهم نظری از دولت به کجا برمیگردد؟ به فهم دوره شانزده ساله اصلاحات، سازندگی. همگرایی بین آقای هاشمی و آقای روحانی به لحاظ نظری. شاید هیچ دو نفری را نتوان در جمهوری اسلامی پیدا کرد به اندازه آقای هاشمی و روحانی همگرایی نظری داشته باشند. البته این به این معنا نیست که کسی تابع دیگری است. بلکه به لحاظ نظری فهم یکی باعث فهم دیگری می شود.

به لحاظ تئوریک چه کسی دولت را پشتیبانی می کند؟ دیدگاه چه کسی دولت را پشتیبانی می کند؟ دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی که به لحاظ محتوایی یعنی چهره تئوریک دولت است. چهره تئوریک دولت دیدگاه های ایشان است.

786

سلام به همگی

امیدوارم تا اینجای سال اتفاقای خوبی براتون افتاده باشه.

تو برنامه ی چهارشنبه شب راز کانال چهار گفتگویی بود بین آقای حاتمی کیا با نادر طالب زاده، که به نظرم حداقل یه بار خوندنش خالی از لطف نباشه. به خصوص برای دوستانی که علاقه ی زیادی به سینما و زمینه های هنری دارند. این گفتکو تا حدی به شناختن نوع نگاه سینماگران ما کمک می کنه. البته امیدوارم صداهای دیگه ای که تو سینما وجود داره و همین الان جریان حاکم سینمای ما هم هست بیان و به این حرفا پاسخ بدن و از نظر خودشون به صورت منطقی دفاع کنند البته این دفاع طبیعتا نمی تونه حرفای آقای علی معلم که بعد از جشنواره زده شد باشه چون به جای نقد منطقی بیشتر حواشی رو مطرح کرده بودن.
بخشی از صحبت های سازنده ی فیلم (چ) رو با هم می خونیم:



باید بدانیم برای چه آمده‌ایم و میخواهیم چه بگوئیم

حاتمی‌کیا: این آرزوی همه ی کارگردان ها است که فیلمهایشان با توده زیادی از مخاطب درگیر شود اما تا فیلم را نسازیم نمیتوان فکری کنیم ما باید در فیلممان عناصری مثل جذابیت و قصه گویی و حرف زمان و .. را داشته باشیم تا بتواند جذب مخاطب کند.
در اصل باید بدانیم برای چه آمده‌ایم که میخواهیم چه بگوئیم در این سینما؛ یک فیلمهایی در لحظه جذب مخاطب می‌کند و برخی فیلمها در طول زمان کارش دیده میشود و باید بعنوان سردمدار حرکت شناخته شود.

میخواستم هم به حال جواب بدهم و هم به فکر آینده باشم

مهمترین مسأله من در "چ" همین حرکت در مسیر زمان بود. فیلم ساختن درباره شهید چمران برایم ریسک بود. می‌ترسیدم چون که خیلیها شناختهای متفاوتی از شهید چمران دارند و من باید به جنگ این شناختها میرفتم و در آن نفوذ کنم. باید حرفی که مستقل خودم هست را بزنم؛ برای همین نمی‌توانستم در زمان ساخت "چ" فکر کنم که مخاطب آیا با من راه خواهد آمد یا نه؟
 من میخواستم حرف زمان حال را هم جواب بدهم و به درد آینده هم بخورد. چمران را بیشتر چریک دیده بودیم درحالیکه او چهره دیگری دارد و به دنبال ختم خیر کردن ماجرا بود؛ احساس کردم به درد الان میخورد.

786

سلام
لطفا با مرورگر internet explorer وارد وب نشید. هم برخی از عکس ها رو نمایش نمی ده و هم اینکه بعضی وقتا سرعت رو شدیدا کاهش می ده و من شرمندتون میشم.
ممنون

 

786

مهمان نوازی جامعه از تکنولوژی های جدید ارتباطی

 

 

زمانی که جامعه ی ایران را از نظر فرهنگی مورد بررسی قرار می دهیم به صورت ملموسی مشاهده می کنیم که نهاد یا حتی فرا نهادی به نام مذهب به یکی از ابعاد جدا نشدنی فرهنگ ما تبدیل شده است حتی کسانی که ظاهرا در جامعه مذهبی به نظر نمی رسند و از نظر ظاهری هم چه بسا در تقسیم بندی های رایج مذهبی نباشند در درون باورهایشان و حتی تفکرشان که شاید از مسائل ظاهری اهمیت بیشتری هم داشته باشد رگه های جدی از باورها ی دینی نمایان است.

با این مقدمه ما در جامعه سه طبقه داریم.

اول طبقه ای که بیشتر اظهار علاقه به دینداری دارند و فکر می کنند که لازمه ی مسلمانی و دینداری این است که باید به پدیده های جدید و تغییراتی که در زمان پیدا می شود با نظر بدبینی نگاه کنیم و آنها را به چشم اموری که بر ضد دین به وجود آمده است ببینیم. در نیتجه این گروه همواره در تحولات اجتماعی کند رو هستند و عقب حرکت می کنند، همیشه پیرو و دنباله رو جامعه هستند. صبر می کنند زمانی در مقابل پدیده های اجتماعی کاملا شکست خوردند. آن وقت تسلیم می شوند. اگر بخواهیم اشاره ی دقیق تری داشته باشم باید به تعبیر حضرت امیر در نهج البلاغه خطبه ی 32 اشاره کنم که در شکایت از اصحابش که چرا نباید ما و شما قوه ی پیشگیری داشته باشیم صحبت می کنند.

net4 پنج رویداد مهم دنیای اینترنت در سال ۲۰۱۳

786

ظهور یک امپراتوری/یا همان(2)300

قسمت دوم فیلم سینمایی ۳۰۰ که ماجراهای آن فصل دیگری از نبرد جنگجویان اسپارت در برابر حملات سپاه خشایارشا پادشاه هخامنشی است چهار هفته پیش روی پرده آمد. قسمت اول این فیلم که از نظر پرداخت تصویری شمایی نیمه انیمیشن دارد، در سال ۲۰۰۶ اکران شد و مردم  مسئولان کشورمان به خاطر تحریف وقایع تاریخی و توهین به فرهنگ ایران باستان به شدت از آن فیلم انتقاد کردند.
این فیلم با وجود اینکه از نگاه فنی و حتی کارشناسان حوزه ی سینما در سراسر دنیا در حد خیلی از جایزه ی های بین المللی نبود توانست جوایز ارزنده ای کسب کند که این اتفاق بیشتر نشان دهنده ی نفوذ برخی از عوامل ضد ایرانی در سطوح بالای تصمیم گیران فرهنگی در دنیا است. نفوذی که برخی معتقدند حتی انتخاب فیلمی مثل جدایی نادر از سیمین برای اسکار به دلیل نشان دادن تصویر سیاه از داخل ایرن بوده است.
اما همینک ظهور یک امپراتوری در صدر جدول پرفروشترین های هفته گذشته سینماهای برزیل، مکزیک، بریتانیا، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و روسیه قرار گرفت.

3003439363

 

 ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری

Rise of an Empire:300

کارگردان : Noam Murro

نویسنده : Zack Snyder ، Kurt Johnstad

بازیگران :         

Sullivan Stapleton…Themistokles

Eva Green…Artemisia

Lena Headey…Queen Gorgo

Hans Matheson…Aesyklos

و…                      

ژانر : اکشن

رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای ۱۷ سال)

زمان : ۱۰۲ دقیقه

 

پل کارتلج پروفسور فرهنگ یونانی در دانشگاه کمبریج پنج اشتباه تاریخی فیلم ظهور یک امپراتوری را برمی شمارد.

۱- ایراد اول در عنوان فیلم است. عنوان فیلم "۳۰۰: ظهور یک امپراتوری" است. اما منظور ظهور و قدرت گیری کدام امپراتوری است؟ اگر منظور"امپراتوری آتنی" است باید گفت که این امپراتوری حداقل دو سال پس از حوادثی که فیلم روی آن تمرکز دارد یعنی نبردهای دریایی آرتمیسیوم و سالامیس که هر دوی آنها در سال ۴۸۰ قبل از میلاد روی دادند، به مرور شکل گرفت.


۲- داستان فیلم با پرتاب یک تیر اعجاب آمیز که هیچ حقیقت تاریخی ندارد آغاز می شود. این تیر را یک قهرمان آتنی به نام تمیستوکل در جریان نبرد ماراتون در حومه شهر آتن در سال ۴۹۰ قبل از میلاد از کمان خود رها می کند و در کمال شگفتی داریوش بزرگ، پادشاه ایران را می کشد.

در کنار او، خشایارشا پسر و جانشین وی ایستاده است. هر چند داریوش پادشاه ایران این کارزار نظامی را علیه یونان شروع کرد ولی نه او و نه پسرش خشایارشا هیچکدام در این نبرد حاضر نبودند.

 

1403101112777rs

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اوگراین در نقش آرتیمیس فرمانده ی لشکر ایران

786

شما الان دقیقا دارین به چی فکر می کنین؟


علامت سوال، تفکر


1)چیدن یه سفره ی خوشگل هفت سین؟


مدل سفره هفت سین 93 زیبا


2)برای عید دیدنی امسال چه لباسی رو بپوشین؟


باید و نبایدهای پوشاک نوروزی

اصول پوشش مردان در تابستان, اصول و نحوه لباس پوشیدن مردان

اصول پوشش مردان در تابستان, اصول و نحوه لباس پوشیدن مردان

3)اینکه برای تعطیلات عید کدوم شهرو برای مسافرت انتخاب کنین؟


travel_insurance

travel


4)البته دیگه از ما گذشته اما خب شاید بعضی هام به این فکر کنن که امسال چقدر می تونن عیدی جمع کنن؟


66652541


5) یاحتی بهتر از این چیزایی که تا الان گفتم آشتی کردن با کسی که تا الان باهاش قهر بودین با یه تماس تلفنی یا پیامک تبریک ساده.


Aharnews-SMS-01


اما یادمون نره که هر کجا هستیم و به هر چیزی که داریم فکر می کنیم بعضی ها هستن که عید امسال از نعمت خانواده به صورت کاملش محروم اند این زخم برای بعضی ها تازه است و بعضی هام چند سالی میشه که دارن باهاش زندگی می کنن. پدر، مادر، خواهر یا برادر فرقی نمی کنه زخم از دست دادن هر کدوم از اینا از یه جنسه. بیشتر یا کمتر همش یک مفهوم رو میده و در یه چیز خلل ایجاد می کنه و اون مفهوم چیزی نیست جز یه مفهوم سه کلمه ای "کانون گرم خانواده"



اینکه این اتفاق تازه افتاده باشه یا مثلا 8،7سال ازش گذشته باشه هم باز چیزی رو تغییر نمیده اونایی که حتی مدت هاست از درگذشت عزیزشون می گذره حتما این حرف من رو تایید می کنن که کهنه شدن و فراموش کردن این مسئله معنایی نداره چون این زخم از اون زخم هاییه که دردش هیچ وقت کهنه نمیشه در هر دو صورت، درست همون وقتی که ما سرمون انقدر شلوغه که لحظه ی سال تحویل می مونیم که اول با پدرمون روبوسی کنیم و بهش تبریک بگیم یا مادرمون یا حتی پدر پدرمون،برای بعضیا تنها خاطرات اون آدم هاست که می تونه تا حدودی جای خالیشون رو پر کنه و با این وجود اونا شاید به اندازه ی خیلی از ماها نتونن از یه آغوش گرم حین تبریک سال نو و یه نگاه محبت آمیز و حتی شاید پشت گرمی و انگیزه ی بزرگ برای ادامه ی زندگی بهره ببرن. تنها مرهمی که کمی دل این آدما رو تسکین میده شاید  "مرور خاطرات کودکی" باشه، روزهای شیرین باهم بودن.تو زندگی بعضی وقتا حق با بعضی از این بیلبورد های شهریه که روش نوشته "با هم بودن ها را قدر بدانیم. نبودن ها همین نزدیکیست." 



دوست دارم این آدم ها رو تو یکی از بهترین لحظه های  زندگیم که همون نو شدن سال میشه شریک کنم و بهشون بگم که هر چند که حتی یه لحظه نمی تونم خودم رو جای شما بذارم اما از صمیم قلب براتون آرزوی بهاری بودن میکنم. خیلی از ماها با وجود اینکه این نعمت ها و خیلی نعمتهای دیگه رو داریم قدرش رو نمی دونیم. اصلا اون ها رو تو زندگی هامون نمی بینیم. بهشون تبریک می گم هم برای عید، هم برای اینکه اونا خیلی بهتر از ماها قدر می دونن. قدر همه چیز رو، قدر زندگیشون رو، قدر نفس کشیدنشون رو، و قدر همه ی داشته هاشون رو. برای داشته های فعلیشون می جنگن و به راحتی از دستش نمیدن. یعنی از تجربه ی تلخشون بهترین استفاده ی ممکن رو می کنن. پس درسته که اونا یه چیز بزرگ تو زندگیشون رو از دست دادن اما شاید این اتفاق، تقدیر یا هر چیز دیگه ای که اسمش رو بذاریم باعث شده باشه که یه چیز بزرگتر بدست بیارن که خیلی از ماها با ندونستن ارزش نعمت هایی که داریم، نداریم تو زندگی هامون و اون چیز ارزشمند چیزی نیست جز:


بخشی از هنر زندگی کردن با دانستن قدر و اندازه ی هر چیز




786

چ

نقد فیلم {چ} بهترین بهانه است برای آنکه به یک شکاف درون سینمای ایران اشاره کنم  پس این نقد را از اینجا شروع می کنم از اختلاف بین دو دیدگاه که چندی پیش بعد از مدت ها از نهان دل کارگردانی به نام حاتمی کیا سر باز کرد.
آنجا که درباره ی فیلم از اسکار برگشته ی جدایی نادر از سیمین گفت:
« باید در فیلم امید داده شود. من نمی‌بخشم خودم را که در فیلمم مخاطب را ناامید کنم. در این کائنات و جهان به این بزرگی من چه کسی هستم که یخی را به جان جامعه بیاندازم و نوید پوچی به جامعه بدهم. یا القا کنم که آسمان ابری است و هیچ سوراخی جهت عبور نور امید وجود ندارد. این کار خیلی بی‌انصافی است و خیلی بی‌اخلاقی است. خفقانی که هنرمند با هنرش ایجاد می‌کند صد برابر بدتر از خفقان سیاسی است. نباید در فیلم‌مان بگوییم که هیچ امیدی نیست و نشان دهیم که همه دروغ می‌گویند. بچه و بزرگ دروغ می‌گویند. همه جبرا دروغ می‌گوییم و تقصیر خودمان نیست و در آخر نتیجه‌گیری کنیم که برویم آن سوی آب. متاسفم که به چنین شرایط هنری رسیده‌ایم.»

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/9025/18/FarhadiHatamikia-CaffeCinema.jpg

حرفی که گفتنش در فضای جبرگرای هنرمندان ما و در آن سیل تعریف و تمجیدها از جدایی به نوعی رفتن روی مین بود. کاری که به نظر می رسد حاتمی کیا از آن ترسی ندارد. آخر او بچه ی جنگ است هر چند که برخی بخواهند شخصیتش را مصادره کنند اما به هر حال حاتمی کیا، حاتمی کیاست.
چندی نگذشت که اصغر فرهادی درمصاحبه با همشهری جوان و در پاسخ به حرف حاتمی کیا در خصوص جدایی  گفت:
ایشان باشعورتر از آن هستند که این حرف را از سر اعتقاد و صداقت گفته یاشند. خیلی از سینما گران این اظهار نظر را کمی تند و غیر حرفه ای تلقی کردند چرا که ته مایه ی جمله ی آقای فرهادی توهین است. در حالی که انتقاد ابراهیم حاتمی کیا یک نقد سینمایی است و شاید چنین پاسخی برای چنین نقدی مناسب به نظر نرسد چرا که فرهادی هم می توانست با نفی حرف حاتمی کیا از نوع نگاهش در جدایی دفاع کند. به هر حال نگاه فرهادی هم نگاهی نیست که صد درصد غیر قابل دفاع باشد والبته با تغییراتی کاملا منطقی به نظر می رسد. به خصوص اگر این نوع نگاه را با هنر فنی که در جدایی از آن استفاده کرده ترکیب کند. یادم است که به شخصه وقتی که این فیلم را می دیدم پلک نزدم. هنر فنی که می توانست برای گفتن حرف های بهتری استفاده شود. فرهادی می توانست بگوید وظیفه ی یک هنرمند نشان دادن زشتی های جامعه است برای اصلاح جامعه. هرچند که باز هم این سوال مطرح می شود که اگر این چنین است چرا نتیجه ی گیری غیر مستقیم فیلمش این است که فرزند سیمین با نگاه کردن به نادر در سکانس پایانی رفتن با سیمین و ترک دیار را انتخاب می کند. چرا فیلمی که شرایط داخلی جامعه ی ما را با دروغ، فقر و فریب می آراید باید در دنیا این چنین مطرح شود؟ چه بسا اینجا دیگر اسکار گرفتن جدایی معنای گنج از رنج ساختن را نداشته باشد و تفسیر دیگری برای خودش پیدا کند. بگذریم از هنر فرهادی و قوی بودن فیلمش از نظر فنی اینها همگی نقد محتواست و اختلاف دیدگاه در زمینه ی محتوایی. به هر حال این نوع پاسخ دادن از یک کارگردان و به اصطلاح هنرمند کمی بعید به نظر می رسد. شاید اگر فرهادی منطقی جواب می داد پذیرش عمومی حرفش بیشتر امکان پذیر می شد.
طبیعتا انتخاب مردم ما هنر امیدوار و در عین حال واقع بین خواهد بود نگاه فیلم {چ} به مسائل هم از همین جنس است از جنس واقع بینی امیدوارنه.

رونمایی از نیمی از کلکسیون سی و دومین جشنواره فیلم فجر